دکتر پیمان دوستی

محبت و مهربانی در درمان متمرکز بر شفقت

آنچه سیستم تسکین دهنده و خشنودی را پیچیده می‌کند، اما برای کشف شفقت از اهمیت بسیاری برخوردار است، این موضوع می‌باشد که سیستم تسکین دهنده و خشنودی با محبت و مهربانی ارتباط دارد.

منبع: گیلبرت، پل. (۲۰۱۰). آموزش ذهن برای شفقت ورزی. ترجمه: دوستی، پیمان. قدرتی، گلناز. (۱۳۹۸). انتشارات امین نگار: تهران.

این کتاب را سفارش دهید

برای مثال، وقتی یک بچه پریشان است، عشق والدین می‌تواند برای او تسکین دهنده و آرام بخش باشد. همچنین به هنگام پریشانی در بزرگ‌سالی نیز، محبت و مهربانی دیگران می‌تواند به تسکین ما کمک کند. وقتی احساس آرامش داریم، در زندگی روزمره احساس امنیت می‌کنیم. این احساس تسکین دهندگی از مهربانی و حمایت، به ما کمک می‌کند تا احساس امنیت کنیم و این موضوع از طریق سیستم‌های مغزی، مشابه با احساس‌هایی که باعث ایجاد احساس آرامش همراه با تحقق و خشنودی می‌شوند، کار می‌کند.

در مغز ماده‌ای به نام آندروفین وجود دارد که برای سلامتی، احساس آرامش، و بهزیستی مهم است. زمانی که احساس مهربانی می‌کنیم، این ماده آزاد می‌شود. همچنین هورمونی به نام اکسی توسین وجود دارد که به احساس امنیت اجتماعی و پیوندجویی ما مرتبط است. این هورمون (همراه با آندورفین‌ها) احساس بهزیستی به ما می‌دهد که از احساس دوست داشتنی بودن، خواستنی بودن، و ایمنی در کنار دیگران، ناشی می‌شود.

دانلود ویدیوی آموزشی

می‌توانید این موضوع را در خودتان با یادآوری اینکه بدن‌تان وقتی که احساس خشنودی و مهربانی دارید، زمانی که دیگران با شما مهربان هستند، یا با خودتان مهربان هستید، چه حسی دارد، کشف کنید. وقتی احساس خشنودی و ایمنی دارید، به چه چیزی توجه و فکر می‌کنید؟ وقتی احساس ایمنی و خشنودی دارید، چطور رفتار می‌کنید؟ بسیار خب، ممکن است برخی از کاربردها در حال نبرد با یکدیگر باشند، بنابراین شاید نیاز باشد از تصور شما برای اینکه حدس بزنیم چه احساسی ممکن است داشته باشید، استفاده کنیم.

این موضوع در آموزش ما برای شفقت‌ورزی مورد توجه است، زیرا این امر برای احساس بهزیستی ما مفید است. من به آن تحت عنوان یک سیستم تسکین دهنده و خشنود ساز اشاره خواهم کرد.

این کتاب را سفارش دهید

نکته کلیدی: برای برخی از افرادی که مشکلات روان‌شناختی دارند، سیستم تهدید و محافظت از خود بسیار توسعه یافته است و به راحتی احساس اضطراب و خشم برانگیخته می‌شود، اما سیستم تسکین دهنده و خشنود سازی آنها کمتر توسعه یافته است، زیرا آنها هرگز فرصتی برای توسعه دادن آن پیدا نکرده‌اند. بنابراین آموزش ذهن برای شفقت‌ورزی مانند فیزیوتراپی برای ذهن است. ما کشف می‌کنیم چطور از تمرین‌های خاص جهت تلاش و کمک به توسعه این سیستم استفاده نمائیم.

دانلود ویدیوی آموزشی

منبع: گیلبرت، پل. (۲۰۱۰). آموزش ذهن برای شفقت ورزی. ترجمه: دوستی، پیمان. قدرتی، گلناز. (۱۳۹۸). انتشارات امین نگار: تهران.

هیجان‌ها عملکردهای خاصی

به هر هیجانی که دارید فکر کنید و از خود بپرسید: “اگر این هیجان‌ها در شما برانگیخته شوند، بدن‌تان چه می‌کند؟ چطور این هیجان‌ها توجه شما را هدایت می‌کنند، چه چیزهایی از حافظه شما بیرون می‌آید و چه افکاری قطار می‌کنید؟

منبع: گیلبرت، پل. (۲۰۱۰). آموزش ذهن برای شفقت ورزی. ترجمه: دوستی، پیمان. قدرتی، گلناز. (۱۳۹۸). انتشارات امین نگار: تهران.

این کتاب را سفارش دهید

اگر خشمگین، مضطرب یا عاشق باشید، افکارتان چه تفاوتی می‌کند؟ حالا یک سوال ۶۴ هزار دلاری می‌پرسم: آیا خودتان برای خودتان فکر می‌کنید یا هیجان‌هایتان برایتان فکر می‌کنند؟ اگر صادقانه نگاه کنیم، اکثرا درگیر یک هیجان می‌شویم و آن هیجان فکر ما را راهنمایی می‌کند.

بعضی اوقات یاد نگرفته‌ایم که چطور عقب بایستیم و در گردآب هیجان‌ها گرفتار نشویم. هیجان‌ها می‌گویند: “به این فکر کن” ، “همین جا بمان” ، “از آن بترس” و ما به سادگی همین کار را انجام می‌دهیم، اما مطمئناً این یک خیابان دو طرفه است. اینکه چطور اتفاق‌هایی که برای ما می‌افتد را تفسیر می‌کنیم و به آن معنی می‌دهیم، می‌تواند هیجان‌های ما را برانگیخته کند.

اما ما همچنین می‌توانیم انتخاب کنیم تا از توانایی‌های جدید مغز استفاده کنیم که به ما اجازه می‌دهد عقب بایستیم، فکر و تامل کنیم، و با انتقال توجه‌مان و تمرکز دوباره روی چیزهایی که مفید هستند، به ما کمک کند که آرام‌تر باشیم.

دانلود ویدیو کارگاه شفقت ورزی

بنابراین، هیجان‌ها عملکردهای خاصی دارند، حتی اگر برای ما ناخوشایند و دردناک باشند. گاهی اوقات ما هیجان‌هایی که بر محافظت از ما در مقابل تهدید متمرکز هستند را (مانند اضطراب و خشم)، منفی یا بد می‌دانیم. به هر حال، این موضوع ما را در یک چهارچوب ذهنی اشتباه برای تعامل با آنها قرار می‌دهد. آنها به این دلیل که احساس بدی ایجاد می‌کنند، هیجان‌های منفی نیستند، بلکه آنها بخشی از سیستم محافظت ما از خود هستند. وقتی که با هیجان‌هایمان دوستانه‌تر رفتار می‌کنیم (وقتی شروع به دوست داشتن هیجان‌هایمان می‌کنیم)، متوجه می‌شویم تعامل راحت‌تری با آنها داریم.

همچنین دلایل خوب زیادی برای احساس بد داشتن وجود دارد. تصور کنید فردی که توانایی احساس خشم، ترس، انزجار، شرم و گناه را ندارد، چگونه می‌شود. این هیجان‌ها بخشی از وجود ما هستند؛ آنها به عنوان بخشی از ماهیت انسانی تکامل یافته‌اند. اما به یاد داشته باشید که ما تصمیم نگرفته‌ایم که این هیجان‌ها را داشته باشیم؛ آنها بیش از میلیون‌ها سال در حال ساخت و تکامل بوده‌اند.

این کتاب را سفارش دهید

ما در جهانی زندگی می‌کنیم که تاکید زیادی بر اهمیت شادی و احساس خوب داشتن می‌کند. مشکل این است که شما با برخی از این ادعاها گمراه می‌شوید، زیرا آنها به شما نمی‌گویند که در بعضی مواقع احساس بد داشتن یک بخش عادی و مهم زندگی است که در دراز مدت می‌تواند برای شما خوب باشد. ممکن است اضطراب افتادن در امتحان باعث شود سخت درس بخوانید یا اضطراب بابت قسمت خاصی از شهر موجب شود از آن منطقه دور بمانید. یادگیری هماهنگ کردن هیجان‌هاست که مهم می‌باشد.

دانلود ویدیو کارگاه شفقت ورزی

این موضوع را در نظر بگیرید: وقتی کسی که دوستش داریم را از دست می‌دهیم (می‌میرد)، خودمان را در غمی عمیق، که به طور طبیعی ناخوشایند بوده و با مشکلاتی در خواب، گریه، ضعف، خشم و احساس فقدان همراه است، می‌یابیم. ممکن است یادبگیریم این احساس‌ها را با دیگران به اشتراک بگذاریم یا لب‌هایمان را بسته نگه داریم، اما برای بیشتر ما به طور بالقوه، این وضعیت (از دست دادن فردی عزیز) با غم و اندوه همراه است.

به عنوان مثالی دیگر، همه ما به طور بالقوه خیال پردازی‌ها و نگرش‌هایی درباره ابراز خشم و کینه توزی داریم؛ اگر کسی به فرزند شما آسیبی برساند، می‌توانید تمایل درونی شدیدی برای انتقام داشته باشید، و البته همه ما به طور بالقوه احساس اضطراب می‌کنیم. همه این هیجان‌های ممکن، در طرح ژنتیکی ما وجود دارند و تفاوت‌های ژنتیکی و رشدی بین ما فقط بر به آسانی یا به شدت برانگیخته شدن این هیجان‌ها در هر یک از ما اثر می‌گذارد.

منبع: گیلبرت، پل. (۲۰۱۰). آموزش ذهن برای شفقت ورزی. ترجمه: دوستی، پیمان. قدرتی، گلناز. (۱۳۹۸). انتشارات امین نگار: تهران.

خودمان را در اینجا پیدا می‌کنیم

با واقعیتی شروع می‌کنیم که برای همه ما صادق است، این که همه ما “خودمان را در اینجا پیدا می‌کنیم”. ما تولدمان، ژن‌هایمان، و اغلب هیجان‌ها و تمایلاتی که درون‌مان وجود دارد را خودمان انتخاب نکرده‌ایم. ما شرایط بنیادی خود را انتخاب نکرده‌ایم- برخی از ما خجالت زده و مضطرب، فعال یا منفعل‌تر از دیگران به دنیا می‌آییم.

منبع: گیلبرت، پل. (۲۰۱۰). آموزش ذهن برای شفقت ورزی. ترجمه: دوستی، پیمان. قدرتی، گلناز. (۱۳۹۸). انتشارات امین نگار: تهران.

این کتاب را سفارش دهید

برای برخی از ما آشکار است که استعدادهایی در ورزش یا موسیقی داریم و برای برخی کمتر از دیگران این چنین است. ما تصمیم نگرفته‌ایم که در خانواده‌ای دوست داشتنی، غفلت کننده یا سوء استفاده‌گر، مسیحی، مسلمان یا بی‌دین، ثروتمند یا فقیر، به دنیا بیاییم.

ما این دوره از تاریخ یا شهر خاصی برای تولد را انتخاب نکرده‌ایم. با این حال، همه اینها تاثیر عمیقی بر اینکه چه تجربه و احساسی از خودمان و ارزش‌های اصلی‌مان داریم، خواهند گذاشت. همه ما “خودمان را در اینجا پیدا می‌کنیم”. همه ما در قایق مشابهی هستیم.

دانلود ویدیو کارگاه شفقت ورزی

زمانی که حدود دو یا سه ساله هستیم، از بودن در اینجا به عنوان “احساس خویشتن”، آگاه می‌شویم. همان طور که رشد می‌کنیم، مغز ما به سرعت بالغ می‌شود و ظرفیت‌هایی برای درک چیزهای جدید را کسب می‌کند- با تشکر از تغییرات مغز. زمانی که وارد نوجوانی می‌شویم، می‌فهمیم که هورمون‌های بدن، تمایلات بدنی و علایق ما را تغییر می‌دهند. ما هیچ یک از اینها را انتخاب نمی‌کنیم، فقط در درون‌مان اتفاق می‌افتند.

به نظر می‌رسد هیجان‌ها شدت پیدا می‌کنند؛ ما به راحتی شرمنده و حساس می‌شویم، به خصوص درباره بدن‌مان؛ ما علاقمند می‌شویم تا تایید و پذیرش همسالان‌مان را کسب کنیم و علایق خاصی مانند نوعی از موسیقی، لباس یا سبک را توسعه می‌دهیم.

من می‌خواستم یک ستاره راک باشم (خب، هنوز هم در واقع این را می‌خواهم). بعدا می‌خواهیم همسرهایی داشته باشیم که بتوانیم رابطه طولانی با آنها داشته باشیم و امکان به اشتراک گذاشتن ژن‌هایمان با آنها و داشتن فرزند را به دست آوریم.

همه ما می‌خواهیم ارزشمند، مورد تقدیر و مقبول باشیم، به جای اینکه بی ارزش، مورد انتقاد و طرد شده شویم. با این حال، ما هیچ یک از این خواسته‌ها یا هیجان‌ها را انتخاب نمی‌کنیم، آنها فقط بخشی از ترکیب ما هستند- چگونه مغز ما تکامل یافته است.

این کتاب را سفارش دهید

اینکه دیگران چطور با ما رفتار می‌کنند یا مراقب ما هستند، و اینکه ما یاد می‌گیریم چطور با این تجارب آشکار برخورد کنیم، می‌تواند تفاوت‌های زیادی در نحوه رشد مغز ما و نحوه یادگیری شیوه‌های روبرو شدن با این دشواری‌های مغز که تکامل به ما داده است، و آسیب پذیری در برابر چیزهایی مثل خشم، اضطراب و افسردگی را ایجاد کند.

همانطور که بزرگ‌تر می‌شویم، به تدریج در می‌یابیم که ذهن ما انواعی از احساس‌ها و تمایل‌هایی را دارد که کنترل ما را به عهده می‌گیرد. ما به گونه‌ای که این احساس‌ها ما را هدایت می‌کنند، عمل می‌کنیم.

اگر عصبانی باشیم، ممکن است رفتارهای ناشایست انجام دهیم یا بگویم؛ اگر مضطرب هستیم، ممکن است از برخی چیزها اجتناب کنیم یا منفعلانه رفتار کنیم؛ بنابراین نمی‌آموزیم که چطور با چیزهایی که باعث ترس ما می‌شوند، مقابله کنیم. این واقعیت که ما مغزی با این ظرفیت‌ها داریم، تقصیر ما نیست.

دانلود ویدیو کارگاه شفقت ورزی

نکته‌این است که ما طیف وسیعی از خواسته‌ها و هیجان‌های دشوار را به ارث می‌بریم، و مغز و ذهن‌مان توسط افرادی که اطراف‌مان هستند شکل می‌گیرد (که هیچ یک از آنها انتخاب ما نیستند)، با این حال، اگر بتوانیم درباره مغز و ذهن خود بیاموزیم، ممکن است به ما کمک کند تا به جای اینکه احساس‌هایمان ما را هدایت کنند، شانس این را پیدا کنیم که ما آنها را هدایت کنیم. سپس می‌توانیم یاد بگیریم که چگونه ذهن خود را آموزش دهیم تا شانس درک و مقابله با هیجان‌های ناخوشایند را به حداکثر برسانیم و موارد مفید و خوشایندی را افزایش دهیم.

این موضوع به ما کمک می‌کند تا یک حس بهزیستی و شکوفایی را ایجاد کنیم. اگر می‌خواهید یک ساز موسیقی را بنوازید، باید درباره ساز خود بیاموزید، چه نت‌هایی وجود دارد، چه میزان‌هایی هست، و سپس تمرین کنید. اگر می‌خواهید در ورزشی پیشرفت کنید، باید قوانین بازی، حرکات اصلی، و تاکتیک‌ها را بفهمید و سپس تمرین کنید.

این موضوع تفاوتی با ذهن و مغز ما ندارد و نکته کلیدی، تمرین می‌باشد. همانطور که خواهیم دید، توسعه شفقت راهی برای این امر است. شفقت‌ورزی به خود و دیگران به ما کمک می‌کند تا با بسیاری از احساس‌های ناخوشایندمان مانند اضطراب، خشم و حتی نا امیدی کنار بیاییم.

منبع: گیلبرت، پل. (۲۰۱۰). آموزش ذهن برای شفقت ورزی. ترجمه: دوستی، پیمان. قدرتی، گلناز. (۱۳۹۸). انتشارات امین نگار: تهران.

کتاب آموزش ذهن برای شفقت ورزی منتشر شد

کتاب آموزش ذهن برای شفقت ورزی، نوشته دکتر پل گیلبرت با ترجمه دکتر پیمان دوستی و گلناز قدرتی توسط انتشارات امین نگار منتشر شد.

در این کتاب یک دانش ابتدایی در خصوص مغز و ذهن انسان پیدا می کنید. اینکه چطور مغز و ذهن ما تکامل پیدا کرده اند، چرا چنین هیجان های ناخوشایندی داریم و چطور باید با آنها روبرو شویم.

علاقمندان می توانند این کتاب را از سراسر ایران به صورت تلفنی از شماره ۴۴۱۰۶۶۷۷-۰۲۱ تهیه یا وارد سامانه iranacttherapy.ir شوند و آن را سفارش دهند.

.

چارچوب سازی در نظریه چارچوب ارتباطی (RFT)

بر اساس نظریه چارچوب ارتباطی (RFT)، روابط مختلف زیادی برای ارتباط بین رویدادها باهم وجود دارد: تفاوت (تمایز)، روابط فضایی (پشت/ روبرو، بالا/ پایین)، روابط زمانی (قبل / بعد)، روابط علی (اگر پس از آن)، روابط سلسله مراتبی (“بخشی از”)، و “روابط چشم اندازی” (من / شما، اینجا / آنجا)، بخشی از آنها هستند.

منبع: ترنیکه، نیکلاس. (۲۰۱۰). یادگیری RFT. ترجمه: دوستی، پیمان. (۱۳۹۸). انتشارات امین نگار: تهران.

دکتر نیکلاس ترنیکه

مترجم: دکتر پیمان دوستی

برای دانلود ویدئو کارگاه درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (اکت)، اینجا را کلیک کنید

برای مثال، یکی نوع درخت، به طور معمول بزرگ‌تر از نوع دیگری از درخت می‌باشد. درخت یک سنگ نیست (تمایز). یک کتاب در بالای کتاب دیگری (روابط فضایی) قرار دارد. من قبل از شما وارد اتاق شدم (روابط زمانی)، و اگر من بیاستم، راحت‌تر می‌توانید من را ببینید (رابطه علی). طبقه دوم بخشی از ساختمان (روابط سلسله مراتبی) است.

به قرار دادن رویدادها در این روابط، چارچوب سازی ارتباطی گفته می‌شود. اصطلاح فنی‌تر آن، کاربست پاسخ روابط قراردادی (AARR)، می‌باشد. چارچوب سازی ارتباطی یک رفتار است که انسان آن را در اوایل زندگی (سنین کودکی) و از طریق شرطی عامل (کنش‌گر) یاد می‌گیرد. ما رویدادها را هماهنگ باهم، متضاد با یکدیگر، و … می بینیم.

به این مثال توجه کنید: من مضطرب هستم، پس نمی توانم کارهایم را انجام دهم. در این مثال: یک رابطه تضاد به این شکل ایجاد شده است «یک آدم طبیعی اضطراب ندارد» پس بین داشتن اضطراب و یک آدم طبیعی یک رابطه تضاد وجود دارد. یک رابطه هماهنگی به این شکل ایجاد می شود. «من اضطراب دارم» پس بین من و اضطراب یک رابطه هماهنگی وجود دارد. از طرف دیگر یک رابطه تضاد بین «من و یک آدم طبیعی» ایجاد می شود. یک رابطه تضاد هم بین داشتن اضطراب و انجام دادن کارها وجود دارد. در نتیجه فرد تلاش می کند از دست اضطراب خلاص شود. به دلیل چارچوب های ارتباطی، هرچقدر فرد بیشتر برای خلاص شدن از دست اضطراب تلاش می کند، به میزان بیشتری آن را تجربه می کند، در نتیجه بیشتر تلاش می کند. پیامد این کار در طولانی مدت به این شکل هست که فرد به جای متمرکز شدن به دنبال کردن فعالیت هایش، در یک چرخه معیوب مبارزه با اضطراب اسیر می شود.

در واقع چارچوب بندی ارتباطی می تواند به عنوان یک شمشیر دو لبه عمل کند. از یک سو به مهارتی مثل حل مساله و دیگر مهارت های ممکن کمک می کند، و از سوی دیگر چنین دردسرهایی برای ما درست می کند. چارچوب بندی ارتباطی، همیشه به دو جنبه از اشاره زمینه ای بستگی دارد. از یک طرف، یک رابطه خاص که میان محرک‌ها برقرار می‌شود، و از سوی دیگر، عملکردهای محرک خاص که بر اساس رابطه برقرار شده، انتخاب می‌شوند. در نظریه چارچوب ارتباطی (RFT)، به اشاره زمینه‌ای که روابط برقرار شده بین محرک‌ها (از زمینه و ارتباط) در یک لحظه را کنترل می‌کند، اشاره رابطه اي گفته می‌شود. همچنین به اشاره‌ای که تعیین می‌کند که کدام عملکرد مبتنی بر این روابط معین (از زمینه و ارتباط)، انتخاب شوند، اشاره عملكردي گفته می‌شود.

منبع: ترنیکه، نیکلاس. (۲۰۱۰). یادگیری RFT. ترجمه: دوستی، پیمان. (۱۳۹۸). انتشارات امین نگار: تهران.

روابط مشتق شده از محرک در نظریه چارچوب ارتباطی (RFT)

طی این مطلب قصد دارم به طور خلاصه روابط مشتق شده از محرک در نظریه چارچوب ارتباطی (RFT) را توضیح دهم. مدت‌هاست می‌دانیم که روابط بین برخی محرک‌ها می‌توانند به گونه‌ای ایجاد شوند که توضیح آن بر مبنای اصول اساسی نظری یادگیری، دشوار است.

منبع: ترنیکه، نیکلاس. (۲۰۱۰). یادگیری RFT. ترجمه: دوستی، پیمان. (۱۳۹۸). انتشارات امین نگار: تهران.

دکتر نیکلاس ترنیکه

مترجم: دکتر پیمان دوستی

 بیایید نگاهی دقیق‌تر به این پدیده، یعنی روابط مشتق شده از محرک، یا همان روابط بین محرک‌ها بدون آموزش و یادگیری خاص، بیاندازیم.

این موضوع را با یک آزمایش ساده نشان می دهم: یک گروه از آزمودنی‌ها یک محرک قراردادی خاص که ما به آن D می‌گوییم را انتخاب می‌کنند. به آنها یک محرک قراردادی دیگر که به آن E می‌گوییم ارائه می‌شود. در ابتدا همه محرک‌هایی که در آزمایش استفاده می‌شوند، برای آزمودنی‌ها بی معنی هستند. آنها شامل ارقام یا حروفی بی معنی می‌باشند. به آزمودنی E نشان داده شد و به او حق انتخاب گزینه D و یا محرک دیگری که به آن F می‌گوییم، داده شد. اگر D انتخاب شود، تقویت می‌شود. این گزینه با گزینه‌های مختلف تکرار شد، اما انتخاب D، زمانی که E ارائه می‌شد، به طور مداوم تقویت می‌شد. در حال حاضر E به عنوان یک محرک تشخیصی (تمیزی) برای انتخاب D، عمل می‌کند. اگر E به عنوان یک گزینه احتمالی با D نشان داده شود، احتمال آن بالا است که شرکت کننده D را انتخاب کند. این روش مطابقت دادن با نمونه نامیده می‌شود. در این مورد، E نمونه است و وظیفه این است که با یکی دیگر از محرک‌های ممکن (D یا F) منطبق شود. بیایید به پدیده‌ای دیگر، نگاهی دقیق‌تر بیاندازیم، جایی که روابط جدید بدون اینکه به طور خاص آموزش داده شوند، به وجود می‌آیند: حال شرایط طوری تغییر می‌کند که D ارائه می‌شود و شرکت کننده می‌تواند در بین چندین محرک بی معنی که یکی از آنها E است، انتخاب کند. در این مورد، احتمالا آزمودنی‌ها E را انتخاب می‌کنند، هرچند D قبلا به عنوان نمونه ارائه نشده است و هیچ تاریخچه یادگیری‌ای وجود ندارد که انتخاب E، تقویت شده باشد. این امر با استفاده از محرک‌های بی معنی در آزمایش استفاده می‌شود؛ آنها صرفا برای آزمایش ساخته می‌شوند و بنابراین هیچ رابطه قبلی‌ای بین آنها وجود ندارد.

این موضوع به عنوان روابط مشتق شده از محرک در نظریه چارچوب ارتباطی (RFT) شناخته می‌شود، زیرا به طور مستقیم آموزش داده نمی‌شود، بلکه توسط آزمودنی‌ها در این وضعیت، مشتق می‌شود (نتیجه گرفته می‌شود). ما یک رابطه بین محرک‌ها را آموزش می‌دهیم و یک رابطه دیگر از آن مشتق می‌شود (استنتاج می‌شود/ نتیجه گرفته می‌شود).

منبع: ترنیکه، نیکلاس. (۲۰۱۰). یادگیری RFT. ترجمه: دوستی، پیمان. (۱۳۹۸). انتشارات امین نگار: تهران.

رونمایی از کتاب نظریه چارچوب ارتباطی (RFT)

در حاشیه سی و دومین نمایشگاه بین المللی کتاب تهران، مورخ ۵ اردیبهشت ۱۳۹۸ پیمان دوستی از این نمایشگاه بازدید کرد و با مجید اقبالی، مدیر انتشارات امین نگار، دیدار نمود.

محور اساسی گفت و گوهای این نشست، رونمایی از کتاب یادگیری RFT در تابستان ۱۳۹۸ بود.

شایان ذکر است، این کتاب که کاربست بالینی نظریه چارچوب ارتباطی را توضیح می دهد، توسط دکتر نیکلاس ترنیکه نوشته شده و با اجازه نامه کتبی توسط پیمان دوستی، ترجمه گردیده است.

انتشار کتاب جدید

کتاب راهنمای درمان گروهی بر اساس پذیرش و تعهد درمانی (ACT- اکت)، نوشته پیمان دوستی، گلناز قدرتی و محمد اسماعیل ابراهیمی، توسط انتشارات امین نگار منتشر شد.

این کتاب در فصل اول به معرفی پذیرش و تعهد درمانی می پردازد.

در فصل دوم به معرفی درمان گروهی و تجارب نویسندگان در این خصوص می پردازد و فصل های دیگر کتاب، هر فصل به آموزش یک مداخله به صورت گام به گام می پردازد.

این کتاب را به صورت تلفنی می توانید از شماره ۴۴۱۰۶۶۷۷ (۰۲۱) از سراسر ایران تهیه نمایید.

کتاب راهنمای درمان گروهی پذیرش و تعهد برای کاهش شرم مبتلایان به HIV مثبت، نوشته متیو اسکینتا و گرگوری ولز، با ترجمه پیمان دوستی و گلناز قدرتی، منتشر شد.

این کتاب با اجازه کتابی دکتر اسکینتا ترجمه و دارای افزوده هایی نسبت به متن اصلی می باشد.

این کتاب را به صورت تلفنی می توانید از شماره ۴۴۱۰۶۶۷۷ (۰۲۱) از سراسر ایران تهیه نمایید.

حضور پیمان دوستی در برنامه از فراز الوند (شبکه دو سیما)

برنامه از فراز الوند، شبکه دو سیما، یکشنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۷

 

پیمان دوستی:

دنیای امروز پر از استرس است و ما هیچ راهی را از بچگی برای تجربه و تخلیه هیجان های خودمان آموزش ندیده ایم.

فوتبال این فرصت را به ما می دهد که انواعی از هیجان های انسان بودن را مثل غم، شادی، ترس و رقابت جویی را به صورت غیر خشن و جامعه پسند تجربه کنیم و این موضوع به سلامت روان ما کمک می کند.

هیجان ها مخصوص انسان بودن ماست و باید توسط ما تجربه شوند و فوتبال این ابزار را در اختیار ما قرار می دهد.

فوتبال به ما هویت اجتماعی هم می دهد. ما وقتی خودمان را عضو گروه خاصی یا طرفدار آن فرض می کنیم، اعضای شبیه خودمان را با برچسب خودی مشخص می کنیم.

نگاهی به تیم های باشگاهی بیاندازید که چطور زمانی با هم رقیبت هستند، اما وقتی دوباره دسته بندی می شوند و به صورت تیم ملی طبقه بندی می شوند، چطور وحدت و هماهنگی را به همه جامعه تعمیم می دهند. خوشحالی مردم بعد از بازی های جام جهانی ۲۰۱۸ نمونه ای از این وحدت هستند

 

.

.

روان شناسی اجتماعی وارد کار می شود: کاربردآن در محیط کار و کارآفرینی

محیط های کاری زمینه های اجتماعی هستند. زمینه هایی که افراد در آنها ساعت های زیادی در روز باهم تعامل دارند.

نگرش های مربوط به کار: ماهیت و اثرات رضایت شغلی

رضایت شغلی: علت های آن

بیشتر افراد معتقدند از شغلشان رضایت دارند. تا حدودی این موضوع انعکاس تاثیر ناهماهنگی شناختی است زیرا افراد می دانند که مجبورند به کاری که دارند ادامه دهند. گفتن اینکه از شغل کنون خود راضی نیستند در آنها ناهماهنگی شناختی ایجاد خواهد شد و بعد ممکن است واقعا این ارزیابی خود را به عنوان بازتاب واقعی دیدگاه خود بپذیرند.

بعضی سطح بالایی از رضایت و برخی دیگر سطح پایینی از رضایت شغلی را گزارش می دهند. دو گروه از عوامل در این قضیه مهم هستند: عوامل سازمانی مربوط به کارهایی که یک کمپانی انجام می دهد و شرایط کاری که فراهم می کند، و عوامل شخصی مربوط به صفات فردی که در آن سازمان کار می کند. اگر افراد وقتی کاری که انجام می دهند کسل کننده و تکراری نبوده و جالب باشد، و نه اضافه بار و نه کم بار داشته باشد، می تواند رضایت شغلی به همراه داشته باشد. شواهد نشان می دهد حقوق بالا با شادمانی رابطه ندارد. به نظر می رسد مهم تر از پرداخت، انصاف ادراک شده است.

از جهت عوامل شخصی هرچه افراد مدت طولانی تری در یک شغل بوده و هر قدر پایگاه آنها بالاتر باشد، رضایت شغلی آنها بیشتر است. همچنین افراد نوع A علی رغم زودرنجی و حساس بودن، رضایت شغلی بیشتری نسبت به افراد نوع B گزارش می کنند. شاید این بدین خاطر است که نوع A میال است تمام اوقات مشغول باشد.

عوامل ژنتیکی نیز ممکن است در رضایت شغلی نقش داشده باشند. بعضی افراد تمایل ذاتی به راضی بودن یا نبودن از شغل خود دارند. همچنین صفات شخصیت در این امر دخیل می باشند.

رضایت شغلی: معلول های آن

رضایت شغلی یک نوع خاص از نگرش است و نگرش ها همیشه پیش بینی کننده نیرومند رفتار نیستند. یکی از مهم ترین عوامل که با وجود رضایت شغلی عملکرد را پایین می آورد، فضای محدود برای تغییر در عملکرد است.

دلیل دیگر این است که بسیاری از عوامل دیگر نیز عملکرد را تعیین می کنند: شرایط کاری، در دسترس بودن مواد و ابزارهای لازم، میزان ساخت دار بودن تکلیف، مهارت ها، توانایی ها، تجربه پیشین و …..

احتمال دیگر این است که در بعضی موارد، رضایت شغلی از عملکرد خوب ناشی می شود و نه عکس آن. در مجموع، در حالی که رضایت شغلی در حد متوسطی با عملکرد فرد رابطه دارد، وقتی عملکرد کلی یک کمپانی را در نظر بگیریم، این موفقیت مالی است که نگرش ها را شکل می دهد.

رفتار شهروندی سازمانی: رفتار جامعه پسند در عمل

ماهیت رفتار جامعه پسند در محیط کار: برخی شکل های اساسی آن

رفتار شهروندی سازمانی یعنی رفتار جامعه پسندی که در یک سازمان رخ می دهد و ممکن است به وسیله سازمان به آن پاداش داده نشود. افراد این کار را به شیوه های مختلف که معمولا یکی از پنج مقوله زیر است انجام می دهند. ۱) نوع دوستی، یعنی کمک به دیگران تا بتوانند کار خود را انجام دهند. ۲) با وجدان بودن، یعمی رفتن به فراسوی حداقل الزامات یک شغل. ۳) فضایل مدنی، یعنی شرکت در زندگی سازمانی و نشان دادن دلسوزی برای آن. ۴) روحیه ورزشکاری، یعنی نشان دادن تمایل به تحمل شرایط نامساعد بدون شکایت. ۵) ادب و نزاکت، یعنی تلاش برای جلوگیری از مسائل بین فردی.

کمک کردن در کار: چه عواملی بر وقوع آن تاثیر دارند؟

هویت اجتماعی، به میزان همانند سازی کارکنان با کمپانی هایی که در آنها کار می کنند گفته می شود، به عبارت دیگر، میزانی که آنها احساس می کنند کمپانی گروهی است که به آن تعلق دارند. هرچه هویت اجتماعی بیشتر باشد، بیشتر احتمال دارد که کارکنان به شکل های مختلف رفتار شهروندی دست بزنند. عامل مهم دیگر باور این است که با آنها با عدالت و انصاف رفتار می شود. انصاف ادراک شده بین کارکنان، تمایل آنها را به انجام بیش از آنچه که الزام شغل آنها با توجه به مشتریان و همکاران است، تحت تاثیر قرار می دهد.

یکی از راه هایی که کارکنان در یک سازمان به رفتارهای کمک دهی می پردازند، از طریق تبادل خدمت با یکدیگر است. عامل دیگری که بر رفتار شهروندی سازمانی تاثیر دارد، ادراک های کارکنان از گستردگی و وسعت شغل آنهاست که کدام رفتارها الزامی و کدام داوطلبانه است. هرچه کارکنان شغل خود را گسترده تر تصور کنند، بیشتر احتمال دارد که به مواردی از رفتار شهروندی سازمانی دست بزنند. و سرانجام فراوانی رفتار شهروندی سازمانی تحت تاثیر نگرش کارکنان درباره سازمان آنها یعنی تعهد سازمانی قرار می گیرد.

رهبری: نفوذ در زمینه های گروهی

رهبری مانند عشق است، یعنی تشخیص آن آسان ولی تعریف آن سخت است. به طور کلی، رهبر بودن شامل نفوذ است. عضوی از گروه که بیشترین نفوذ را در گروه اعمال می کند.

چرا بعضی افراد رهبر می شوند و افراد دیگر نه؟

بعضی افراد رهبر به دنیا می آیند. نظریه بزرگ شخص در رهبری بیان می کند که رهبران بزرگ دارای صفات ویژه ای هستند که آنها را از دیگران متمایز می کند. رهبران در مورد صفات زیر از بیشتر مردم رتبه بالاتری دارند. ۱) سائق، تمایل برای پیشرفت همراه با انرژی و عزم و اراده بالا، ۲) اعتماد به نفس، ۳) خلاقیت، ۴) انگیزه رهبری، و ۵) انعطاف پذیری بالا که مهم ترین ویژگی می باشد، یعنی توانایی تشخیص اینکه در یک موقعیت چه اعمال یا روش هایی لازم است.

علاوه بر این، چند بعد از ابعاد پنج عامل بزرگ شهصیت نقش مهمی در رهبر بودن بازی می کنند. افراد برون گرا، گشوده به تجربه، و وفاق(تمایل به اعتماد به دیگران)، بیشتر احتمال دارد که رهبر باشند.

رهبران چه می کنند؟ ابعاد اساسی رفتار رهبر

بعد اول به ساختارآغازگری(جهت گیری تولیدی) معروف است که این رهبران به انجام گرفتن کار توجه دارند. بعد دوم به ملاحظه(جهت گیری شخصی) معروف است که به برقراری روابط خوب با زیردستان علاقه دارند. هر دو الگو دارای معایت و مزایی می باشد.

دو بعد دیگر رفتار رهبر، شامل میزانی است که رهبران تصمیم را خودشان می گیرند(رهنمودی-مختار) یا به اعضای گروه اجازه شرکت در تصمیم گیری ها می دهند(خودکامه-مشارکتی).

رهبران تبادلی و تبدیلی: رویکردهای متفاوت، اثرات متفاوت

رهبران تبدیلی، رهبران فرهمند تلقی می شوند. آنان چنان اثرات عمیقی بر پیرامون خود دارند که تقریبا به نظر می رسد نوعی قدرت جادیی بر اعمال آنها دارند که این نفوذ ناشی از چهار ویژگی است. ۱) نفوذ آرمانی، یعنی آنها مورد تحسین و اعتماد پیروان خود هستند. ۲) انگیزه های الهام بخش، یعنی آنها می دانند چگونه با عرضه معنی و چالش در کار افراد به آنها الهام ببخشند، ۳) تحریک فکری، یعنی با مورد سوال قرار دادن مفروضات موجود و چارچوب بندی جدید مسایل به شیوه ای نو آنها پیروان خود را به نوآور بودن و خلاق بودن بر می انگیزند، و ۴) ملاحظه و توجه انفرادی، یعنی آنها به نیازهای پیرامون خود برای پیشرفت و ترقی با عمل کردن به عنوان مرشد و مراد، توجه نشان می دهند.

رهبران تبدیلی سطوح بالایی از اعتماد به نفس، مهارت های ارتباطی عالی و سبک شخصی هیجان انگیزی را به نمایش می گذارند و استاد مدیریت برداشت هستند.

رهبران تبادلی مدیرانی هستند که احتمال بیشتری دارد در زندگی روزمره خود با آنها برخورد کنیم. این رهبران نفوذ خود را به شیوه ای متفاوت اعمال می کنند. چنین رهبرانی عمدتا در نظام به وسیله ارائه تحسین، پاداش، و منابع برای عملکرد خوب و بازده های منفی برای عملکرد بد، کار می کنند. رهبران تبادلی می توانند بسیار اثربخش باشند و انگیزش، روحیه و مولد بودن پیروان خود را بالا ببرند.

رهبران تبدیلی و تبادلی از نظر اسلوب باهم فرق عمده دارند. اینکه رهبران از لحاظ فرهمندی پایین یا بالا باشند در موقعیت های پایدار فرقی نمی کند؛ اما در محیط های سریع التغییر رهبرانی که فرهمندی بالاتری دارند، عملکرد بهتری نیز دارند. همچنین میزان بالا یا پایین بودن تبادلی بودن رهبران بر عملکرد مالی کمپانی ها تاثیری ندراد.

روان شناسان اجتماعی کارآفرین

کارآفرینان افرادی هستند که فرصت مناسب را برای یک تجارت تشخیص داده و عملا آن را راه می اندازند.

چرا بعضی افراد کارآفرین می شوند؟ نقش عوامل اجتماعی، شناختی و شخصی

الگو گیری، قرار گرفتن در معرض افراد دیگری است که کارآفرین هستند و می توانیم دانش و مهارت هایی را که برای کارآفرین شدن نیاز است با مشاهده آنها فراگیریم.

فرایندهای شناختی نیز در کارآفرینی نقش بازی می کنند. سوگیری خوش بینانه و سفسطه برنامه ریزی از جمله خطاهایی است که در بین کارآفرینان دیده می شود. کارآفرینان گرایش دارند که در هر موقعیتی سطوح پایین تری از خطر را تصور کنند.

بعضی جنبه های پنج عامل بزرگ شخصیت نیز در این تصمیم نقش دارند. برای مثال افراد برونگرا بیشتر احتمال دارد شغلی را راه اندازی کنند تا کسانی که از لحاظ برون گرایی پایین هستند. همچنین افرادی که از نظر گشودگی به تجربه بالا هستند کمتر از افرادی که در این صفت پایین هستند، احتمال دارد شغل جدیدی راه بیندازند.

چرا بعضی از کارآفرینان موفق ترند؟

کارآفرینان موفق کار خود را با یک اندیشه به طور استثنایی خوب آغاز می کنند. تعبیر دیگر این است که یک بار دیگر عوامل اجتماعی، شناختی و فردی نقش مهم در این کار ایفا می کنند.

اگرچه کارآفرینان کمتر از افراد دیگر به تفکر خلاف واقع اشتغال می ورزند، اما کارآفرینان موفق ممکن است در کاربرد چنین تفکری برای ایجاد راهبردهای بهتر برای انجام تکالیف، تواناتر و زبردست تر باشند.

یک تحریف شناختی دیگر، به هزینه های بر باد رفته یا تشدید تعهد معروف است، یعنی تمایل به چسبیدن به تصمیم هایی که بازده های منفی آغازین را سبب شده اند. به میزانی که کارآفرینان بر این سوگیری شناختی پافشاری کنند، ممکن است بقای شغل تازه خود را به خطر بیاندازند. نقش بالقوه هزینه های بر باد رفته در موفقیت کارآفرینان به وسیله بروکنر، هیگینز و لو(۲۰۰۴) با نظریه تمرکز نظم بخش ربط داده شده است. این نظریه چارچوب مهمی برای درک این مطلب است که افراد در نظم بخشی به رفتار خود به منظور رسیدن به حالات نهایی مطلوب، یکی از دو دیدگاه متضاد را اتخاذ می کنند. دیدگاه اول که به تمرکز ترفیعی معروف است هدف غایی که افراد به دنبال آن هستند، یعنی کامیابی را به کار می گیرد و به دنبال تنظیم فرضیه های متعددی است که همه ابزارهای ممکن را برای رسیدن به اهداف مورد نظر کشف کند. برعکس، در تمرکز بازداری هدف نهایی ایمنی یعنی اجتناب از بازده های منفی است.

افراد دارای تمرکز ترفیعی بهتر از افراد دارای تمرکز بازداری قادرند از تصمیم های ناموفق اجتناب کنند، زیرا اساسا به دستیابی به نتایج مثبت توجه دارند و بهترین راه انجام این کار این است که به روش تازه بهتر و در درسترس متوسل شوند. اگر گزینه برتر در دسترس نباشد، افراد دارای تمرکز بازداری ممکن است مزیتی داشته باشند و خود را از تله هزینه های بربادرفته راحتتر برهانند.

پیمان دوستی

بهار ۱۳۹۷

برگرفته از کتاب روان شناسی اجتماعی دکتر بارون و همکاران، ترجمه دکتر کریمی