انگیزش چیست؟

هدف نظریه انگیزش این است که توضیح دهد چه چیزی به رفتار، انرژی و جهت می دهد. انرژی حاکی از آن است که رفتار نیرو دارد- یعنی نسبتا نیرومد، شدید، و پایدار است. جهت حاکی از آن است که رفتار، هدف دارد- یعنی، به سمت هدف یا نتیجه خاصی گرایش دارد.

انگیزه های درونی

انگیزه فرایندی درونی است که رفتار را نیرومند و هدایت می کند. نیازها، شناختها و هیجان ها صرفا انواع خاصی از انگیزه هستند. نیازها شرایط درونی فرد هستند که برای ادامه زندگی و کمک به رشد و بهزیستی ضروری اند. گرسنگی و تشنگی دو نمونه از نیازهای زیستی هستند. شایستگی و تعلق پذیری دو نمونه از نیازهای روانشناختی هستند که از خواست خود Self برای تسلط بر محیط و روابط میان فردی صمیمانه ناشی می شوند. نیازها به ارگانیزم خدمت می کنند. انواع نیازها، نیازهای زیستی، نیازهای روانشناختی و نیازهای اجتماعی می باشند.

شناختها به رویدادهای ذهنی مانند عقاید، انتظارات و خود پنداره اشاره دارند. منابع شناختی انگیزش، بر روش های تفکر فرد استوار هستند. برای مثال هنگامی که دانش آموزان، به کاری می پردازند، برنامه یا هدفی را در سر دارند.

هیجان ها پدیده های ذهنی – فیزیولوژیکی – کارکردی – بیانگری،  موقتی هستند که نحوه واکنش سازگارانه ما را به رویدادهای مهم زندگی تنظیم می کنند. هیجان ها با تنظیم کردن این چهار جنبه تجربه در الگویی منسجم، به ما امکان می دهند تا به رویدادهای زندگی مان به صورت سازگارانه واکنش نشان دهیم. برای مثال وقتی با تهدیدی برای سلامتی مان مواجه می شویم، می ترسیم، ضربان قلبمان افزایش می یابد، سعی می کنیم بگریزیم و گوشه های لبمان طوری به عقب کشیده می شوند که دیگران آن را تشخیص داده و به تجربه ما پاسخ می دهند.

رویدادهای بیرونی

رویدادهای بیرونی مشوق های محیطی هستند که توانایی نیرومند و هدایت کردن رفتار را دارند. برای مثال پیشنهاد پول به عنوان مشوق Incetive برای انجام دادن کاری، رفتار گرایشی را نیرومند می کند. این مشوق در صورتی توانایی نیرومند و هدایت کردن رفتار را کسب می کند که علامت دهد رفتار خاصی پیامدهای تقویت کننده یا تنبیه کننده به بار خواهد آورد.

جلوه های انگیزش

همه افراد تا اندازه ای با انگیزه هستند. برای پی بردن به انگیزش در دیگران دو راه وجود دارد. راه اول این است که جلوه های رفتاری انگیزش را مشاهده کنیم. به عنوان مثال، برای پی بردن به گرسنگی می بینیم که آیا سریعتر از معمول می خورد یا می جود و … . راه دوم توجه کردن دقیق به شرایط پیشایندی antecedents است که معلوم شده حالت های انگیزشی را ایجاد می کنند. بعد از ۷۲ ساعت محرومیت از غذا، فرد گرسنه خواهد شد. بعد از اینکه فرد تهدید می شود احساس ترس می کند.

رفتار

هفت جنبه رفتار، وجود، شدت، و کیفیت انگیزش را نشان می دهند. ۱) تلاش ۲) نهفتگی ۳) پایداری ۴) انتخاب ۵) احتمال پاسخ ۶) جلوه های صورت ۷) حالت های بدن.

 

فیزیولوژی

هنگامی که انسانها و حیوانات برای پرداختن به فعالیت های گوناگون آماده می شوند، سیستم های عصبی و درون ریز مواد شیمیایی مانند انتقال دهنده های عصبی و هورمون ها را می سازند و آزاد می کنند که شالوده زیستی حالتهای انگیزشی و هیجانی را تشکیل می دهند.

گزارش شخصی

سومین روشی گرد آوری اطلاعات برای پی بردن به وجود، شدت و کیفیت انگیزش این است که صرفا بپرسیم.

اراده : اولین نظریه بزرگ

از نظر دکارت، عالی ترین نیروی انگیزشی، اراده dualism بود. دکارت تصور می کرد که اگر بتواند اراده را بشناسد، بعدا می تواند انگیزش را درک کند. اراده، عمل را آغاز، و هدایت می کند و تصمیم می گیرد که آیا عمل کند و وقتی عمل می کند، چه کاری انجام دهد.

غریزه : دومین نظریه بزرگ

جبرگرایی زیستی چارلز داروین دو تاثیر عمده بر تفکر علمی داشت. اولا جبرگرایی زیستی داروین مهمترین مفهوم، یعنی تکامل را برای زیست شناسی به ارمغان آورد. جبرگرایی زیستی، توجه دانشمندان را از مفاهیم انگیزشی ذهنی، مانند اراده، دور کرد و به سمت مفاهیم ماشینی و ژنتیکی معطوف نمود. ثانیا به دوگانه نگری انسان – حیوان که بر برسی اولیه انگیزش حاکم بود، خاتمه داد و به جای آن، سوالهایی از این قبیل را مطرح کرد : چگونه حیوانات از امکانات خودشان ( یعنی انگیزش) برای سازگار شدن با ضروریات محیط استفاده می کنند؟

از نظر داروین بیشتر رفتارهای حیوانات، نا آموخته، خودکار، و ماشینی به نظر می رسد. حیوانات به کمک تجربه یا بدون آن، با محیط خود سازگار می شدند. داروین برای توجیه کردن این رفتار سازگارانه ظاهرا از پیش برنامه ریزی شده غریزه instinct را مطرح کرد. در صورتی که محرک مناسب وجود داشته باشد، غرایز خود را از طریق بازتابهای فطری بدن نشان می دهند. اولین روانشناسی که نظریه غریزه انگیزش را رواج داد، ویلیام جیمز بود.

سایق : سومین نظریه بزرگ

سایق Drive که وود ورث آن ر معرفی کرد، اعلام می دارد که وظیفه رفتار خدمت کردن به نیازهای بدن است.

نظریه سایق فروید

فروید که آموزش فیزیولوژی دیده بود، باور داشت که همه رفتارها با انگیزه هستند و هدف رفتار، ارضا کردن نیازهاست. از نظریه سایق فروید با اینکه خلاقانه بود حداقل سه انتقاد شده است : (۱) مبالغه درباره دخالت نیروهای زیستی در انگیزش و دست کم گرفتن عوامل مربوط به یادگیری. (۲) اتکای زیاد به اطلاعات به دست آمده از مورد پژوهی های افراد آشففته. (۳) مفاهیمی که از نظر علمی، آزمون پذیر نیستند. فروید نظریه سایق خود را با چهار عنصر خلاصه کرد:

منبع سایق(کمبود بدن) ç محرک سایق ( اضطرابی) ç شی سایق (شی محیطی که می تواند کمبود بدن را ارضا کند) ç هدف سایق ( راضا به وسیله برطرف شدن کمبود بدن).

نظریه سایق هال

هیچ یک از سه انتقاد وارده به فروید بر کلارک هال وارد نیستند. از نظر هال ( ۱۹۴۳، ۱۹۵۲)، سایق منبع انرژی یکپارچه ای است که از تمام کمبودها / اختلالهای جاری بدن تشکیل می شود. از نظر هال و فروید، انگیزش ( یعنی سایق) مبنای فیزیولوژیکی دارد و منبع انگیزش، نیاز بدن است. نظریه

نظریه سایق هال یک ویژگی برجسته داشت. یعنی، انگیزش را می توان قبل از وقوع آن، پیش بینی کرد. در مورد غریزه و اراده، نمی توانستیم پیش بینی کنیم چه موقعی یک نفر با انگیزه است و آیا اصلا انگیزه دارد یا نه. اما اگر حیوانی را از غذا، آب، میل جنسی، یا خواب محروم کنیم، در این صورت سایق به نسبت مدت محرومیت، حتما افزایش خواهد یافت.

هال برای اینکه نشلن دهد چگونه عادت و سایق ( یعنی یادگیری و انگیزش) رفتار را به وجود می آورند فرمول زیر را ساخت :

sEr = sHr * D

متغییر sEr نیرومندی رفتار هنگام وجود محرکی خاص است. sHr نیرومندی عادت است. D سایق است. علامت ضرب به این علت اهمیت دارد که رفتار فقط در صورتی روی می دهد که عادت و سایق در سطح صفر نباشند.

هال بعدها علت سوم رفتار، یعنی انگیزش تشویقی را که به صورت k نشان داده می شود به سیستم رفتار خود وارد کرد. D از تحریک درونی و K از تحریک بیرونی سرچشمه می گیرد.

sEr = sHr * D* K

زوال نظریه سایق

نظریه سایق – هم مدل فروید هم مدل هال- بر سه فرضیه اساسی استوار بود :

۱-سایق از نیازهای بدن پدیدار می شود.

۲- کاهش سایق تقویت کننده است و موجب یادگیری می شود.

۳- سایق، رفتار را نیرومند می کند.

اولا، برخی انگیزه ها با نیاز زیستی متناسب یا بدون آن وجود دارند. برای مثال افراد مبتلا به بی اشتهایی عصبی به رغم نیاز زیستی نیرومند، غذا نمی خوردند. ثانیا، یادگیری معمولا بدون هرگونه تجربه کاهش روی می دهد. در نهایت معلوم شد که برای وقوع یادگیری، کاهش سایق نه ضروری و نه کافیست. ثالثا، پژوهشگران به اهمیت منابع بیرونی انگیزش ( غیر فیزیولوژیکی) پی بردند. برای مثال کسی که تشنه نیست با چشیدن یا دیدن یا بوئیدن نوشبه ای دلخواه، ممکن است انگیزه نیرومندی برای نوشیدن احساس کند.

پیدایی نظریه های کوچک

نظریه های کوچک توجه خود را به پدیده انگیزشی خاصی محدود می کنند.

منبع: خلاصه ای از انگیزش و هیجان جان مارشال ریو، ترجمه یحیی سید محمدی