اختلالهای خوردن
افراد مبتلا به اختلالهای خوردن ، با کنترل کردن نگرش و رفتارهای آشفته خود در رابطه با غذا دست به گریبان اند و بسیاری از آنها زندگی خود را به خطر می اندازند و باعث پرشانی افرادی می شوند که به آنها نزدیک هستند. دو اختلال مرتبط با خوردن بی اشتهایی عصبی و پرخوری عصبی می باشند.
ویژگیهای بی اشتهایی عصبی
افراد مبتلا به اختلال خوردن بی اشتهایی عصبی (Anorexia nervosa) آرزوی لاغر بودن را به افراط می کشانند و به قدری از چاق شدن می ترسند که تا نحیفی رژیم می گیرند. چهار نشانه بی اشتهایی عصبی : اولا، افراد مبتلا نمی توانند وزن طبیعی خود را حفظ کنند یا از حفظ کردن آن خودداری می کنند. ثانیا، افراد مبتلا به بی اشتهایی عصبی از افزایش وزن و چاق شدن خیلی می ترسند، حتی زمانی که بی اندازه سبک تر از وزن معمول هستند. ثالثا، آنها در مورد وزن و شکل بدنشان ادراک تحریف شده ای دارند و احتمالا جدی بودن وزن بی اندازه کم خود را انکار می کنند. برخی روی اندامهای خاصی مانند لمبرها و رانها تمرکز دارند و تصور می کنند که این اندامها چاق هستند. رابعا، زنان مبتلا دچار بی قاعدگی، یعنی فقدان حداقل سه دوره قاعدگی متوالی می شوند. برخی افراد مبتلا به رفتارهایی مانند سو استفاده از ملین ها یا قرصهای رژیم و روزش کردن اجباری می پردازند. تیپ پرخور / تخلیه کننده ، پر خوری می کنند و بعد خود را به تخلیه کردن، یا خلاص کردن خودشان از هرچه به تازگی خورده اند وادار می سازند. مشکلات جسمانی فراوانی مانند پوست خشک و زبر، اختلال در قاعدگی، ضربان قلب کند، کاهش فعالیت معدی – روده ای، و ضعف عضلانی از آن جمله هستند. روی بند برخی افراد مبتلا موهای نازک و کرک مانندی رشد می کند و در برخی دیگر رنگ پوست زرد می شود. آنهایی که خود را وادار به استفراغ می کنند به نابهنجاریهایی در غدد بزاقی، فرسایش مینای دندان و زخم شدن پوست دست در تماس با دندانها دچار می شوند. نتایج گرسنگی دادن به خود، کم خونی، اختلال در عملکرد کلیه، مشکلات قلبی و تباهی استخوانها را شامل می شوند.
از دست دادن اشتها حداقل در ابتدا ویژگی اصلی این اختلال نیست، افراد مبتلا به این اختلال بسیار به خوردن علاقه دارند و اشتهای آنها عادی است، هرچند که در تشخیص دادن نشانه های گرسنگی خود مشکل دارند. برخی از افراد مبتلا در مخفی کردن عادتهای خوردن عجیب و غریبشان افراط می کنند. اختلال در تصویر بدن، ویژگی اصلی بی اشتهایی عصبی است. افراد مبتلا به این اختلال وقتی در آیننه نگاه می کنند به جای پوست و استخوانی که برای هرکس آشکار است، آدم چاقی را می بینند. میزان شیوع در زنان بیشتر از مردان است. برخی از انواع این اختلال، الگوهای وراثت خانوادگی به علاوه همزیستی با افسردگی اساسی، پر اشتهایی عصبی و اختلال وسواس فکری – عملی را نشان می دهند.
ویژگی های پرخوری عصبی
افراد مبتلا به پرخوری عصبی (bulimia nervosa) بین خوردن مقدار زیادی غذا در مدتی کوتاه و بعد تعدیل کردن کالریهای اضافی با استفراغ کردن یا اعمال افراطی دیگر در نوسان هستند. دوره های پرخوری با موارد زیر مشخص می شوند : (۱) خوردن مقداری غذا ظرف ۲ ساعت که خیلی بیشتر از مقداری است که اغلب افراد تحت شرایط مشابه می خورند (۲) احساس نداشتن کنترل بر مقدار یا نوع غذایی که خورده می شود.
تیپ تخلیه کننده (purging type) سعی می کنند آنچه را که به تازگی خورده اند به زور از بدنشان بیرون بریزند. آنها در انجام این کار، استفراغ می کنند، دست به تنقیه می زنند یا اینکه داروهای ملین مصرف می کنند. تیپ غیر تخلیه کننده (nonpurging type) سعی می کنند با روزه گرفتن یا ورزش کردن افراطی، آنچه را که خورده اند، تعدیل کنند. در هر دو مورد این افراد در دور معیوب پرخوری و بعد تلاش برای پاک کردن خودشان از غذاهایی که هنگام خوردن بسیار ارضا کننده بود، گیر می کنند. بعد از تخلیه کردن، گرسنگی بر می گردد و این دور معیوب تکرار می شود. مقاومت کردن در برابر پرخوری غیر ممکن به نظر می رسد. اغلب افراد مبتلا به پر خوری عصبی، برای کسب این تسکین به استفراغ کردن روی می آورند.
گرچه برخی افراد هم به بی اشتهایی عصبی و هم به پرخوری عصبی مبتلا هستند، اما دو ویژگی مهم این اختلالها را متمایز می کنند. ویژگی اول، تصور بدن است. افراد مبتلا به بی اشتهایی عصبی برداشتهای تحریف شده ای از اندازه بدنشان دارند در مقابل فردی که به پرخوری عصبی مبتلا است، برداشت دقیقی از بدنش دارد، با این حال، بازهم درباره افزایش وزن نگران است. تفاوت دوم، مقدار وزنی است که فرد کم کرده است. افراد مبتلا به بی اشتهایی عصبی بسیار پایین تر از معیار قد و هیکل است، در حالی که خیلی از افراد مبتلا به پرخوری عصبی وزنی متوسط یا بالای متوسط دارند. رفتار پرخوری در دختران، حدود ۱۶ سالگی است، در حالی که تخلیه کردن، تقریبا ۲ سال بعد، در حدود ۱۸ سالگی به احتمال خیلی زیاد روی می دهد.
نظریه ها و درمان اختلالهای خوردن
نظریه ها. دیدگاه زیستی، اختلالهای خوردن را ناشی از بهنجاریهای زیست – شیمیایی با ارتباط احتمالی ژنتیک می دانند. افراد مبتلا به اختلالهای خوردن به نابهنجاریهایی در سیستمهای انتقال دهنده عصبی نوراپی نفرین و سروتونین دچار هستند. سروتونین به خصوص در تنظیم احساسهای گرسنگی یا سیری نقش دارد. ظاهرا کمبود سروتونین با احساسهای گرسنگی ( که به پرخوری منجر می شود) و مقدار اضافی آن با احساسهای سیری ( که به بی اشتهایی می انجامد) ارتباط دارد.
از دیدگاه روان شناختی، اختلالهای خوردن در جوانانی ایجاد می شوند که از آشوب و عذاب درونی زیاد رنج می برند و دل مشغول مسایل جسمانی می شوند و برای اینکه احساس آرامش و حمایت شدن کنند، به غذا روی می آورند. افراد مبتلا به اختلالهای خوردن در درک کردن هیجانهای خود و نامیدن آنها مشکل دارند، و به مرور زمان یاد می گیرند که خوردن می تواند وسیله ای را برای حل و فصل حالتهای هیجانی نا خوشایند و مبهم تامین کند. برخی از زنان مبتلا به پرخوری عصبی، سابقه سو استفاده شدن جنسی و جسمی در کودکی داشته اند.
در ارتباط زیست – شیمیایی احتمالی بین سو استفاده شده در کودکی و اختلالهای خوردن به نظر می رسد هر دو، اختلالهایی را در سروتونین در بر داشته باشند، اما سو استفاده شدن با کاهش در کورتیزول – هورمون استرس – نیز ارتباط دارد.
طبق نظریه های شناختی، افراد مبتلا به مرور زمان، به علت مقاومت کردن در برابر تغییر دادن فرایند های فکرشان، در دام الگوهای بیمارگون خود گرفتار می شوند. آنها به جای حل کردن مشکلات، از آنها اجتناب می کنند؛ به جای ارزیابی واقع گرایانه، به تفکر کامروا سازی متوسل می شوند؛ و حتی زمانی که گرفتار مشکل جدی هستند، در صدد حمایت اجتماعی بر نمی آیند. کسب آرامش هیجانی از طریق خوردن نیز می تواند ابراز مایوسانه احساسهای وابستگی حل نشده فرد به والدینش باشد.
دیدگاه سنتی سیستم های خانواده این است که برخی از دخترها برای تاکید کردن بر استقلال خود از خانواده بیش از حد دخالت کننده، به بی اشتهایی عصبی مبتلا می شوند. آشفتگی های دیگری در خانواده نیز در ایجاد تعارض، کمبود محبت در خانواده، و بی توجهی به نیازهای کودک هستند. این خانواده ها فاقد سبک ارتباطی یکپارچه هستند و وقتی با تعارض مواجه می شوند، روش اجتنابی در پیش می گیرند.
از دیدگاه اجتماعی – فرهنگی، آرمانی کردن لاغری توسط جامعه، باعث می شود که خیلی از نوجوانان دختر، زیبایی را با هیکل ترکه ای برابر بدانند. هریک از دو شکل اصلی اختلال خوردن ، در نتیجه تعامل پیچیده عوامل زیستی، روان نشاختی، و اجتماعی فرهنگی ایجاد می شود.
درمان. درمان موثر معمولا به ترکیب رویکردها نیاز دارد. داروهایی که بر سروتونین تاثیر می گذارند در درمان افراد مبتلا به اختلالهای خوردن موثر هستند. فلوکستین در کنترل برگشت، افزایش یافتن وزن، و کاهش دادن سایر نشانه ها، از دارونما موثر تر است. روان درمانی برای درمان کردن افراد مبتلا به اختلالهای خوردن ضروری است. درمان شناختی – رفتاری، در مان رفتاری، و درمان میان فردی متمرکز که در آن، به جای اختلال خوردن، روی مشکلات میان فردی جاری تاکید شد. در فنون شناختی – رفتاری، متخصص بالینی با بر قرار کردن رابطه درمانی خوب، فنون خود بازبینی ، آگاهی از مدل شناختی، اهمیت وزن کردن هفتگی و الگوهای خوردن منظم، و سایر فنونی را که برای پرورش دادن عادتهای خوردن سالم تدارک دیده شده اند، به درمانجو آموزش می دهد. درمانجو راهبردهای کنترل شخصی، فنون مسئله گشایی، باز سازی شناختی و روشهای پیشگری از برگشت را می آموزد.
در درمان میان فردی، از فنون مشابه با آنهایی که برای درمان افسردگی به کار می روند، استفاده می شود. در این رویکرد، برای تغییر دادن رفتار خوردن فرد مبتلا به اختلال خوردن، تلاش خاصی صورت نمی گیرد، در عوض درمان روی این موضوع متمرکز می شود که به درمانجو کمک شود در موقعیتهای میان فردی با استرس و با احساس عزت نفس پایین مقابله کند. درمانجو یاد می گیرد هیجانهای آغاز گر اختلال خوردن، مخصوصا پرخوری را تشخیص درد. به علاوه معمولا رفتارهای میان فردی مشکل ساز هیجانهای منفی را بر انگیخته می کنند.
درمانجویان در گروههای شناختی – رفتاری یاد می گیرند نحوه فکر کردن درباره خوردن را باز نگری کنند و در تغییر دادن رفتارهای خودشان، عملا به آنها کمک می شود.
در محدوده دیدگاه اجتماعی – فرهنگی، از مداخله ای که خانواده را در بر می گیرد استفاده می شود. به نظر می رسد اختلالهای خوردن به احتمال زیاد از تعارض میان فردی و درون فردی سرچشمه می گیرد. عوامل موثر میان فردی، مخصوصا در سیستم خانواده و شبکه همسالان، نگرانی شدید درباره تصویر بدن و جذابیت را تحریک می کنند.
اختلالهای کنترل تکانه
افراد مبتلا به اختلالهای کنترل تکانه (impulse – control disorders)، مکررا رفتارهایی را انجام می دهند که به صورت بالقوه زیانبخش هستند، احساس می کنند نمی توانند جلوی خودشان را بگیرند، و اگر جلوی انجام دادن رفتار تکانشی آنها گرفته شود، احساس درماندگی می کنند. معمولا اعمال تکانشی ما عوارض زیانبار ندارند، اما در برخی موارد، مخاطره آمیز هستند. برای مثال در حالی که در فروشگاه هستید تصمیم بگیرید لباس گرانی را سفارش دهید که از بودجه شما فراتر است. ممکن است از تصمیم خود فورا پشیمان شوید، اما پیامدهای ناخوشایندی به بار می آورد. خرید تکانشی که بیشتر مبتلایان زن هستند، میل مقاومت ناپذیری به خرج کردن دارند تا حدی که بدهی جدی به بار می آورند. اختلالهای کنترل تکانه سه ویژگی اساسی دارند. اولا، افراد مبتلا به این اختلالها نمی توانند از عمل کردن طبق تکانه هایی که برای خودشان و دیگران زیانبار هستند خود داری کنند. ثانیا، افراد مبتلا به این اختلالها، قبل از عمل کردن طبق تکانه هایشان، احساس می کنند مجبور به عمل کردن هستند، و دچار تنش و اضطرابی می شوند که فقط با دنبال کردن تکانه هایشان کاهش می یابند. برخی افراد مبتلا به این اختلالها احساس انگیختگی را تجربه می کنند که می توان آن را به برانگیختگی جنسی تشبیه کرد. ثالثا، آنها وقتی که طبق تکانه هایشان عمل می کنند، دستخوش احساس لذت و ارضا می شوند که آن نیز به رهایی از تنش جنسی شباهت دارد. در لحظه تصمیم گیری برای انجام دادن رفتار، معمولا دچار تعارض نمی شوند.
دزدی بیمارگون
دزدی بیمارگون (kleptomania) برای توصیف کسی استفاده می شود که از مغازه ها یا خانه های مردم چیزهایی را می دزدد. افراد مبتلا به دزدی بیمار گون، میل مداومی به دزدی دارند، اما دزدی آنها با انگیزه آرزوی تصاجب یک شی یا ارزش پولی چیزی که می دزدند، نیست.
ویژگیهای تشخیصی دزدی بیمارگون
افراد مبتلا به این اختلال، نه به علت خشم یا انتقامجویی، یا در واکنش به هذیان یا توهم، یا برای تصاحب کردن چیزهایی به منظور استفاده شخصی یا ارزش مادی آنها، میل مقاومت ناپذیر و مکرری به دزدی کردن دارند. آنها بلافاصله قبل از دزدی، دستخوش احساس تنش شدیدی می شوند و زمانی که دست به دزدی می زنند، احساس لذت، ارضا یا آرامش می کنند.
نظریه ها و درمان دزدی بیمار گون
کمبود سروتونین ممکن است زیر بنای دزدی بیمار گون باشد. دزدی بیمار گون، نوعی از اختلال وسواس فکری – عملی است، به طوری که افراد مبتلا به آن، وسواس دزدی کردن دارند. افراد مبتلا، مانند اختلال وسواس فکری – عملی، به بازدارنده های جذب سروتونین جواب می دهند.
قمار بازی بیمار گون
افرادی که گرفتار قمار بازی بیمار گون (pathological gambling) هستند، تمایلی به قمار بازی دارند که خیلی نیرومند ار از تمایل یک فرد معمولی است، و آنها اغلب کل زندگی خود را در راه دنبال کردن بردهای کلان صرف می کنند.
ویژگیهای تشخیصی قمار بازی بیمار گون
افراد مبتلا به این اختلال، به قمار بازی مستمر و نا سازگارانه ای می پردازند که حداقل با پنج مورد زیر مشخص می شود:
- آنها به قمار بازی اشتغال ذهنی دارند.
- آنها برای رسیدن به سطح مطلوب بر انگیختگی نیاز دارند مقادیر بیشتری پول را قمار کنند.
- آنها مکررا در تلاشهای خود برای کنترل یا متوقف کردن قمار بازی شکست می خورند.
- زمانی که آنها سعی می کنند این رفتارها را متوقف کنند، بی قرار یا تحریک پذیر می شوند
- آنها برای گریختن از مشکلات یا رهایی از هیجانهای نا خوشایند، قمار بازی می کنند.
- آنها بعد از باختن، معمولا به قمار بازی بر می گردند تا پولی را که باخته اند دوباره به دست آورند.
- آنها برای مخفی کردن شدت قمار بازی شان، به اعضای خانواده، درمانگران یا سایر افراد دروغ می گویند.
- آنها برای تامین کردن هزینه قمار بازی، مرتکب اعمال غیر قانونی، مانند جعل اسناد، کلاهبرداری، یا سرقت می شوند.
- آنها رابطه مهم، شغل، یا فرصتهای تحصیلی یا حرفه ای را به خاطر قمار بازی به خطر می اندازند یا از دست می دهند.
- آنها برای مشکلات مالی ناشی از قمار بازی از فرط استیصال برای پول به دیگران متوسل می شوند.
نظریه ها و درمان قمار بازی بیمارگون
این مراحل همان عواملی را در بر دارند که در اعتیاد به الکل و دارو نقش دارند، از این نظر که فرد به طور مداوم به دنبال لذت بردن از رفتاری است که گرچه به دردسر می انجامد، اما پاداش بالقوه نیرومندی دارد. دیدگاه زیستی – روانی – اجتماعی هم مدل مناسبی برای آگاهی یافتن از علتهای این اختلال محسوب می شود. از دیدگاه زیستی، دنبال کردن برد کلان توسط قمار باز را می توان شبیه جستجوی تحریک و احساسهای لذتبخش از طریق مصرف الکل توسط فرد وابسته به الکل در نظر گرفت.
افرادی که به قمار بازی وسواسی مبتلا هستند، در سیستم دوپامین مغز نابهنجاریهایی دارند که به نابهنجاریهای افرادی که مواد را سو مصرف می کنند شبیه است. افراد مبتلا به این اختلالها در ((سیستم کمبود پاداش)) سهیم هستند که باعث می شود به دنبال تحریک اضافی باشند، خواه این تحریک از طریق دارو باشد یا غذا، و یا قمار بازی. این کمبود می تواند مبنای ژنتیکی داشته باشد، زیرا تحقیقات روی انتقال دهنده عصبی، از جمله دوپامین تاثیر می گذارند. عامل دیگر، تجربه قمار باز در کودکی است.
با توجه به مدل زیستی – روانی – اجتماعی به نظر می رسد روشهای درمانی که عناصر دیدگاههای گوناگون را ترکیب می کنند، بیشترین شانس موفقیت را دارند. مداخله های زیستی، اثر بخشی باز دارنده های جذب مجدد گزینشی سروتونین ( مانند کلومی پرامین و فلووکسامین) را مورد توجه قرار می دهند. نالترکسون که برای درمان اختلالهای سو مصرف مواد استفاده می شود، نشانه های قمار بازی بیمار گون را کاهش می دهد.
روش های درمان رفتاری و شناختی – رفتاری هم می توانند به اصلاح کردن برداشتهای بی دقت قمار باز از قمار بازی، تامین آموزش در رابطه با مسئله گشایی و مهارتهای اجتماعی، و وارد کردن عناصری از مدل جلوگیری از برگشت را در بر داشته باشند.
آتش افروزی بیمارگون
افراد مبتلا به آتش افروزی بیمارگون (pyromania) علاقه شان به آتش از مقدار طبیعی فراتر می رود و میل بی اختیار و خطرناکی برای آتش افروزی عمدی می شود.
ویژگیهای تشخیصی آتش افروزی بیمار گون
افراد مبتلا به این اختلال شواهدی از ویژگیهای زیر را نشان می دهند :
- آنها عمدا و مکررا آتش افروزی می کنند.
- آنها قبل از آتش افروزی احساس تنش و انگیختگی عاطفی می کنند.
- آنها مسحور آتش می شوند، به آن علاقه دارند، نسبت به آن کنجکاوند، یا مجذوب آتش و چیزهای مرتبط با آتش می شوند.
- آنها وقتی که آتش افروزی می کنند، یا وقتی که وقایع آتش سوزی را می بینند یا در آن شرکت می کنند، احساس لذت، ارضا و آرامش می کنند.
- آتش افروزی آنها با انگیزه های بیرونی، مانند نفع مالی، ابزار ایدئولوژی سیاسی، مخفی کردن فعالیت تبهکارانه، ابراز خشم یا انتقامجویی نیست.
نظریه ها و درمان آتش افروزی بیمار گون
اغلب افراد مبتلا به این اختلال، یک یا چند مشکل یا اختلال دیگر هم دارند، و این اختلال در اغلب موارد در مشکلات و رفتار آتش افروزی کودکی ریشه دارد.
افرادی که به رفتار آتش افروزی می پردازند، در بزرگسالی اختلالهای دیگری هم نشان می دهند که سابقه سو مصرف مواد و مشکلات شدید در روابط میان فردی از آن جمله اند. گرایش به خود کشی، اختلال شخصیت ضد اجتماعی، اختلال فکر، افسردگی مزمن و عقب ماندگی ذهنی، ویژگیهای دیگری هستند که در آتش افروزان بزرگسال یافت شده اند.
در رابطه با نقش عوامل اجتماعی – فرهنگی، افراد دارای سابقه آتش افروزی، سطح تحصیلات و اشتغال پایین تری دارند. عوامل زیستی هم مورد توجه قرار گرفته اند، و سطوح بسیار پایین سروتونین در افراد دارای سابقه طولانی آتش افروزی تشخیص داده شده است.
تکانشگری جنسی
افراد مبتلا به تکانشگری جنسی (sexual impulsivity) نمی توانند رفتار جنسی خود را کنترل کنند و احساس می کنند وادار می شود به فعالیت جنسی مکرر و کورکورانه بپردازند.
ویژگیهای تشخیصی تکانشگری جنسی
- افراد مبتلا به این اختلال نمی توانند رفتار جنسی خود را کنترل کنند و احساس می کنند مجبورند به فعالیت جنسی مکرر و کورکورانه بپردازند.
- آنها قبل از پرداختن به فعالیت جنسی، تنش زیادی احساس می کنند.
- آنها درباره رفتارشان پریشانی زیادی را احساس می کنند و بعد از رویارویی های جنسی، احساس غمگینی، نا امیدی و شرمندگی می کنند.
- دنبال کردن بی اختیار رویارویی های جنسی، توانایی آنها را در انجام دادن مسئولیتهای اجتماعی و شغلی مختل می کند.
نظریه ها و درمان تکانشگری جنسی
مدل زیستی – روانی – اجتماعی، رویکرد یکپارچه ای است. کسانی که در محدوده دیگاه زیستی کار می کنند، معتقدند تکانشگری جنسی با سایر اعتیادهایی که مبنای زیست – شیمیایی مشابهی دارند، قابل مقایسه است. پژوهشگران عمدتا روی ریشه های این اختلال در تجربیات اوایل زندگی فرد تمرکز کرده اند. چند تن از پژوهشگران، رفتار اعتیاد جنسی را به صورت اختلال در صمیمیت در نظر گرفته اند که به تجربیات دلبستگی اولیه بر می گردد. طبق این دیدگاه، رابطه معیوب بین طفل و مراقب می تواند باعث شود برخی افراد هنگام بزرگسالی در تنظیم کردن عاطفه شان مشکل داشته باشند. در نتیجه آنها در چرخه وسواسی گیر می کنند که در آن، می کوشند به خودشان آرامش دهند و کشمکشهای درونی را با انجام دادن رفتارهای جنسی تنظیم کنند. متاسفانه، چنین تلاشهایی شرم و آشفتگی عاطفه بیشتری به وجود می آورد.
مانند سایر اختلالهای طیف وسواس فکری – عملی، تکانشگری جنسی به داروهای باز دارنده جذب مجدد سروتونین جواب می دهد. درمان تکانشگری جنسی مستلزم ترکیبی از عناصر روان شناختی است که از رویکردهای بینش گرا، رفتاری و سیستمهای خانواده به دست آمده باشد. درمان بینش گرا روی بر ملا کردن تعارضهای زیر بنایی که رفتار را بر انگیخته می کنند تمرکز دارد.
درمانگر به درمانجو کمک می کند یاد بگیرد چگونه عاطفه خود را تنظیم کند و روابط جنسی سازگارانه بر قرار نماید. فنون رفتاری این روش ها را شامل می شوند : شرطی کردن آزارنده نا آشکار، حساسیت زدایی تجسمی، و قرار داد رفتاری. اگر تکانشگری جنسی با اختلالهای روانی دیگری، مانند اختلال خلقی، یا اختلال وسواس فکری – عملی ارتباط داشته باشد، درمان این اختلالها همراه با داروها موجه است.
وسواس موکنی
میل به کندن مو، در افراد مبتلا به اختلال نادی به نام وسواس موکنی (trichotillomania) به صورت بی اختیار در می آید. عمل موکنی در برخی افراد به صورت وسواسی در می آید و باعث می شود که آنها به قدری در مورد کندن موی خود اشتغال ذهنی داشته باشند که از این واقعیت غافل شوند که به ظاهر خود لطمه می زنند.
ویژگیهای وسواس موکنی
آنها نمی توانند این رفتار را متوقف کنند، حتی زمانی که موکنی به تکه های تاسی و از دست دادن ابروها، مژگان، موی زیر بغل و موی زهار منجر شود. در موارد افراطی، برخی افراد بعد از کندن مو آن را می بلعند و با این کار در معرض خطر سخت شدن مو در معده یا روده قرار می گیرند. افراد مبتلا به این اختلال، مخفیانه و فقط زمانی که تنها هستند موکنی می کنند. در برخی افراد از موی بدن خودشان فراتر می رود و آنها موی دیگران، یا حتی حیوانات دست آموز، عروسکها و اجسامی چون فرش و پولیور را می کنند. افراد مبتلا به این اختلال انکار می کنند که به چنین رفتاری می پردازند. آنها با پوشیدن کلاه یا آرایش کردن مو به صورتی که لکه های تاسی را بپوشاند، آسیبی را که به خود وارد کرده اند، پنهان می کنند. والدین باید گوش به زنگ از دست دادن اسرار آمیز مو باشند و فرزند خود را نزد دکتر پوست یا متخصص کودکان ببرند.
وسواس موکنی اغلب با اختلالهای دیگری، از جمله افسردگی، وسواس فکری – عملی، سو مصرف مواد ، یا اختلال خوردن همراه است. امکان دارد این اختلالها فرد را به سمت درمان بکشاند و در جریان درمان، وسواس موکنی بر ملا شود.
ویژگیهای تشخیصی وسواس موکنی
افراد مبتلا به این اختلال شواهدی از ویژگیهای زیر را نشان می دهند :
- آنها مکررا موی خود را می کنند، به طوری که باعث می شود مقدار زیادی از موی خود را از دست بدهند.
- آنها بلافاصله قبل از کندن مو یا زمانی که سعی می کنند در برابر رفتار موکنی مقاومت کنند، احساس تنش زیاد می کنند.
- آنها هنگام کندن مو، احساس لذت، ارضا، یا آرامش می کنند.
- این رفتار آنها پریشانی یا اختلال زیادی را به وجود می آورد.
نظریه ها و درمان وسواس موکنی
دیدگاه زیستی، وسواس موکنی با اختلال وسواس فکری – عملی ویژگیهای مشترکی دارد. در هر دو اختلال، رفتار توسط اضطراب یا تنش برانگیخته می شود و افراد مبتلا به هر دو اختلال به دارو جواب می دهند.
این اختلال احساس شرمندگی و جذاب نبودن و تعاملهای آشفته با دیگران را به بار می آورد. داورهایی که روی این اختلال آزمایش شده اند، عبارتند از : پاتروکستین ( پاکسیل)، افلکسور، و لووکس.
درمان شناختی – رفتاری از دارو موثر تر است. وارونه سازی عادت، روش درمانی بسیار موثری است. در این روش به فرد آموزش می دهند نسبت به رفتار موکنی خود آگاهتر باشد و بعد پاسخ جدیدی را که با آن رقابت کند به او می آموزند. برای مثال می توان به فرد یاد داد به جای کندن مو، آن را شانه بزند. چون فرض می شود افراد مبتلا به این اختلال نسبت به درد حساسیت زدا شده اند، کرمی را به آنها می دهند که اگر آن را روی پوست سر بمالد، مقدار درد موکنی را افزایش می دهد.
اختلال انفجاری متناوب
افراد مبتلا به اختلال انفجاری متناوب (intermittent explosive disorder) احساس می کنند نمی توانند در برابر اعمال پرخاشگرانه تهاجمی یا مخرب مقاومت کنند.
ویژگیهای اختلال انفجاری متناوب
آنها درست قبل از طغیان، احساس قریب الوقوعی دارند مبنی بر اینکه قرار است اتفاقی روی دهد، تجربه ای که با پیش حمله، یا حالت انتظاری مقایسه شده است که افراد مبتلا به صرع، قبل از حمله دچار آن می شوند. برخی افراد می گویند دوره های پرخاشگری آنها اغلب با نشانه هایی مانند مورمور شدن، لرزش، تپش قلب، فشار سر، یا حتی پژواکهای شنیداری همراه است. آنها بین دوره ها ممکن است فطرتا تا اندازه ای تکانشی یا پرخاشگر باشند، اما نه به اندازه که رفتارشان زیان بار باشد. این اختلال نادر در مردان شایع تر است. آنها در طول دوره های مجزا، قادر نیستند در برابر تکانه های پرخاشگری که به اعمال جدی تهاجمی یا ویرانگری منجر می شود، مقاومت کنند. سطح پرخاشگری آنها در طول این دوره ها کاملا با هرگونه عامل استرس زای تسریع کننده، بی تناسب است. دوره های پرخاشگری آنها با اختلال روانی یا جسمانی دیگری ارتباط ندارد.
نظریه ها و درمان اختلال انفجاری متناوب
تعامل پیچیده عوامل زیستی و محیطی، باعث می شود فرد نتواند طغیانهای پرخاشگری را کنترل کند. عوامل زیستی، تغییراتی در سیستم سروتونین زا، آسیب پذیری در برابر این اختلال را توجیه می کند. شواهدی وجود دارد مبنی بر اینکه این اختلال نوع دیگری از وسواس فکری – عملی است. در رابطه با عوامل روان شناختی ، نظریه پردازان یادگیری برای توجیه کردن رفتار افرادی که گاه و بی گاه منفجر می شوند، به مفاهیم شرطی سازی کنشگر اشاره می کنند. واکنشهای شدید ترس و تسلیم را در افراد دو رو برشان بر می انگیزند که به نوع قدرتمندی از تقویت منجر می شود. تشخیص داده شده است که باید روشهای روان درمانی با درمانهای تنی ترکیب شوند.
منبع: خلاصه ای از آسیب شناسی روانی هالجین
پیمان دوستی
۲۶ اردیبهشت ۹۴