گرایشی به سمت آگاه شدن از علتهای رفتار انسان و درمان نابهنجاری دیدگاه نظری نام دارد.
دیدگاه روان پویشی(psychodynamic perspective)، گرایشی نظری است که بر عوامل تعیین کننده ناهشیار رفتار تاکید دارد. نظر زیگموند فروید در مورد اختلالهای روانی، بر انگیزه ها و تعارض های ناهشیار متمرکز بود. عقاید او در مورد علت و درمان اختلال های روانی، شالوده دیدگاه روان پویشی را تشکیل می دهد. در شخصیت یک آدم سالم، نهاد از طریق توانایی خود در بررسی کردن دنیای بیرونی، در محدوده ای که فراخود برای آن تعیین کرده است، به امیال غریزی دست می یابد. همه افراد برای دور نگه داشتن تجربیات بالقوه آزارنده، از مکانیزم های دفاعی استفاده می کنند. فقط در صورتی که مکانیزم های دفاعی به صورت خشک و افراطی مورد استفاده قرار گیرند، منبع اختلال روانی می شوند.
دیدگاه انسان گرایی (Humanistic)، بر این عقیده است که انگیزش انسان بر پایه گرایش فطری به تلاش برای به کمال رساندن خود و یافتن معنی در زندگی قرار دارد. افراد توسط نیاز به ساختن خودشان و دنیا و بدست آوردن غنای بیشتر از تجربیاتشان، به وسیله تحقق بخشیدن به استعداد بی نظیرشان بر انگیخته می شوند.این نظریه پردازان تحت تاثیر روان شناسی وجودی قرار دارند که بر اهمیت درک کامل هر لحظه به صورتی که روی می دهد، تاکید می ورزد. افرادی که با دنیای پیرامونشان هماهنگ هستند و هر لحظه زندگی را تا حد امکان به طور کامل تجربه می کنند، از لحاظ روانی سالم هستند. انسانها به این علت آشفته می شوند که باید طبق قید و بندهایی که جامعه مدرن برای آزادی انسان تعیین کرده است، زندگی کنند. درمان در این دیدگاه باید بر نیازهای درمانجو تمرکز داشته باشد. درمانجویان باید به خوب بودن فطری شان پی ببرند. زمانی که درمانجویان احساس بهتری نسبت به خودشان داشته باشند، بهتر می توانند اضطراب همراه با اعتراف کردن به ضعف های خود را تحمل کنند. درمانگران از فنونی چون بازتاب و توضیح استفاده می کنند.
دیدگاه اجتماعی – فرهنگی، بر نحوه ای که افراد تحت تاثیر دیگران، موسسات اجتماعی، و نیروهای اجتماعی پیرامونشان قرار می گیرند، تاکید می ورزند. این عوامل تاثیر گذار را می توان به آنهایی که تاثیر فوری بر فرد دارند، نظیر خانوداه و آنهایی که گسترده تر هستند، مانند جامعه تقسیم کرد. این دیدگاه اختلال های روانی را عوامل بیرون از فرد می داند و روی همین عوامل تاکید می ورزند. خانواده درمانی و گروه درمانی نمونه هایی از شیوه های درمانی این دیدگاه می باشند.
دیدگاه های رفتاری و شناختی. طبق دیدگاه رفتاری، نابهنجاری در اثر تجربیات یادگیری غلط ایجاد می شود و طبق دیدگاه شناختی – رفتاری، نابهنجاری به علت فرایندهای فکر نا سازگارانه ایجاد می شود که به رفتار کژکار می انجامد. رفتار گراها به اصول شرطی سازی معتقد هستند. به عقیده بک، ویژگی فراگیر تعدادی از اختلالهای روانی، وجود افکار خودکار بوده که نادیده گرفتن آنها دشوار است. افکار خود کار حاصل نگرش های کژکار هستند. طبق دیدگاه های رفتاری و شناختی، نابهنجاری از یادگیری و تفکر غلط ناشی می شود و با روشهایی که به این فرایند ها بپردازند می توان آن را تغییر داد.
دیدگاه زیستی، معتقد است که اختلال در هیجانها، رفتار و فرایندهای شناختی به علت نابهنجاریهایی در عملکرد بدن است. درمانهای تنی درمانهایی را شامل می شوند که بر اساس علتهای شناخته شده یا فرض شده اختلال عمل می کند.
رویکرد یکپارچه نگر، به جای طرفداری از یک رویکرد واحد، جنبه هایی را از رویکرد های گوناگون انتخاب می کنند. اغلب متخصصان بالینی خود را یکپارچه نگر یا التقاطی می دانند. نیازهای درمانجو را از چند دیدگاه در نظر می گیرد و برنامه درمانی ای را تدارک می بیند که جوابگوی این مسایل خاص باشد.
منبع: خلاصه ای از آسیب شناسی روانی هالجین
پیمان دوستی
۳۱ فروردین ۱۳۹۴