.

درمان مبتنی بر فرایند (PBT): رویکردی نوین در روان‌درمانی

در دهه‌های اخیر، روان‌درمانی شناختی–رفتاری (CBT) به‌عنوان یکی از پرکاربردترین رویکردها در درمان اختلالات روان‌شناختی شناخته شده است. با این حال، گسترش یافته‌های علمی در حوزه علوم اعصاب، روان‌شناسی تحولی و علوم رفتاری نشان داد که نگاه سنتی «یک درمان برای یک اختلال» محدودیت‌های بسیاری دارد. درمان مبتنی بر فرایند (Process-Based Therapy; PBT) به‌عنوان رویکردی نوین معرفی شد که تلاش می‌کند به جای تمرکز بر تشخیص‌های طبقه‌ای، بر فرایندهای زیربنایی مشترک میان اختلالات روان‌شناختی تمرکز کند.

گردآوری و تدوین: دکتر پیمان دوستی


درمان مبتنی بر فرایندPBT) ) بر این ایده استوار است که اختلالات روانی را نمی‌توان صرفاً در قالب برچسب‌های تشخیصی (مانند افسردگی یا اضطراب) فهمید، بلکه باید به سراغ فرایندهای بنیادیی رفت که در بروز و تداوم مشکلات نقش دارند. به‌عنوان مثال، اجتناب تجربه‌ای، عدم انعطاف پذیری روانشناختی، یا نقص در تنظیم هیجان، می‌توانند در طیف وسیعی از اختلالات مشاهده شوند.

پژوهشگران مطرحی مانند استیون سی هیز و استفان هافمن،PBT  را به‌عنوان چارچوبی فراگیر توسعه داده‌اند که هدف آن ادغام یافته‌های علمی از حوزه‌های مختلف و ارائه مداخلاتی است که بر اساس شواهد فرایندی طراحی می‌شوند (هیز و همکاران، ۲۰۱۹). به عبارتی، PBT خواهان یک مدل چندسطحی (بیولوژیک، روانی، اجتماعی) است و می‌کوشد فرایندهای قابل‌آزمایش را در این سطوح هدف‌گذاری کند.

  1. تمرکز بر فرایندها نه برچسب‌ها: به جای پرسش «این فرد چه اختلالی دارد؟» پرسش کلیدی این است: «چه فرایندهایی در این فرد ناکارآمد عمل می‌کنند؟».
  2. شخصی‌سازی درمان: مداخلات بر اساس نیازهای خاص هر فرد طراحی می‌شوند. برای مثال، اگر مشکل اصلی فرد اجتناب تجربه‌ای است، مداخلات پذیرشی و مواجهه‌ای در اولویت قرار می‌گیرند.
  3. یکپارچه‌سازی رویکردها: به جای تقابل با سایر درمان‌ها، از مؤلفه‌های ACT، CBT  سنتی، درمان‌های مبتنی بر مایندفولنس (ذهن‌آگاهی/ توجه آگاهی) و حتی درمان‌های بین‌فردی بهره می‌برد.
  4. انعطاف‌پذیری در سطح کلان: این رویکرد نه‌تنها در بالین فردی، بلکه در حوزه‌های سازمانی، آموزشی و سلامت عمومی نیز کاربرد دارد.

تصور کنید مراجع شما با اضطراب اجتماعی مراجعه کرده است. در مدل تشخیصی سنتی، درمانگر معمولاً یک پروتکل از پیش‌تعیین‌شده برای اضطراب اجتماعی اجرا می‌کند. اما در PBT، درمانگر ابتدا بررسی می‌کند کدام فرایندها بیشترین نقش را در مشکل مراجع دارند: آیا او بیش از حد به افکار خود می‌چسبد (فیوژن شناختی)؟ آیا به‌شدت از تجربه‌های ناخوشایند اجتناب می‌کند (اجتناب تجربه ای)؟ یا شاید در شناسایی و دنبال‌کردن ارزش‌های شخصی ضعف دارد؟ سپس مداخله دقیقاً متناسب با همان فرایندها طراحی می‌شود.

برای مثال، اگر مشکل اصلی اجتناب تجربه‌ای باشد، درمانگر می‌تواند از تمرین‌های ACT و مواجهه تدریجی بهره بگیرد. اگر مشکل در موضوعات شناختی باشد، از تکنیک‌های بازسازی شناختی یا گسلش شناختی استفاده می‌شود. بدین ترتیب، درمان بسیار فردمحور و منعطف پیش می‌رود.
به عبارتی می توان گفت،PBT  نمایانگر گذار روان‌درمانی از مدل‌های مبتنی بر تشخیص به سمت مدل‌های مبتنی بر فرایند است. امروزه امید بر این است که این رویکرد بتواند با تمرکز بر عوامل بنیادی و قابل تغییر، اثربخشی درمان‌ها را افزایش دهد و در عین حال به فردی‌سازی درمان کمک کند.