بر اساس درجه هوش، مقدار اختلاف بین سن عقلی و سن واقعی وجود دارد پایه گذاری شده است. در این گروه عقب ماندگی ذهنی را به چهار گروه تقسیم می کند:
الف )گروه عقب مانده های عمیق (هوشبهر ۲۵ و کمتر- حمایت پذیر) ، ۱ تا ۲% عقب مانده ها را تشکیل می دهند، توانایی ذهنی آنها در هر سنی که باشند از یک کودک ۳ ساله تجاوز نمی کند. مبتلا به ناهنجاری های حسی و حرکتی، بدشکلی سر و صورت، کوتاهی اندام، صورت نا متقارن، جمجمه بزرگتر یا کوچکتر از حد طبیعی، شکل گوشها، چشم ها و دندان ها طبیعی نیست، قادر به کنترل ادرار نبوده، همیشه مبتلا به صرع یا فلج مغزی، گفتار و گویایی در درجات بسیار ابتدایی، فاقد قضاوت و استدلال، دقت و حافظه دیده نمی شود یا خیلی ضعیف است، از انجام کارهای ساده رفع نیازهای اولیه خود – حفظ خود از خطر عاجزند. باید از آنها در بیمارستانها و آسایشگاه های عقب افتادگان نگهداری کرد. درجات پایین به هیچ وجه فعالیت ذهنی ندارند و زندگی نباتی دارند. درجات بالاتر قدری فعال تر و قادر به گفتار یک یا چند کلمه هستند. انتظار به زندگی کم است و اکثرا به علت بیماری های عفونی، سینه پهلو، صرع، ضربه های مغزی و عفونت ها از بین می روند. در این بیماران هیچ گونه آثار بهبودی حاصل نمی شود. والدین تقریبا همیشه از نظر هوشی در حد عادی جامعه هستند.
ب) گروه عقب مانده های شدید(هوشبهر ۲۵ تا ۴۰- تربیت پذیر) ۳ تا ۴% کودکان عقب مانده را تشکیل می دهند، توانایی های آنها در سنین مختلف شبیه کودکان ۴ – ۵ ساله است. انجام امور خیلی ساده را فرا می گیرند، تا اندازه ای قادرند خود را از خطرات عادی حفظ کنند، از عهده غذا خوردن، لباس پوشیدن و نظافت خود بر می آیند، به هیچ وجه قادر نیستند مشکلات خود را رفع کنند، قادر به آموختن مواد درسی نیستند، قوه تعمیم و تمیز ندارند، امور کارهای ساده زندگی را به آهستگی یاد میگیرند، حرف زدن، کنترل ادرار و مدفوع را به کندی و دیر ممکن است فرا گیرند. پیشرفت در این افراد مایوس کنندست، بعضی ناهنجاری های جسمی و اختلالات حسی و حرکتی را دارند اما چهره آنها وضع نا متعادل و بی قواره گروه قبل را ندارد. از لحاظ عاطفی وضع متغییری دارند، خیلی زود تحت تاثیر قرار می گیرند، در مقابل مخالفت دیگران عصبانی می شوند و حملات تهاجمی نشان می دهند، از نظر جسمی گاهی خیلی فعال هستند و ممکن است تا مرحله تجاوز به دیگران، آتش سوزی و قتل برسد، به آنها کودکان نیمه وابسته نیز می گویند. والدین تقریبا همیشه از نظر هوشی در حد عادی جامعه هستند.
ج) گروه عقب مانده های متوسط (هوشبهر ۴۰ تا ۵۰) ۱۰% کل عقب ماندگان را تشکیل می دهند، سن عقلی آنها از کودکان ۵ – ۷ ساله تجاوز نمی کند، استعداد های ذهنی به طور کلی ضعیف است، در اعمال ذهنی، قضاوت و استدلال نارسایی کامل دارند، به راهنمایی، نظارت و مراقبت افراد مطلع نیازمندند. ممکن است دچار ناهنجاری بدنی باشند اما نقص حرکتی نادر است. از لحاظ بیان و گویایی عقب ماندگی دارند، فرهنگ لغات محدود دارند و این وضع را حس می کنند، لذا احساس حقارت و دچار آشفتگی های عاطفی از نوع خجالت زدگی، افسردگی، خودرایی و گوشه گیری می شوند. از توجه، دقت و تمرکز فکری زود خسته می شوند و عقب ماندگی آنها اکثرا تا زمان مدرسه شناخته نمی شود. با آنکه نا آموزند ولی کارهای ساده را در شرایط مساعد فرا می گیرند اما قدرت ابداع و ابتکار ندارند. در شرایط نا مناسب خیلی زود دچار نارسایی های عاطفی، عدم تعادل روانی و انحراف مانند اعتیاد، فحشا و … می شوند. قادر به زندگی مستقل نیستند و هرچه محیط پیچیده تر شود سازش برای آنها دشوار تر است. این افراد زود باور، تلقین پذیر، در حل مشکلات و دفاع از منافع خود عاجزند.
د) گروه عقب مانده های خفیف یا کم استعداد (هوشبهر ۵۰ تا ۷۰) ۸۵% عقب ماندگان را تشکیل می دهند، عقل و ادراک آنها حداکثر به کودکان ۷ – ۱۱ ساله می رسد. ضعف قوای فکری، از ابتکار، انتقاد و ابداع عاجزند، به کندی می آموزند ولی در امور حرفه ای و عملی مهارتهایی نشان می دهند. در بیان عقب ماندگی دارند و مفاهیم پیچیده را در نمی یابند. در شرایط تربیتی صحیح و مدارس استثنایی می توانند دچار اختلالات عاطفی و هیجانی و نا سازگاری اجتماعی نشوند. در شرایط مساعد می توانند از زندگی آرام و مناسب بهره مند شوند. به راهنمایی و نظارت کارفرما، روانپزشکان و مددکاران اجتماعی نیازمندند زیرا به تنهایی نمی توانند از عهده انجام دادن مسولیت های مختلف برایند و در زندگی پر پیچ و خم راه را از چاه تشخیص دهند. این افراد را به دو دسته آرام یا هماهنگی، یعنی افرادی مطیع، سر به زیر و مایل به انجام کارهای مفید و دسته نا آرام یا نا هماهنگ، افراد مبتلا به اختلالات عاطفی و خلق و خو، بیقرار، مضطرب و جار و جنجالی والدین این افراد اکثر در ردیف عقب مانده های خفیف یا افراد عادی ضعیف هستند.
افراد عادی ضعیف یا مرزی ( هوشبهر ۷۰ تا ۹۰- کند آموز) ۱۰% کودکان سنین ابتدایی، جز عقب ماندگان ذهنی طبقه بندی نمی شوند. کمی کند ذهن و دیر انتقالند و از عهده فهم و درک و بیان مفاهیم عالی پیچیده بر نمی آیند. تمرکز کافی و رغبت به کارهای فکری و ابتکاری ندارند. قادر به طرح نقشه و برنامه ریزی برای خود و دیگران نیستند. با تمرین در کارهای عملی و حرفه ای موفق می شوند و بتوانند سازگاری شغلی و اجتماعی داشته باشند. در درجات هوشی بالا و در شرایط مساعد این افراد ممکن است تحصیلات خود را به پایان برستانند و سپس به کارهای ساده اداری و دفتری یا نگهبانی، پیشخدمتی، مغازه داری و کارهای فنی کوچک بپردازند. در خانه و جامعه کوچک به طور عادی زندگی می کنند و جز در مواردی که انتقاد، استدلال و بیان لازم است تفاوت محسوسی با دیگران نشان نمی دهند. اگر دچار آشفتگی های عاطفی نشوند اکثرا مطیع، فرمانبر، آرام و سازگارند اشتغالات فنی و حرفه ای و ورزشی در رشد شخصیت این افراد موثر است.
منبع: خلاصه ای از روان شناسی کودکان استثنایی دکتر میلانی
پیمان دوستی
۹ خرداد ۹۴