عملکرد های شناختی، پردازش کردن افکار، توانایی حافظه، و توانایی توجه داشتن را شامل می شوند. این نوع اختلال از علتهای گوناگونی مانند آسیب مغزی، بیماری، یا قرار گرفتن در معرض مواد سمی ( احتمالا از جمله داروها) ناشی می شود. نام رسمی برای این گروه از اختلالها عبارت است از : دلیریوم، زوال عقل، اختلالهای یادزدایشی و سایر اختلالهای شناختی. مجموعه نشانگانی با مبنای جسمانی گوناگون، از اسکیزوفرنی و اختلالهای شخصیت تقلید می کنند. متمایز کردن نشانه هایی که با اختلال روانی ارتباط دارند از آنهایی که در پاسخ به اختلالی جسمانی ایجاد می شوند بسیار دشوار است.
دلیریوم حالتی موقتی است که طی آن افراد تیره شدن هشیاری را تجربه می کنند به طوری که نمی دانند چه چیزی در اطراف آنها اتفاق افتاده و قادر نیستند تمرکز یا توجه کنند. به علاوه آنها دچار تغییرات شناختی می شوند، به طوری که حافظه آنها آشفته می شود و گمگشته می شوند. فرد در حالت دلیریوم ممکن است فراموش کند ناهار چه خورده است یا نداند چه روزی از هفته یا حتی چه ماهی از سال است. گفتار درهم و بر هم گسیخته است. امکان دارد این افراد به هذیانها، یا توهمات به علاوه آشفتگیهای هیجانی مانند اضطراب، سرخوشی یا تحریک پذیری هم دچار شوند. افراد دلیریوس می توانند کارهایی انجام دهند که خطر جسمانی دارند، مانند راه رفتن در ترافیک یا افتادن از پله ها. عوامل متعددی می توانند موجب دلیریوم شوند که مسمومیت یا ترک مواد، جراحت وارده به سر، تب بالا و کمبود ویتامین از آن جمله هستندو افراد در هر سنی می توانند دچار دلیریوم شوند. معمولا شروع ناگهانی دارد، حداکثر ظرف یک دوره چند روزه ایجاد می شود، و مدت آن کوتاه است و به ندرت بیش از یک ماه ادامه می یابد. فرد دلیریوس ظرف یک روز انواع آشفتگیهای هیجانی، مانند اضطراب، ترس، افسردگی، تحریک پذیری، سرخوشی، بی قراری اشکال در فکر کردن به طور شفاف و حساسیت زیاد نسبت به محرکهای شنیداری یا دیداری را تجربه می کند. با ادامه یافتن دلیریوم، نشانه ها هنگام صبح کاهش می یابند و شبها بدتر می شوند و خواب فرد با رویاهای واضح یا کابوسها آشفته می شود. اختلالهای روانی – حرکتی همراه با دلیریوم را به صورت بیش فعال یا کم فعال متمایز می کنند.
اختلالهای یادزدایشی
نقصان حافظه علتهای زیستی هم دارد؛ به این اختلالها، اختلالهای یادزدایشی (amnestic disorder) گفته می شود. افراد مبتلا به این اختلال به نقصان حافظه ای دچار می شوند که با نا توانی در یادآوری اطلاعات از پیش آموخته شده یا اختلال در توانایی یادگیری اطلاعات جدید مشخص می شود. این اختلال موجب آشفتگی زیاد می شود و کاهش نسبت به سطح عملکرد قبلی را نشان می دهد. این اختلال حافظه منحصرا در دوره دلیریوم یا زوال عقل روی نمی دهد.
زوال عقل
زوال عقل (dementia) نوعی اختلال شناختی است که نارساییهای فراگیر و پیش رونده در حافظه و یادگیری اطلاعات تازه، توانایی بر قرار کردن ارتباط، قضاوت و هماهنگی حرکتی را شامل می شود. افراد مبتلا علاوه بر تغییرات شناختی، دستخوش تغییراتی در شخصیت و حالت هیجانی می شوند. علت اصلی زوال عقل، آسیب مغزی شدید و پیش رونده است. شرایط جسمانی دیگری که می توانند موجب زوال عقل شوند عبارت اند از: بیماریهای غروقی، ایدز، ضربه مغزی، مواد روان گردان و اختلالهای گوناگون عصبی. زوال عقل در افراد کلیه سنین از جمله کودکان یافت می شود. اما مشهورترین آنها آلزایمر است.
ویژگیهای زوال عقل
نشانه های زوال عقل با فراموشکاری خفیف شروع می شوند که فقط اندکی محسوس و آزارنده است. اگر اختلال زیربنایی مغز را که موجب زوال عقل می شود نتوان درمان کرد، نشانه های فرد به طور فزاینده ای آشکار و ناراحت کننده می شوند.
نقصان حافظه. اختلال جزیی در حافظه است. سرانجام فرد مبتلا نمی تواند هیچ اطلاعات جدیدی را نگهدارد. به مرور زمان افراد مبتلا به این اختلال حتی نمی توانند واقعیت های اساسی را درباره خود و زندگی شان به یاد آورندو
زبان پریشی، کنش پریشی و ادراک پریشی. زبان پریشی (aphasia) به از دست دادن توانایی استفاده از زبان اشاره دارد. دو نوع زبان پریشی ورنیکه فرد می تواند کلمات را تولید کند، اما توانایی درک کردن آنها را از دست می دهد، به طوری که بیانهای کلامی او معنی ندارد. زبان پریشی بروکا در تولید زبان اشکال دارد، اما توانایی درک زبان او سالم است. چنین فردی قواعد ساختن جمله را می داند و می تواند معنی زبان را درک کند، اما قادر نیست جملات کاملی را تولید کند. فرد مبتلا به کنترل پریشی (apraxia)توانایی انجام دادن حرکات موزون بدن را که قبلا می توانست بدون مشکل انجام دهد، از دست داده است. ادراک پریشی (agnosia) عبارت است از ناتوانی در تشخیص دادن اشیا یا تجربیات آشنا، به رغم توانایی درک عناصر اصلی آنها.
اختلال در عملکرد اجرایی. عملکرد اجرایی (executive functioning)، تواناییهای شناختی، مانند تفکر انتزاعی، برنامه ریزی، سازمان دهی و انجام دادن رفتارها را شامل می شود.
بیماری آلزایمر
چند خرده تیپ بیماری آلزایمر توسط ویژگی های بارز آنها مشخص شده اند. (۱) همراه با دلیریوم (۲) همراه با هذیانها (۳) همراه با خلق افسرده (۴) ساده. افراد مبتلا به این اختلال به چند نارسایی شناختی که با نقصان حافظه آشکار می شود، دچار می شوند و حداقل یکی از اختلالهای شناختی زیر را نشان می دهند ( الف) اختلال زبان (ب) اختلال در توانایی انجام دادن فعالیتهای حرکتی (ج) ناتوانی در تشخیص دادن یا شناسایی کردن اشیا (د) اختلال در عملکرد اجرایی، مانند برنامه ریزی، سازمان دهی یا ادراک انتزاعی. روند این اختلال با شروع تدریجی و ادامه یافتن تنزل شناختی مشخص می شود. این نارساییهای شناختی اختلال قابل ملاحظه ای ایجاد می کنند و در مقایسه با سطح قبلی عملکرد، تنزل را نشان می دهند. این نارساییها ناشی از اختلالهای دیگر، بیماریهای جسمانی دیگر، یا مصرف مواد نیستند و منحصرا در دوره دلیریوم روی نمی دهند.
زوال عقل ناشی از بیماریهای دیگر
زوال عقل می تواند از انواع بیماریهای جسمانی، از جمله بیماریهای عفونی مانند سیفیلیس عصبی، التهاب مغز ( انسفالیت)، مننژیت ناشی از سل، یا عفونت های موضعی در مغز ناشی شود. افراد مبتلا به زوال عقل ناشی از ایدز فراموشکار می شوند و نمی توانند تمرکز نموده یا مسایل را حل کنند. اختلالهای حرکتی، نشانه هایی مانند لرزش، عدم تعادل، و از دست دادن هماهنگی حرکتی را شامل می شوند. نشانه های روانی، هذیانها و توهمات را در بر دارند.
بیماری پیک، بیماری نسبتا نادر و به تدریج تباه کننده ای است که بر قطعه های پیشانی و گیجگاهی قشر مخ تاثیر می گذارد. علت این بیماری تراکم نوروهای رسوبات پروتوئین غیر عادی به نام اجسام پیک است. افراد مبتلا به این اختلال علاوه بر داشتن مشکلات حافظه، از لحاظ اجتماعی بازداری زدا می شوند و به صورت ما مناسب و تکانشی یا بی احساس و بی انگیزه رفتار می کنند. آنها قبل از اینکه دچار مشکلات حافظه شوند، دستخوش تغییرات شخصیت می شوند.
بیماری پارکینسون عبارت است از تباهی نورونی عقده های پایه، ساختارهای زیر قشری که جنبش های حرکتی را کنترل می کنند. تباهی مناطق پراکنده قشر مخ نیز می تواند روی دهد. در تمام افراد مبتلا به پارکینسون زوال عقل روی نمی دهد. اما ۶۰% که عمدتا مسن هستند را در بر می گیرد. بیماری پارکینسون معمولا پیش رونده است و بارزترین ویژگی آن اختلالهای حرکتی گوناگون است. عضلات فرد خشک می شوند و او به سختی می تواند حرکت را آغاز کند، نشانه ای که به آن ناجنبی (akinesia) می گویند. کند شدن کلی فعالیت حرکتی به کند جنبی (bradykinesa) معروف است.
زوال عقل جسم لوی (lewy body dementia) به بیماری پارکینسون خیلی شباهت دارد، به طوری که فرد مبتلا به این بیماری، به تدریج حافظه، زبان، توانایی محاسبه و استدلال به علاوه سایر عملکردهای ذهنی عالی را از دست می دهد. پیشروی این بیماری از آلزایمر سریع تر است.
زوال عقل پیشانی- گیجگاهی (frontotemporal dementia) به جای اینکه افت حافظه را در بر گیرد، تغییرات در شخصیت مانند بی احساسی، فقدان بازداری، وسواسی بودن، و از دست دادن قضاوت ایجاد می شود. سرانجام فرد نسبت به عادات شخصی بی توجه می شود و توانایی ارتباط بر قرار کردن را از دست می دهد. شروع این زوال عقل آهسته و پنهان است.
بیماری هانتینگتون از دست دادن کنترل حرکتی را شامل می شود، اما اختلال عصبی تباه کننده ای است که می تواند بر شخصیت و عملکرد شناختی تاثیر بگذارد. هانتینگتون نوعی بیماری ژنتیکی است که نابهنجاری در کروموزوم ۴ را شامل می شود که باعث می گردد پروتوئینی که اکنون به هانتینگتون معروف است، انباشته شود و به سطح مسموم کننده برسد. نشانه های این بیماری معمولا در افراد ۴۰ تا ۵۰ ساله آشکار می شوند، اما گاهی در ۲۰ سالگی هم نمایان می شوند.
بیماری کروتزفلد – ژاکوب نوعی بیناری عصبی نادر است که تصور می شود علت آن عاملی عفونی باشد که به انباشتهای غیر عادی پروتوئین در مغز منجر می شود. از جمله نشانه های مقدماتی آن خستگی، اختلال اشتها، مشکلات خواب و مشکلات تمرکز هستند. با پیشرفت بیماری، فرد به طور فزاینده ای علایم زوال عقل را نشان می دهد و سرانجام می میرد. اساس این بیماری، آسیب گسترده ای است که به بیماری مغز اسفنجی شکل معروف است. بدین معنی که سوراخهای بزرگی در بافت مغز ایجاد می شوند.
زوال عقل عروقی (vascular dementia) بیماری قلبی عروقی است که تامین خون برای مغز را تحت تاثیر قرار می دهد. زوال عقل می تواند سکته به دنبال داتشه باشد که در این صورت شروع ناگهانی زوال عقل عروقی نامیده می شود. اما رایج ترین نوع زوال عقل عروقی، زوال عقل مالتی انفارکت MID است که توسط حملات موقتی ایجاد می شود که به موجب آن بسته شدن شریان یا ترکیدن آن، جریان خون را به مغز متوقف می کند. وارد شدن آسیب به شریان، نورونهای مجاور را از خون و اکسیژن محروم می کند، در نتیجه این نورونها می میرند. افراد مبتلا به زوال عقل عروقی به اختلال حافظه و یکی از موارد زیر دچار می شوند : (۱) زبان پریشی (۲) کنش پریشی (۳) ادراک پریشی (۴) اختلال در عملکرد اجرایی. افراد مبتلا به زوال عقل عروقی نابهنجاریهای جسمانی خاصی مانند مشکلات راه رفتن و ضعف در دستها و پاها نشان می دهند.
شبه زوال عقل یا زوال عقل کاذب، تغییرات شناختی را شامل می شود. افسردگی می تواند به نشانه هایی منجر شود که به نشانه های مراحل اولیه بیماری آلزایمر شباهت دارند. متمایز کردن شبه زوال عقل از بیماری آلزایمر مهم است، زیرا افسردگی را می توان با موفقیت درمان کرد. افراد افسرده از اختلال شناختی کاملا آگاه هستند و اغلب از نقص حافظه خود شکایت دارند. در مقابل فردی که به بیماری آلزایمر مبتلاست، معمولا سعی می کند جدی بودن اختلال خود را پنهان کند یا آن را کوچک جلوه دهد یا در صورتی که نتواند این نقص را پنهان کند، آن را توجیه نماید. در افراد سالخورده افسرده، تغییرات خلقی قبل از نقصان حافظه روی می دهد؛ در افراد مبتلا به بیماری آلزایمر، برعکس آن مصداق دارد.
نظریه ها و درمان بیماری آلزایمر
همه نظریه های مربوط به علت آلزایمر روی نابهنجاریهای زیستی تمرکز می کنند که سیستم عصبی را در بر می گیرند – مخصوصا دو نوع تغییرات مغزی. نوع اول تشکیل گره خوردگیهای رشته های عصبی است که به موجب آن، رشته های نازک به هم پیچیده ای از پروتوئین که تراکم زیادی دارند، جایگزین مواد سلولی نورونها می شوند. تغییر دوم عبارت است از ایجاد رسوبات آمیلیود که دسته هایی از نورونهای مرده یا در حال مردن هستند که با تکه های مولکولهای پروتوئین مخلوط شده اند. پژوهشگران علاوه بر توجیهات زیستی رو عوامل محیطی دخیل در بیماری آلزایمر و نقش برخی رفتارها در پیشگیری از ایجاد این بیماری نیز تاکید کرده اند. گرچه این بیماری درمانی ندارد، اما پژوهشگران سعی دارند داروهایی مانند عناصر آنتی کلونیستراز را پیدا کنند که نشانه های آن را تسکین دهد. در عین حال متخصصان روی اصلاح کردن فنون رفتاری برای کنترل کردن نشانه ها تمرکز کرده اند و به راهبردهایی برای کاهش دادن فشار بر مراقبان توجه خاصی مبذول داشته اند.
منبع: خلاصه ای از آسیب شناسی روانی هالجین
پیمان دوستی
۱۰ اردیبهشت ۹۴