نظریه های پیری زیستی و عوامل ایجاد کننده آنها

پیری زیستی، نتیجه مشترک چندین علت است که برخی در سطح DNA، برخی دیگر در سطح سلولها و سایرین در سطح بافتها، اندامها و کل ارگانیزم عمل می کنند. یک دیدگاه بی دقت، نظریه فرسودگی است که می گوید بدن در اثر استفاده فرسوده می شود. اما بر خلاف قطعات ماشین، اندامهای فرسوده بدن معمولا خود را ترمیم می کنند. بین کار جسمانی و مرگ پیش از موقع رابطه ای وجود ندارد. برعکس ورزش شدید، عمر طولانی تر و سالمتری را پیش بینی می کند.

پیری در سطح DNA و سلول های بدن.  توجیهاتی که به رویدادهای تصادفی درونی و بیرونی تاکید می ورزند که به مواد ژنتیکی و سلولی آسیب می رسانند. عمر طولانی صفتی خانوادگی است اما افراد به جای اینکه عمر طولانی را به ارث ببرند عواملی را به ارث می برند که بر احتمال مردن زودتر یا دیرتر آنها تاثیر می گذارند.

نظریه برنامه ریزی ژنتیکی از وجود ژنهای پیری خبر می دهد که برخی از تغییرات زیستی مانند موی سپید بدن را کنترل می کنند.
تلومر در انتهای کروموزوم ها قرار دارد و برای تکثیر سلول حیاتی است، مگر اینکه سلول های دیگر اصلا تکثیر نشوند.
طبق دیدگاه تصادفی DNA به علت جهشهای خود انگیخته یا در اثر عوامل بیرونی، به تدریج در سلولهای بدن صدمه میبیند.
زمانی که رادیکال های آزاد از دو بر خودش به دنبال جایگزین می گردد، مواد سلولی اطراف خود، از جمله DNA، پروتویین ها و چربی های ضروری برای عملکرد سلول را از بین می برد. رادیکال های آزاد در بیش از ۶۰% اختلالهای پیری، از جمله بیماری قلبی، سرطان، آب مروارید و التهاب مفاصل دخالت دارند. غذاهای سرشار از ویتامین C، E و بتا کاروتن از آسیب رساندن رادیکال آزاد جلوگیری می کنند.

پیری در سطح اندام ها و بافتها. طبق نظریه ارتباط متقاطع پیری، به مرور زمان الیاف پروتوئین که بافت متصل کننده بدن را تشکیل می دهند با یکدیگر ارتباط برقرار می کنند و بافت کمتر انعطاف پذیر می شود. پیامدهای منفی آن از دست دادن انعطاف پذیری پوست و سایر اندامها، تیره شدن عدسی چشم، مسدود شدن شریانها و لطمه دیدن کلیه ها می باشد. ضعف تدریجی دستگاه درون ریز که با کاهش تدریجی هورمون رشد GH، از دست دادن عضله، اضافه شدن چربی بدن و نازک شدن پوست رابطه دارد. در حال حاظر رژیم غذایی و فعالیت بدنی روشهای امن تری برای کنترل این پیامدهاست. کاهش فعالیت دستگاه ایمنی که با افزایش آسیب پذیری در برابر بیماری عفونی، افزایش خطر سرطان، تغییرات در جدار رگهای خونی که با بیماری قلبی و عرقی ارتباط دارد.

تغییرات جسمانی پیری

بین بیست تا چهل سالگی تغییرات در ظاهر جسمانی و افول عملکرد بدن بسیار تدریجی است و به سختی مورد توجه قرار می گیرد اما بعدا این تغییرات شتاب می گیرند.

تصلب شرایین، یکی از جدی ترین بیماریهای دستگاه قلبی- عروقی است که طی آن رسوبات سخت جرم، حاوی کلسترول و چربی، روی جداره شریانهای اصلی جمع می شوند. معمولا در اوایل زندگی آغاز، در میانسالی پیشرفت و به بیماری جدی می انجامد. بینایی، از ۳۰ سالگی، زمانی که عدسی سخت و ضخیم می شود، توانایی تمرکز کردن روی اشیای نزدیک افت میکند. شنوایی، از ۳۰ سالگی، حساسیت نسبت به صدا، خصوصا در فرکانسهای بالا افت می کند و به تدریج به تمام فرکانسها گسترش می یابد. چشایی، از ۶۰ سالگی، حساسیت نسبت به چهار مزه اصلی کاهش می یابد. بویایی، از ۶۰ سالگی، از دست دادن گیرنده های بویایی، توانایی تشخیص بوها را کاهش می دهد. لامسه، به صورت تدریجی، از دست دادن گیرنده های لامسه ای، مخصوصا در نوک انگشتان را شامل می شود. قلبی عروقی، به صورت تدریجی، هنگامی که عضله قلب سخت تر می شود، حداکثر ضربان قلب کاهش می یابد و توانایی قلب را برای تامین اکسیژن بدن به هنگام ورزش کردن، کاهش می دهد. دستگاه ایمنی، به صورت تدریجی، کوچک شدن غده تیموس، توانایی سلولهای T و قابلیت سلول های B در مبارزه با بیماریها را محدود می سازد. سیستم عضلانی، به صورت تدریجی، هنگامی که عصب های تحریک کننده رشته های عضلانی کشیدگی سریع از بین میروند. سیستم استخوان بندی، در اواخر ۳۰ سالگی آغاز، در ۵۰ سالگی شتاب و در ۷۰ سالگی کند می شود. بافت غضروفی در مفاصل نازک می شود و ترق توروق می کند . باعث می شود که انتهای استخوان زیر آن ساییده شود. تولید مثل،  در زنان بعد از ۳۵ سالگی شتاب میگیرد و در مردان بعد از ۴۰ سالگی آغاز می شود. مشکلات باروری و خطر زاییدن بچه مبتلا به اختلال کروموزومی افزایش می یابد. دستگاه عصبی، از ۶۰ سالگی، نورون ها می میرند، وزن مغز کم می شود. بطن های داخل مغز بزرگ می شوند. پوست، به صورت تدریجی، لایه بیرونی به لایه میانی میچسبد. زیر پوست و لایه درونی پوست نازک می شوند. مو،  از ۳۵ سالگی، خاکستری و نازک می شود. قد، از ۵۰ سالگی، کاهش استقامت استخوان ها به روی هم افتادن دیسکهای ستون فقرات و باعث می شود در ۷۰ ۸۰ سالگی قد به میزان ۵ سانتی متر کاهش یابد. وزن، تا  ۵۰ سالگی افزایش و از ۶۰ سالگی کاهش، بیان گر افزایش چربی و کاهش مواد معدنی عضلات و استخوانهاست.

دستگاه ایمنی و ارتباطش با پیری

پاسخ ایمنی عبارت است از فعالیت جمعی سلولهای تخصصی ای که آنتی ژنها را در بدن خنثی یا نابود میکند. دو نوع سلول سفید خون که نقش حیات بخشی دارند: ۱- سلول های T : که از مغز استخوان سرچشمه می گیرند و در تیموس (غده کوچکی در بالای سینه) رشد می کنند مستقیما به آنتی ژنها هجوم می برند. ۲- سلول های B: در مغز استخوان ساخته می شوند. پادتن هایی را به داخل خون ترشح می کنند که تکثیر می شوند. آنتی ژنها را گیر می اندازند و به دستگاه گردش خون امکان نابود کردن آنها را می دهند.

توانایی دستگاه ایمنی در نوجوانی افزایش و بعد از ۲۰ سالگی افت می کند. طلاق، پرستاری از والدین سالخورده بیمار، افسردگی مزمن نیز می تواند ایمنی را کاهش دهد. رابطه بین استرس و بیماری زمانی معنی دار میشود که بدانیم هورمونهای استرس بدن را برای فعالیت بسیج می کنند، در حالی که کاهش فعالیت پاسخ ایمنی را تقویت میکند.

نظریه شای و مراحل توالی ذهنی از فراگیری دانش به استفاده از آن

توانایی های شناختی انسان به سختی می تواند از پیچیدگی مراحل صوری پیاژه فراتر رود، اما وقتی افراد به بزرگسالی می رسند، موقعیت هایی که باید در آنها فکر کنند متنوع تر می شود. مرحله فراگیری (۰ ۱۸ سالگی)، دو دهه اول زندگی عمدتا صرف فراگیری دانش می شود. افراد جوان از تفکر عملیات عینی به تفکر عملیات صوری پیشروی می کنند. مرحله دستیابی (۱۸ ۳۵ سالگی)، افراد باید مهارتهای شناختی خود را با موقعیت هایی چون زندگی زناشویی و استخدام سازگار کنند. مرحله مسئولیت (۳۵ ۵۰ سالگی)، گسترش مسئولیت به سایرین در شغل، جامعه و خانه صورت می گیرد. حفظ رابطه خوشایند با همسر صمیمی، درگیر ماندن در زندگی فرزندان، پذیرفتن رهبری بیشتر در کار، برآورده ساختن نقش های اجتماعی که پیشرفته ترین شکل این نوع تفکر مرحله اجرایی نامیده می شود. مرحله ادغام مجدد ( ۵۰ ۷۰ سالگی)، افراد تمایلات، نگرشها و ارزش های خود را بررسی مجدد و ادغام مجدد می کنند و از آنها به عنوان راهنمایی برای اینکه چه دانشی را فرا بگیرند و به کار برند، استفاده می کنند. افراد سالخورده درباره موقعیتهایی که باید انرژی شناختی خود را صرف کنند، سختگیرتر می شوند.

نظریه لابووی-ویف

بزرگسالی برگشت به مسائل عمل گرایانه را به همراه دارد، به این صورت که تفکر بر موقعیت های عینی متمرکز می شود اما به جای برگشت به تفکر ناپخته، حرکت از تفکر فرضی به تفکر عملگرایانه است. تضادها یا مغایرتها را به عنوان بخشی از زندگی می پذیرند و روشهای تفکری را پرورش می دهند. آگاهی از واقعیت های متعدد، ادغام کردن منطق با واقعیت، تحمل کردن اختلاف بین ایده آل و واقعیت و تغییر شکل کیفی در سالهای بزرگسالی را خلاصه می کند.

پردازش اطلاعات، کاردانی و خلاقیت

کاردانی، عبارت است از فراگیری اطلاعات زیاد در یک رشته یا کار، که تخصص به آن کمک می کند و با انتخاب کردن رشته دانشگاهی یا شغل آغاز می شود. خلاقیت، زیر بنای خلاقیت کاردانی است، ولی همه افراد کاردان خلاق نیستند. برای خلاقیت ویژگی های دیگری نیز ضروری است که شیوه تفکر نو آورانه، تحمل کردن ابهام، سایقی خاص برای موفق شدن، علاقه مندی به آزمایش کردن  و درصورت شکست، تکرار کردن از جمله آنهاست.

حرکت از مسئله گشایی به مسئله یابی، ویژگی برجسته تفکر پس صوری است که در هنرمندان دانشمندان ورزیده یافت می شود.

تفاوت های افراد کاردان و افراد مبتدی

افراد کاردان در مقایسه با افراد مبتدی به نحو کارآمدتری یادآوری و استدلال می کنند. آنها از لحاظ شناختی پخته ترند، زیرا می توانند آگاهی خود را به طور خودکار برای دستیابی به راه حلها به کار برند. کاردانی غیر از بهتر کردن مسئله گشایی، برای خلاقیت ضروری است.

تاثیرات کالج در رشد روانی اجتماعی

تجربه کالج، دوره ای است که می توان به کاوش ارزشها، نقشها و رفتارهای دیگر توجه کامل معطوف کرد. طبق نظریه تفکر پس صوری پری، دانشجویان بهتر می توانند در مورد مسائلی که پاسخ روشنی ندارند از دلیل و منطق استفاده کنند. بازنگری در نگرشها و ارزشها، این تغییرات شناختی را تکمیل می کند. کالج به دانشجویان کمک می کند به حقوق افراد و رفاه بشریت علاقه مند شوند و از این راه بر استدلال اخلاقی آنها تاثیر می گذارد. دانشجویان در سالهای کالج، خودآگاهی بیشتر، عزت نفس بهتر، و درک هویت عمیق تری را پرورش می دهند.

مدرک کالج زندگی بعد از کالج دانشجویان را هدایت می کند و بر تمایلات، و فرصتهای آنها تاثیر بسزایی می گذارد. ترک تحصیل، برای درآمد زندگی و رشد شخصی عواقب ناگواری دارد.

فردی که برای کار آمادگی دارد بهتر می تواند سایر نقش های بزرگسال را برآورده سازد. این فرد باید دارای ویژگی های: قضاوت درست، مسئولیت، ایثار و همکاری باشد. انتخاب شغل یک فرایند تدریجی است که مدتها قبل از نوجوانی آغاز می شود. جوانان چند مرحله رشد شغلی را طی می کنند.

مراحل زندگی از نظر لوینسون

مردان و زنا با تکلیف رشدی به شیوه ای متفاوت برخورد می کنند، لوینسون مانند اریکسون رشد را به صورت زنجیره ای از دوره ها یا مراحل در نظر می گیرد که از لحاظ کیفی مجزا هستند. هریک زمان خاص خود را دارند و چالشهای روانی ویژه ای را زندگی شخص به همراه می آورند. در هر دوره، تغییرات مهمی روی می دهند که با توجه به سن فرد قابل پیش بینی هستند و نیروهای زیستی و اجتماعی مشترکا آنها را ایجاد می کنند. هر دوره با یک انتقال ۵ ساله شروع می شود و فرد را برای دوره بعدی آماده می کند. ساختار زندگی، الگو یا طرح اساسی زندگی فرد در هر لحظه معین می باشد. اجزای تشکیل دهنده آن روابط فرد با دیگران، اعم از افراد، گروه ها و موسسات هستند. وظیفه اصلی دوره ساختار سازی، برگزیدن و منسجم کردن اجزا به شیوه ای است که زندگی فرد را بهبود بخشد که هر دوره آن ۵ تا ۷ سال است. اوایل بزرگسالی، بیشترین انرژی و وفور نعمت، تناقض و استرس است. این سالها رضایت زیاد از عشق، تمایلات جنسی، زندگی خانوادگی، دستاوردهای شغلی و تحقق اهداف مهم زندگی را به همراه دارند. این سالها فشار زیادی را مانند تصمیمات مهم ازدواج، فرزندان، کار و سبک زندگی قبل از اینکه خیلی از افراد تجربه زندگی لازم را برای انتخاب عاقلانه داشته باشند دارد.

تاثیر رویاها بر رشد روانی اجتماعی طبق نظریه لوینسون

در انتقال اوایل بزرگسالی اغلب جوانان رویایی را میسازند که در خلال آن خود را در دنیای بزرگسالی تجسم می کنند و این رویا، تصمیم گیری آنها را هدایت می کند. رویاهای زنان، خود را بر حسب روابط با شوهر، فرزندان، و همکاران توصیف می کند. رویاهای مردان بیشتر فردگرا هستند، آنها افراد مهم، مخصوصا همسر خود را پشتیبان مهمی برای هدفشان می دانند. آنها به ندرت خود را پشتیبان اهداف دیگران می انگارند.

انتقال ۳۰ سالگی، خود را ارزیابی مجدد می کنند. اجزایی را که به نظرشان نا مناسب هستند تغییر می دهند. آنهایی که درگیر شغل خود هستند و هنوز مجردند، سرگرم سافتن یک شریک زندگی می باشند. زنانی که زودتر بر ازدواج و مادری تاکید می ورزند در این زمان اهداف فردگرایانه ای تعین میکنند. زنان به جنبه هایی از زندگی زناشویی خود آگاه می شوند که آنها را به از دست دادن استقلال تهدید می کند. زنان متاهل از شوهران خود توقع دارند که تمایلات و آرزوهای فراتر از خانه آنها را به رسمیت بشناسند. سر و سامان یافتن مردان/ادامه بی ثباتی زنان،
لوینسون ۳۳ تا ۴۰ سالگی را دوره سر و سامان یافتن می داند. مردان با محکم کردن جایگاه خود در خانواده، کار و جامعه مقام امنی را در اجتماع کسب کنند. زنان در خلال سی سالگی به شدت بی سر و سامان هستند. خیلی از زنان تا میانسالی ثباتی را که مردان در ۳۰ سالگی کسب می کنند به دست نمی آورند.

سازگاری با زندگی از نظر ویلانت، ویلانت در بررسی روشهایی که مردان خود و دنیای اجتماعی شان را تغییر می دهند تا با زندگی سازگار شوند، مراحل اریکسون را تایید نمود، ولی شکاف بین آنها را پر کرد. ویلانت برخلاف لوینسون در مورد زنان تحقیق نکرد.

نقطه ضعفهای نظریه لوینسون و ویلانت

نتیجه گیری آنها عمدتا بر پایه مصاحبه با افرادی استوار بود که در دهه ۱۹۲۰ و ۱۹۴۰ متولد شده بودند. این احتمال وجود دارد الگوهای آنها به اندازه ای که در مورد نسل قبل کاربرد داشتند در مورد جوانان امروزی قابل اجرا نباشند. با وجود آنکه نمونه لوینسون، بزرگسالان دانشگاه نرفته و کم درامد را در بر داشت، تعداد آنها اندک بود و زنان مرتبه اجتماعی اقتصادی پایین اصلا مورد بررسی قرار نگرفتند. آزمودنی های لوینسون هنگامی که مصاحبه شدند میان سال بودند و شاید تمام جنبه های زندگی جوانی خود را به دقت به خاطر نیاورده باشند.

زمان بندی اجتماعی

انتظارات درجه بندی شده سنی برای رویدادهای خاص زندگی است (اولین شغل، ازدواج، تولد فرزند، خرید خانه و …). بزرگسالان مانند کودکان و نوجوانان مقایسه اجتماعی میکنند و پیشرفت زندگی خود را در مقایسه با پیشرفت دوستان، خوهر برادر و همکارانش ارزیابی می کند و این سوال را معمولا از خود می پرسند: آیا مطابق با سنم عمل می کنم؟

یکی از منابع مهم تغییر شخصیت در بزرگسالی، تبعیت یا انحراف از زمانبندنی اجتماعی است. خیلی از بزرگسالان وقتی که از زمان بندی رویدادهای زندگی خیلی عقب می افتند، تا اندازه ای دچار ناراحتی روانی می شوند. زنانی که به موقع تشکیل خانواده دادند، مسئول تر، خویشتن دار، صبور، و مهرورز شدند ولی عزت نفس آنها افت کرد و احساس می کردند هرچه زندگی شان بیشتر پیش می رود، آسیب پذیر تر می شوند. زنانی که از زمان بندی مخصوص مردان پیروی کرده، مسلط تر، معاشرتی تر، مستقل و از لحاظ عقلانی کارآمد تر شدند و این روند در افراد همسانی که ده سال بعد متولد شده بودند نیز  یافت شد. زنانی که از زمان بندی اجتماعی پیروی نکرده بودند، نه ازدواج کرده و نه شغلی را تا ۳۰ سالگی آغاز کرده بودند، عملکرد بسیار ضعیفی داشتند. آنها نسبت به خود تردید داشتند، احساس بی کفایتی و تنهایی می کردند و بعضی آینده را مثل علامت سوال بزرگ می دیدند.

تغييرات جسماني اواخر بزرگسالي

دستگاه عصبي، الف) كاهش وزن مغز بعد از ۶۰ سالگي به علت از بين رفتن نورونها و بزرگ شدن بطن هاي درون مغز.
ب) بالغ بر ۵۰% نورونهاي مناطق بينايي، شنوايي، حركتي از بين مي رود. ج) قشر مخ، مخچه ۲۵% نورون هاي خود را از دست مي دهد.
د) سلولهاي گليال كه رشته هاي عصبي را ميلين دار مي كنند نيز كاهش مي يابند. ه) دستگاه عصبي خود مختار نيز در سن پيري عملكرد ضعيف تري دارد.

دستگاه هاي حسي، الف) بينايي، تغييرات ساختاري در چشم، تمركز كردن روي اشياي نزديك، ديدن در نور كم و تشخيص دشوار رنگ. قرنيه شفاف تر مي شود و نور را پخش مي كند، در نتيجه تصاوير را تار كرده و حساسيت به نور خيره كننده را افزايش مي دهد. عدسي بازهم زرد ميشود كه به اختلال بيشتر در تشخيص رنگ مي انجامد. مناطق كدر در عدسي به نام آب مرواريد افزايش ميابد (علاوه بر سن، عواملي چون نور خورشيد و ديابت خطر آب مرواريد را افزايش مي دهد) و موجب بينايي تيره و بدون جراحي سرانجام به نا بينايي مي انجامد.

شعف بينايي عمدتا از كاهش رسيدن نور به شبكيه به علت زرد شدن عدسيها، كوچك شدن مردمك و تيره شدن زجاجيه و ضايعه سلولي در شبكيه و عصب بينايي ناشي مي شود. انطباق با تاريكي و رفتن از محلي روشن به محيطي تاريك سخت تر مي شود. تباهي لكه اي علت اصلي نابينايي در سالخوردگان است، سلولهاي حساس نسبت به نور در لكه يا ناحيه مركزي شبكيه از دست مي روند.رژيم غذايي مملو از سبزيجات برگدار، خطر تباهي لكه اي را كاهش مي دهد و پايعه بينايي را در افراد مبتلا به اين بيماري كند مي سازد. با اين حال حتي در بين افراد ۸۵ ساله و مسن تر فقط ۳۰% دچار ضعف بينايي شديد مي شوند كه زندگي روزمره آنها را مختل مي كند. ب) شنوايي، كاهش تامين خون تامين خون و مرگ طبيعي سلولها در گوش داخلي، خشك شدن غشاها مانند پرده گوش و تباهي گذرگاههاي عصبي باعث مي شوند كه شنوايي در اواخر بزرگسالي ضعيف شود. اين ضعف در فركانسهاي بالا شديد تر است. از بين تمام مشكلات شنوايي، كاهش درك گفتار، بيشترين تاثير را بر رضايت از زندگي دارد.
ادراك ما از لحظه تولد چند وجهي است، يعني اطلاعات ناشي از چند سيستم حسي را تركيب مي كند. افراد سالخورده با توجه كردن به جلوه هاي صورت، ژستها و حركات لب مي توانند از بينايي خود براي تعبير كلمات گفتاري استفاده كنند. ج) چشايي و بويايي، سيگار كشيدن، دندانهاي مصنوعي، داروها و آلاينده هاي محيطي مي توانند بر ادراك مزه تاثير بگذارند. در صورتي كه تشخيص دادن مزه دشوار باشد غذا كمتر لذت بخش مي شود. بويايي كه به لذت بردن از غذا كمك مي كند، وظيفه خويشتن پايي را نيز بر عهده دارد. آدم هاي سالخورده به سختي مي توانند غذاي فاسد، بوي گند گاز، يا بوي دود را تشخيص دهند و در وضعيت تهديد كننده اي قرار مي گيرند. اين تغييرات باعث مي شود سالخوردگان بگويند: غذا ديگر بو و مزه مناسبي ندارد. تمرين كردن تشخيص بو، به حفظ آنها كمك مي كند. د) لامسه، براي اندازه گيري ادراك لامسه مشخص مي كنند دو محرك روي پوست قبل از اينكه به صورت يك محرك درك شوند چقدر بايد بهم نزديك شوند. پيري كاهش شديد درك لامسه در دستها، مخصوصا نوك انگشتان و كاهش كمتر در بازوها و لبها را به همراه دارد.علت آن كند شدن گردش خون مخصوصا در اندامهي دور از مركز بدن، مانند انگشتان دست و پا باشد.  تقريبا تمام سالخوردگان بعد از ۷۰ سالگي به كاهش ادراك لامسه مبتلا مي شوند.
از بين رفتن گيرنده هاي لامسه در برخي نواحي پوست و كند شدن گردش خون در دست و پا نيز مي تواند در اين امر دخالت داشته باشد.

دستگاه هاي قلبي عروقي و تنفسي. با افزايش سن عضله قلب سخت تر مي شود و برخي سلولهاي آن مي ميرند در حالي كه سلولهاي ديگر بزرگ مي شوند كه نتيجه آن ضخيم شدن جداره بطن چپ(بزرگترين حفره قلب كه خون از آن ميگذرد) است.
قلب با نيروي كمتري پمپاژ مي كند، حداكثر ضربان قلب كاهش مي يابد و جريان خون به دستگاه گردش خون كند مي شود.
بافت ريه انعطاف پذيري اش را از دست مي دهد در نتيجه ريه ها به نحو نا كارامدتري پر و خالي شده و باعث مي شوند كه خون اكسيژن كمتري جذب نموده و كربن دي اكسيد كمتري را دفع كند. ورزش يكي از موثرترين روشهاي كاهش دادن عوارض پيري بر سيستم قلبي و عروقي است.

دستگاه ايمني. دستگاه ايمني با حمله كردن عليه بافتهاي طبيعي بدن به صورت پاسخ خود ايمني به احتمال زياد كژكار مي شود.ضعيف شدن عملكرد در دستگاه ايمني در اثر افزايش سن علت اغلب بيماريها در افراد سالخورده نيست بلكه صرفا اجازه مي دهد بيماري پيشرفت كند در حالي كه واكنش ايمني قوي، بدن را از عامل بيماري نجات مي دهد.

خواب. قبل از آنکه به خواب بروند تا مدت زیادی در مرحله خواب و بیداری قرار دارند.زمان کمتری در مرحله خواب عمیق بدون حرکت چشم Nrem بوده و چند بار بیدار می شوند. افراد سالخورده با اندازه جوانان به خواب نیاز دارند. تغییرات در ساختارهای مغز که خواب را کنترل می کنند و سطح بالاتر هورمون های استرس در جریان خون که اثر هشیار کننده بر دستگاه عصبی مرکزی دارند مسئول هستند.

مردان به چند دلیل بیشتر از زنان دچار اختلال خواب می شوند. ۱- بزرگ شدن غده پروستات (لوله ای که مثانه را تخلیه میکند) که تقریبا در تمام مردان مسن روی میدهد. ۲- مردان نسبت به وقفه تنفسی در خواب مستعد ترند ۳- حرکت سریع پاها گاهی با وقفه تنفسی در خواب همراه است. بی قراری پاها می تواند به علت تنش عضلانی، کاهش گردش خون یا تغییرات مربوط به سن در مناطق حرکتی مغز باشد. برقراری وقت خواب و بیداری ثابت، ورزش منظم، استفاده از اتاق خواب فقط برای خوابیدن نه کارهای دیگر برای تقویت خواب آرام موثر است. اگر به افراد سالخورده توضیح دهیم که حتی آدمهای بسیار سالم مشکل خوابیدن دارند، کمک زیادی به آنها می کنیم.

ظاهر و قدرت تحرک بدن. غدد چربی که پوست را نرم می کنند کمتر فعال می شوند و خشکی و زبری به بار می آورند.نقطه های سنی بیشتر می شوند و در برخی بازوها، پشت دست و صورت با این رنگ دانه ها نقطه نقطه می شوند. خالهای گوشتی و زایده های پوستی کوچک ممکن است پدیدار شود. رگهای خونی که عمدتا لایه چربی محافظ خود را از دست داده زیر پوست شفاف می توان مشاهده کرد. این ضایعه توانایی سازگار شدن سالخوردگان با دمای بسیار سرد و گرم را محدود می سازد. این عوارض در صورت پدیدار تر است زیرا بیشتر در معرض نور خورشید که به پیری شتاب می دهد قرار دارد. پهن شدن بینی و گوشها به دلیل رسوب سلولهای جدید در لایه بیرونی استخوان بندی صورت. دندانها ممکن است زرد شوند، ترک بردارند و بشکنند و لثه می تواند تحلیل رود. موی سر در هر دو جنس نازک می شود. قد خصوصا در زنان به علت کاهش مواد معدنی کوتاه می شود و به نزدیک شدن بیشتر مهره های ستون فقرات می انجامد. بعد از ۶۰ سالگی به علت کاهش بیشتر تراکم استخوان و عضله، وزن عموما کم می شود.
عوامل متعددی بر تحرک تاثیر می گذارند از جمله نیرومندی عضله که عموما در اواخر بزرگسالی کاهش می یابد و استحکام استخوان، همینطور انعطاف پذیری و استقامت زردپی ها(تاندونها)، رباط ها (که عضله را به استخوان وصل می کنند) و مفاصل کاهش می یابد.

سازگاری با تغییرات جسمانی اواخر بزرگسالی. هرچه افراد سالخورده از پندارهای قالب پیری طرفداری کند کمتر می توانند با تغییرات مرتبط با سن به صورت سازگارانه مقابله کنند. پندارهای قالبی سالخورده عاجز و ضعیف، دیگران را ترغیب می کند تا با افراد سالخورده به صورت متواضعانه و مرحمت آمیز رفتار کنند و این نوع رفتار به هنگام پیری موجب یاس و نا امیدی میشود.

سلامتی و معلولیت. سلامتي براي بهداشت رواني در اواخر عمر اهميت زيادي دارد. در صورتي كه سالخوردگان سلامتي خود را نه چندان بد يا بد توصيف كنند خطر مردن آنها ظرف دو سال ناگهان افزايش مي يابد. هرچه سالخوردگان نسبت به توانايي خود در مقابله كردن با مشكلات جسماني، خوش بين تر باشند و تداوم رفتارهاي تقويت كننده سلامتي، كمك مي كند. معلوليت لزوما به سمت معلوليت و وابستگي بيشتر پيش نمي رود. ۱۲ تا ۲۰ درصد سالخوردگان معلول، ۲ تا ۶ سال بعد بهبود يافتند. سلامتي به سالخوردگان امكان مي دهد تا در نقشهاي اجتماعي ارزشمند درگير بمانند و بدين ترتيب از انزواي اجتماعي پيشگيري مي كند و سلامت رواني را تقويت مي نمايد. وضعيت جسماني خوب و سلامت رواني در اواخر زندگي رابطه نزديكي باهم دارند.

تغذيه و ورزش. تغييرات جسماني اواخر زندگي، نياز بيشتر به مواد غذايي خاص را مي طلبد. كلسيم و ويتامين D براي محافظت از استخوانها، روي و ويتامينهاي B6 ، C و E براي محافظت از دستگاه ايمني و ويتامينهاي A ، C و E براي پيشگيري از راديكالهاي آزاد.
مواد غذايي محتوي ويتامينهاي A، C و E به پيشگيري از تباهي عضله كمك مي كنند، اما نقش آنها در مصونيت در برابر بيماري هاي قلبي و عروقي روشن نيست. كاهش فعاليت جسماني، كاهش حواس چشايي و بويايي و كاهش سهولت جويدن به علت خراب شدن دندانها مي توانند مقدار و كيفيت غذايي را كه فرد ميخوردتنزل دهند. دستگاه گوارش سالخوردگان در جذب كردن برخي مواد غذايي مانند پروتوئين، كلسيم و ويتامين D مشكلات زيادي دارد. براي افزايش دادن توانايي پمپاژ قلب در سالهاي پيري، ورزش بايد مكرر، جدي و پرروز باشد. شروع ورزش حتي در اواخر بزرگسالي (۹۰ سالگي) به اندازه و استقامت عضله، جريان خون در عضلات و توانايي عضلات در كسب اكسيژن از خون كمك شاياني مي كند.

تمايلات جنسي. اغلب زن و شوهرهاي سالخورده سالم، آميزش جنسي منظم خود را ادامه ميدهند. آميزش جنسي خوب در گذشته، آميزش جنسي خوب در آينده را پيش بيني مي كند. هم مردان و هم زنان سالخورده مي گويند كه معمولا اين شوهر است كه تعامل جنسي را متوقف مي كند. وقتي مرد در مي يابد كه رسيدن به حالت نعوظ دشوارتر شده و فاصله زماني بيشتري بايد بين نعوظها باشد امكان دارد از كليه فعاليتهاي جنسي كناره گيري كند. ناتوانيهايي كه جريان خون به آلت مردي را مختل مي كنند، عمدتا اختلالهاي دستگاه عصبي خود مختار، بيماري هاي قلبي-عروقي و ديابت هستند، مسبب كاهش يافتن تمايلات جنسي در مردان سالخورده مي باشد. سيگار كشيدن، مصرف بيش از حد الكل و انواع داروهاي تجويزي نيز موجب كاهش عملكرد جنسي مي شوند. در بين زنان، ضعف سلامتي و نداشتن همسر عوامل اصلي كاهش تمايلات جنسي هستند. ميل جنسي در سرتاير دوران بزرگسالي ادامه مي يابد.

معلوليت هاي جسماني‌. بیماری های قلبی عروقی و سرطان از اواسط اواخر زندگی به طرز چشمگیری افزایش می یابندو همچنان علل اصلی مرگ و میر هستند. سکته مغزی در اثر خونریزی یا انسداد جریان خون در مغز روی می دهد و علت اصلی معلولیت در اواخر بزرگسالی و مرگ بعد از ۷۵ سالگی می باشد. آمفیزوم به علت کاهش شدید انعطاف پذیری بافت ریه باعث میشود که فرد به سختی تنفس کند.
دستگاه ایمنی سرانجام با عفونتی مواجه می شود که نمیتواند با آن مبارزه کند. در نتیجه خیلی از افراد بسیار مسن تسلیم یک یا چند مورد از ۵۰ التهاب ریوی میشوند که به عنوان ذات الریه طبقه بندی شده اند. پوکی استخوان، آرتریت(نوعی اختلال استخوان) و دیابتی که در بزرگسالی شروع می شود. هیچ یک از این اختلالها، حتی در صورتی که در سن بالا افزایش یابند جز طبیعی فرایند پیری نیستند. برخی معلولیتهای جسمانی و عقلانی با سن مرتبط هستند به معنی آن نیست که توسط پیری ایجاد میشوند.

دونوع پیری عبارتند از : پیری نخستین، ضعف هایی که تحت تاثیر عوامل ژنتیکی قرار دارند و همه اعضای گونه ما را مبتلا می کنند و حتی با وجود سلامتی خوب بازهم اتفاق می افتند. و پیری ثانویه، به علت نقایص ارثی و تاثیرات محیطی ناگوار مانند تغذیه نا مناسب، ورزش نکردن، بیماری، سو مصرف موارد، آلودگی محیطی و استرس روانی روی میدهد.

آرتریت، حالتی که طی آن مفاصل و عضلات، ملتهب، دردناک، خشک و گاهی متورم می شوند. در اواخر بزرگسالی شیوع بیشتری دارند. برای این بیماری آمادگی ژنتیکی وجود دارد، ولی معمولا تا ۴۰ ۵۰ سالگی پدیدار نمی شود. در مفاصلی که مکررا استفاده می شوند غضروف روی انتهای استخوانها که هنگام حرکت سایش را کم میکند، به تدریج تباه می شود. وستئو آرتریت به برخی مفاصل محدود می شود اما آرتریت روماتوئید کل بدن را در بر می گیرد.

صدمات غیر عمدی، تصادفات وسائل نقلیه، سالخوردگان در هر مایل رانندگی، بیش از هر گروه سنی به استثنای رانندگان زیر ۲۵ سال مرتکب تخلفات رانندگی، تصادفات و تصادفات مرگبار می شوند. مرگ ناشی از صدمات وسایط نقلیه یک چهارم مرگ و میر در اواخر زندگی را تشکیل می دهد و در مردان خیلی بیشتر از زنان است. ضعف تعادل به علت کاهش نورونی در مناطق حسی و حرکتی قشر مخ، در افزایش خطر سقوط اواخر بزرگسالی دخالت دارد. زمین خوردن میتواند به طور غیر مستقیم نیز با ایجاد ترس از زمین خوردن در سالمندان به سلامتی آسیب بزند. آنها چون میترسند دوباره زمین بخورند عمدتا از فعالیت خودداری می کنند، تحرک و تماس اجتماعی را محدود می کند و سلامت روانی و جسمانی تحلیل می رود.

زوال عقل، به مجموعه اختلال هایی اشاره دارد که تقریبا به طور کامل در سن پیری روی میدهند به طوری که خیای از جنبه های فکر و رفتار به قدری صدمه می بیند که فعالیت های روزمره مختل میشود. تقریبا ۱۲ نوع زوال عقل مشخص شده است و اغلب درمان نمیشوند. تعدادی از آنها از پارکینسون، تباهی مناطق زیر قشری مخ را شامل می شوند. زوال عقل به دو صورت روی میدهد: بیماری آلزایمر و زوال عقل مغزی- عروقی
گرايش ارثي به زوال عقل مغزي-عروقي غير مستقيم است: از طريق فشار خون بالا، بيماري قلبي- عروقي و ديابت كه هريك خطر سكته مغزي را افزايش مي دهد. سيگار كشيدن، مصرف زياد الكل، مصرف زياد نمك، غذاي بسيار كم پروتوئين، چاقي، نا فعالي و استرس نيز خطر سكته مغزي را افزايش مي دهند. بنابراين زوال عقل مغزي- عروقي نتيجه مشترك عوامل ژنتيكي و محيطي است. مردان به علت آسيب پذيري نسبت به بيماري قلبي-عروقي بعد از ۶۰ سالگي بيشتر از زنان دچار زوال عقل مغزي-عروقي ميشوند. بیماری آلزایمر،شایع ترین نوع زوال عقل است که ۵۰ تا ۶۰ درصد تمام موارد را شامل میشود. ۵ تا ۷ درصد ۶۵ سال و ۱۵ درصد بالای ۸۰ سال به این بیماری مبتلا هستند. نشانه های آن: مشکلات شدید در حافظه، فراموش کردن اسامی، تاریخها، قرار ملاقاتها، مسیرهای آشنا برای سفر یا خاموش کردن اجاق گاز. در ابتدا حافظه نزدیک بیش از همه صدمه می بیند. قضاوت غلط فرد را در معرض خطر قرار می دهد. تغییراتی نیز در شخصیت روی می دهد. فقدان خود انگیختگی و سرزندگی، اضطراب و طغیانهای خشم به علت بلاتکلیفی ها و تردید های ایجاد شده توسط مشکلات عقلانی، کاهش ابتکار عمل و گوشه گیری اجتماعی. افسردگی که اغلب در مرحله مقدماتی انواع زوال عقل پدیدار می شود. با پیشرفت بیماری حرکتهای ماهرانه و هدفمند مختل می شوند. خواب با هذیان ها و ترسهای خیالی آشفته می شود. توانایی فهمیدن و تولید گفتار را از دست میدهد. به عفونتها آسیب پذیر و در نهایت حالت اغما و مرگ است. دوره بیماری آلزایمر متغییر است و از  چندسال تا ۲۰ سال نوسان دارد. متوسط دوره آن ۸ تا ۱۰ سال است. الزايمر توانايي نورونها را براي پاسخ دادن به آنها مختل مي كند. بيماري آلزايمر به دو صورت خانوداگي و پراكنده يافت مي شود.

آلزايمر خانوادگي،
ژنهايي را روي كروموزومهاي ۱، ۱۴ و ۲۱ شناسايي كرده اند كه با آلزايمر خانوادگي ارتباط دارند. اگر اين ژن فقط در يكي از جفت ژنهاي به ارث برده شده از والدين وجود داشته باشد، فرد به شروع زود هنگام آلزايمر مبتلا خواهد شد. آلزايمر پراكنده،
وراثت ممكن است از  طريق جهشهاي خود انگيخته در آلزايمر پراكنده نقش داشته باشد.افراد مبتلا به اين بيماري ژن نابهنجاري در كروموزوم ۱۹ دارند. ژن نابهنجار ApoE شايع ترين عامل خطر شناخته شده در اين نوع آلزايمر است و در ۵۰ درصد موارد يافت مي شود.
غير از وراثت، نقش مواد سمي و ويروسها، نقايص مانع خون- مغز ( كه از مغز در برابر عوامل زيانبخش محافظت مي كند) و كمبودهاي غذايي مورد بررسي قرار گرفته است. سطح بالاي آلومينيوم در گره ها و رسوبات مغزي قربانيان آلزايمر يافت شده است.

درمان آلزايمر. درمان با جايگزيني هورمون و داروهاي ضد التهاب ( مانند آسپرين، ايبوپروفن و استروئيد پردنيطون) ضاهرا آثار محافظت كننده دارند، اما عملكرد شناختي را بهبود نمي بخشد. داروهاي ضد التهاب با كاهش دادن التهاب بافت مغز كه در اثر آميلوئيد و ساير پروتوئينهاي نا بهنجار ايجاد مي شوند، مي توانند روند آلزايمر را كند سازد. آموزش، برخي پژوهشگران گمان مي كنند كه سالهاي تحصيلات به اتصالات سيناپسي بيشتري منجر مي شوند كه به عنوان اندوخته شناختي عمل مي كنند.

ApoE، پروتوئين خوني كه كلسترول را به سرتاسر بدن منتقل مي كند، منجر مي شود.

آميلوئيد، نوعي پروتوئين است كه با كاهش ايمني، در خيلي از بيماريهاي ديگر نيز دريافت رسوب مي كند. اين رسوب آميلوئيد احتمالا با ايجاد التهاب در مغز، با توليد راديكالهاي آزاد يا با كاستن از جريان خون مي توانند نورونهاي مجاور و شبكه هاي ارتباطي آنها را نابود كنند.

تباهی مغز، زماني كه بيماري آلزايمر ايجاد مي شود، در مناطق حافظه مغز متابوليسم كاهش مي يابد. در مغز دو تغيير ساختاري عمده روي مي دهد. داخل نورونها، گره هاي نوروفيبريل، دسته هايي از رشته هاي پيچ خورده كه حاصل ساختارهاي عصبي تباه شده هستند نمايان مي شوند. بيرون نورونها رسوباتي ايجاد مي شود كه كپه هاي سلول عصبي مرده آن را احاطه كرده اند. آنها محتوي آميلوئيد هستند.

علائم خبر دهنده سكته مغزي، احساس ضعف، گزگز يا بي حسي در دست يا صورت، از دست دادن ناگهاني بينايي يا دو بيني، مشكل گويايي، سرگيجه و عدم تعادل شديد.

زوال عقل برگشت پذير و اشتباه تشخيص داده شده

فرد سالخورده افسرده معمولا درباره مشكلات عقلاني خود اغراق مي كند. در حالي كه فرد مبتلا به زوال عقل اين مشكلات را ناچيز مي شمارد و از ضعف شناختي خود كاملا آگاه نيست. داروهايي كه براي سرفه، اسهال و تهوع مصرف مي كنيم جلوي انتقال دهنده عصبي استيل كولين را مي گيرند و به نشانه هاي شبه آلزايمر منجر مي شوند. برخي بيماري ها مي توانند موجب از دست رفتن موقتي حافظه و نشانه هاي عقلاني شوند. خصوصا در بين سالخوردگان كه وقتي بيمار هستند گيج و گوشه گير و تنها هستند.

شناختي، هرچه توانايي عقلاني به هوش سيال بيشتر وابسته باشد ( مهارتهاي پردازش اطلاعات با زيربناي زيستي)، زودتر تحليل مي رود.
تواناييهاي عقلاني وابسته به هوش متبلور ( دانش مبتني بر فرهنگ) براي مدت طولاني تري باقي مي مانند.
در سن پيري كاهش هوش سيال، تجربيات اندوخته شده، آگاهي از نحوه يادگيري و حل كردن مسايل و زندگي روزمره تحريك كننده، در نتيجه كاهش هوش متبلور نيز به همراه دارد.

نظریه سه تکلیف انسجام من (پک):

تمایز من در برابر دل مشغولی به کار-نقش. کسی که برای انسجام تلاش می کند باید یک رشته نقشهای خانوادگی، دوستی و اجتماعی را متمایز کند که به اندازه شغل او رضایت بخش باشند.

استعلای بدن در برابر دل مشغولی به بدن. سالخوردگان باید با تاکید کردن بر توانایی های شناخنی و اجتماعی خود محدودیتهای جسمانی شان را تعالی بخشند.

استعلای من در برابر دل مشغولی به من. دست یابی به انسجام من، مستلزم تلاش مستمر در جهت ایمن تر، هدفمندتر و خشنود کننده تر ساختن زندگی برای کسانی است که بعد از مرگ فرد زندگی می کنند. برای انسجام من باید از زندگی شغلی، بدن و هویت مجزایشان فراتر روند. آنها باید از خردمنری خود کمک بگیرند و طوری به فکر دیگران باشند که زندگی آنها را بهتر کند.

نظریه خبرگی هیجان لابووی-ویف

درباره استدلال بزرگسالان در زمینه هیجان تحقیق کرده است. او معتقد است آنهایی که از لحاظ روانی پخته هستند از احساسات خود بیشتر خبر دارند.
سالخوردگان توصیفهای روشنی کرده اند که ذهن و بدن را به صورتی مصور می کند که به حالت احساس کمک نموده و جنبه های ذهنی و عینی هیجان را با هم ترکیب می کند. دست آورد روانی- اجتماعی مهم در اواخر زندگی، خبره شدن در برابر پردازش کردن اطلاعات هیجانی و پرداختن به خودگردانی هیجانی است.

نظریه رابرت باتلر در یادآوری گذشته ها و مرور زندگی

اغلب سالخوردگان به عنوان بخشی از دستیابی به انسجام من، جلوگیری از یاس و نا امیدی و پذیرفتن پایان عمر به مرور زندگی می پردازند. درمانگران، سالخوردگان را ترغیب می کنند برای مرور زندگی به یادآوری گذشته ها بپردازند. سالخوردگان به این علت از گذشته خود یاد می کنند که : الف) دیگران از انها می خواهند که این کار را انجام دهند. ب) نیازهای اجتماعی خود را مانند برقراری روابط دوستی و تایید شان توسط دیگران برآورده می سازد. ج)اغلب هنگام انتقال زندگی روی می دهد.

عناصر تشکیل دهنده انسجام من .یکپارچگی، خرسندی، تصویری از خود به عنوان بخشی از نظم دنیایی بزرگتر.

نظریه های اجتماعی پیری

نظریه کناره گیری. وقتی سالخوردگان در انتظار مرگ هستند، عقب نشینی متقابلی بین آنها و جامعه صورت می گیرد. سطح فعالیت خود را کاهش می دهند، کمتر تعامل می کنند و بیشتر سرگرم دنیای درونی خود می شوند. در عین حال جامعه سالخوردگان را از قید شغل و مسئولیتهای خانوادگی آزاد می کند. نتیجه این کار به نفع دو طرف است. سالخوردگان به جای کناره گیری از تمام پیوندهای اجتماعی، تماسهای نا خوشنود کننده خود را قطع نموده و به تماسهای خوشنود کننده روی می آورند و آنها را حفظ می کنند.

نظریه فعالیت. موانع اجتماعی که بر سر راه در آمیختگی با جامعه وجود دارد، موجب کاهش میزان تعامل می شود. ترتیب دادن شرایطی که به سالخوردگان امکان دهد در نقشها و روابط درگیر بمانند برای رضایت از زندگی حیاتی است. خیلی از افراد درصدد جستجوی منابع دیگری برای خشنودی از زندگی برمی آیند، اما صرفا تامین فرصتهایی برای تماس اجتماعی، به فعالیت اجتماعی بیشتر سالخوردگان نمی انجامد. یافته ها نشان می دهد چنانچه وضعیت سلامتی کنترل شده باشد، سالخوردگانی که شبکه های اجتماعی بزرگتری دارند لزوما شادتر نیستند.

نظریه گزینش اجتماعی- هیجانی. شبکه های اجتماعی ما گزینشی می شوند. در میانسالی روابط زناشویی عمیق تر می شود، خواهر برادر ها به هم نزدیکتر می شوند و تعداد دوستان کاهش می یابد.تماس با آشنایان و تمایل به برقراری روابط اجتماعی جدید از میانسالی تا اواخر بزرگسالی شدیدا کاهش می یابد. به هنگام پیری وظایف گردآوری اطلاعات و تایید خویشتن تعامل اجتماعی کم اهمیت می شوند.
سالخوردگان معتقند برای تایید خویشتن نزدیک شدن افرادی که آنها را نمی شناسند خطرناک است.
سالخوردگان بر وظیفه تنظیم کننده هیجان تعامل تاکید می ورزند. ضعف جسمانی، اجتناب کردن از استرس و حفظ آرامش هیجانی را با اهمیت تر می سازد. تعامل کردن با خویشاوندان و دوستان، خودپنداره و آرامش هیجانی سالخوردگان را تقویت می کند.افراد بزرگسال بر کیفیت هیجانی تجربیات اجتماعی خود بیشتر تاکید می کنند. این نظریه کاهش فعالیت اجتماعی در سن پیری را ناشی از شرایط زندگی آنها می داند.

نظریه کوبلر راس در خصوص انتظار مرگ

نظریه مرحله ای او بر مبنای انتظار مرگ و مصیبت مردن استوار است. پیشروی در هر مرحله را می توان متوقف کرد و برخی افراد بین مراحل پس و پیش می روند.انکار،  برای گریختن از انتظار مرگ، جدی بودن آن را انکار می کند. اکثر افراد یک روز برنامه های زیادی میریزند و روز بعد اعتراف می کنند که مرگ نزدیک است. یک روز بیماری خود را انکار می کنند و روز دیگر آن را قبول می کنند. خشم، زمانی که بیماری وخیم شود، ادامه دادن انکار دشوارتر است. پی بردن به اینکه وقت تنگ است باعث می شود فرد از اینکه مجبور است بمیرد بدون اینکه فرصت داشته باشد تا همه کارهایی را که دوست دارد انجام دهد عصبانی میشود.چانه زنی، می کوشد با چانه زدن درباره زمان بیشتر، از آن جلوگیری کند، معامله ای که سعی می کند با اعضای خانواده، دوستان، دکترها، پرستاران یا خداوند انجام دهد. افسردگی، وقتی که انکار، خشم و چانه زنی نمی تواند روند بیماری را به تعویق اندازند، فرد به خاطر از دست دادن جانش افسرده می شود.راس افسردگی را آمادگی لازم برای آخرین مرحله یعنی پذیرش می داند. پذیرش، افرادی که به مرحله پذیرش می رسند، حالت سکون و آرامش نسبت به مرگ قریب الوقوع در چند هفته یا روزهای آخر به آن دست می یابند. تسلیم مرگ می شوند و مرگ او را از درد و اضطراب می رهاند.

منبع: نظریه های رشد کرین و لورا برک

پیمان دوستی

۴ اردیبهشت ۹۴