روش های مطالعه یادگیری

یکی از دلایل وجود رویکردها یا روش های مختلف مطالعه یادگیری در دسترس نبودن یادگیری است. بعضی روانشناسان فکر می کنند بهترین مکان مطالعه یادگیری موقعیت های واقعی هستند نه آزمایشگاه. این روش مطالعه پدیده ها، آن گونه که به طور طبیعی اتفاق می افتد مشاهده طبیعی نام دارد. دانشمند در استفاده از این روش به مشاهدات مفصل و ثبت آنچه که مشاهده می کند می پردازد.

روش مشاهده طبیعی دارای دو نقطه ضعف عمده است. نخست اینکه، چون موقعیت کلاس درس بسیار پیچیده است، مشاهده و ثبت رویدادها به نحو درست بسیار دشوار است. دوم اینکه، در روش مشاهده طبیعی تمایل بر این است که رویدادها به دسته های خیلی وسیع تقسیم شوند. طبقه بندی هایی که در ابتدا نسبتا مشخص به نظر می رسند، ممکن است در بررسی های دقیق تر بیش از اندازه پیچیده به نظر آیند.

مشاهده طبیعی در جدا سازی دسته های رویدادها برای مطالعات بیشتر می تواند مفید باشد، اما این دسته ها باید بعدا برای تحلیل بیشتر به اجزای کوچک تر تقسیم شوند. به این روش عنصر نگری ( عنصر گرایی elementism) می گویند.

مطالعه نظامدار یادگیری

آن بخش از روانشناسی که به فرایند یادگیری مربوط می شود جنبه علمی تری یافته است.

علم چیست؟

بنا به نظر هرگنهان، علم دو موضع فلسفی کهن، درباره منشا دانش را با هم ترکیب کرده است. خردگرایی، که طبق آن دانش از طریق تمرین ذهنی، تفکر، استدلال و استفاده از منطق به دست می آید. تجربه گرایی، که طبق آن تجربه حسی اساس همه نوع دانش است. در افراطی ترین صورتش می گوید ما تنها آنچه را که تجربه می کنیم می دانیم. در نتیجه خردگرا بر عملیات ذهنی تاکید دارد و تجربه گرا دانش را معادل تجربه می داند. علم، هر دو موضع را باهم ترکیب کرده است.

جنبه های نظریه

نظریه های علمی دارای دو جنبه مهم هستند. یک جنبه صوری، که کلمات و نمادهای نظریه را شامل می شود. دوم جنبه تجربی، که رویدادهای فیزیکی یا مادی را که نظریه در تبیین آنها می کوشد در بر می گیرد. بخش صوری می تواند به خودی خود معنی دار باشد، حتی اگر پیش بینی هایی که درباره جهان فیزیکی انجام می دهد نادرست از آب درآیند. یک نظریه ممکن است معتبر به نظر برسد، اما مادام که آزمون سخت تجربی را با کامیابی پشت سر ننهاده باشد از لحاظ علمی معنی دار تلقی نمی شود. طالع بینی یک نظام صوری بسیار پیشرفته است که هیچ رابطه ی با رویدادهای تجربی واقعی ندارد یا رابطه اندکی دارد. طالع بینی در ظاهر خوب است، اما در عمل هیچ کمکی به فهم ما از رفتار آدمی نمی کند.

نظریه، مجموعه ای مفهوم، به هم وابسته است که تعدادی داده را تبیین می کند و درباره نتایج آزمایش های آتی پیش بینی انجام می دهد. فرضیه ها پیش بینی های خاصی هستند که از نظریه ها استخراج می شوند. نظریه های معتبر آنهایی هستند که از نظریه ها استخراج می شوند. هر قدر که یک نظریه انتزاعی و پیچیده باشد در نهایت باید با رویدادهای فیزیکی مشاهده پذیر ارتباط برقرار نماید.

قانون علمی را می توان به عنوان یک رابطه بارها مشاهده شده بین دو یا چند دسته از رویدادها تعریف کرد. همه علوم برای کشف قوانین می کوشند.

از پژوهش تا نظریه

نرخ یادگیری، تعداد کوشش هایی که لازم است تا ارگانیسم رفتار مورد نظر را یاد بگیرد. هرچه ساعت های محرومیت ( مثلا محرومیت جنسی یا غذا) بیشتر باشد به یادگیری سریع تر می انجامد.

دانشمندان می کوشند قوانینی را که کشف می کنند دسته بندی کنند، این دسته بندی حداقل دو فایده دارد: کارکرد ترکیبی، که می کوشد تا تعداد زیادی مشاهده را تبیین کند و کارکرد اکتشافی، که راه را برای پژوهش های آینده نشان می دهد. در این مرحله ممکن است پژوهشگر بخواهد فراتر از داده ها برود و بیاناتی نظیر اینها را بسازد: (( حیوانات گرسنه از حیوانات سیر سریع تر یاد می گیرند.)) این بیانات پژوهشگر را وارد حوزه نظریه می کند. مفهموم گرسنگی، یک مفهوم انتزاعی است، از این رو پژوهشگر با فرض کردن حالت درونی غیر قابل مشاهده گرسنگی، همزمان می کوشد تا برخی مشاهداتش را به هم ربط دهد و نتایج پژوهش های آینده خود را پیش بینی کند. پژوهشگر می تواند بکوشد تا سه اصطلاح فرضی خود را با اصطلاح نظری دیگری ترکیب نماید. برای مثال (( محرومیت سائق را افزایش می دهد و حیوانات داری سائق بالا سریع تر یاد می گیرند.)) پژوهشگر هر دو کارکرد نظریه یعنی ترکیب کردن و پیش بینی مسیر پژوهش های آتی را مورد استفاده قرار می دهد.

نظریه به عنوان ابزار

نظریه تنها یک ابزار پژوهشی است، نمی تواند درست یا نا درست باشد؛ نظریه یا مفید است یا مفید نیست. اگر یک نظریه مشاهدات مختلف انجام گرفته را توصیف کند و پژوهش های بیشتری تولید نماید، آن یک نظریه خوب است. اگر فرضیه نظریه تایید شود، نظریه نیرو می گیرد و اگر رد شود نظریه ضعیف می شود، در این صورت نظریه یا تجدید نظر می شود یا به کل کنار گذاشته می شود. تایید یک نظریه به مشاهده تجربی وابسته است. نظریه ها باید پیوسته فرضیه هایی را تولید کنند که این فرضیه ها در صورت لزوم عدم کارایی آن نظریه ها را اثبات نمایند.

اصل ایجاز

علاوه بر بیاناتی که از لحاظ تجربی قابل بررسی هستند، اصل ایجاز، یک ویژگی دیگر علم است. این اصل می گوید وقتی که دو نظریه با اثر بخشی یکسان پدیده های واحدی را تبیین می کنند، اما یکی از تبیین ها ساده و دیگری پیچیده است، ما باید تبیین ساده تر را مورد استفاده قرار دهیم.

خلاصه ویژگی های نظریه های علمی

  • یک نظریه تعدادی مشاهده را باهم ترکیب می کند.
  • یک نظریه خوب اکتشافی است.( پژوهش های تازه تولید می کند)
  • فرضیه هایی را تولید کند که به طور تجربی قابل بررسی باشند.
  • نظریه یک ابزار است و از این رو نمی تواند درست یا نادرست باشد، نظریه یا مفید است یا مفید نیست
  • نظریه ها بنا بر اصل ایجاز انتخاب می شوند. ( از دو نظریه دارای کارآمدی یکسان، ساده ترین آنها باید انتخاب شود)
  • نظریه ها مطالب انتزاعی، مانند اعداد یا کلمات، را شامل اند که جنبه صوری نظریه را تشکیل می دهند.
  • جنبه صوری باید با جنبه تجربی ( رویدادهای قابل مشاهده) همبسته باشد.
  • همه نظریه ها باید با مشاهدات تجربی آغاز و به این نوع مشاهدات ختم شوند.

آزمایش یادگیری

مسیر از نظریه تا پژوهش را بررسی می کنیم. نخست باید موضوعی را تعیین کنیم. می کوشیم تا شرایط مورد نیاز برای وقوع پدیده ها را تعیین کنیم. سرانجام باید بیانات نظری خود را درباره فرایند یادگیری را به فعالیت های قابل تشخیص و قابل تکرار یا عملکردهای آزمایشی تبدیل کنیم. تعریف کردن اندازه پذیر اصطلاحات علمی را تعریف عملیاتی می نامند. تعریف عملیاتی موضوع مورد تعریف ( در اینجا یادگیری) را به عملیاتی برای اندازه گیری آن به کار می روند ربط می دهد. هر آزمایش شامل چیزی است که تغییرات آن اندازه گیری می شوند، یعنی متغییر وابسته و چیزی که آزمایشگر مورد دستکاری قرار می دهد یعنی متغییر مستقل.

تصمیم های دلبخواهی در برپا کردن یک آزمایش یادگیری

  • چه جنبه هایی از پژوهش باید مورد پژوهش قرار گیرند؟
  • فن فرد نگر ( بررسی فرایند یادگیری یک آزمودنی واحد در شرایط گوناگون) در مقابل فن قانون نگر ( مطالعه عملکرد متوسط گروه های آزمودنی)
  • انسان ها در مقایسه با حیوان به عنوان آزمودنی
  • فن همبستگی ( بررسی رابطه همبستگی بین دو موضوع، برای مثال همبستگی بین یادگیری و هوش) در مقابل فن آزمایشی ( یک یا چند رویداد محیطی را به طور منظم تغییر می دهند و تاثیر آنها را بر متغییر وابسته مطالعه می کنند.)
  • کدام متغییر های مستقل باید مطالعه شوند؟
  • چه سطوحی از متغییرهای مستقل باید مطالعه شوند؟
  • انتخاب متغییرهای وابسته
  • تحلیل و تفسیر داده ها

مشکلات مطالعات انسانی

  • تجارب قبلی آنان مزاحم مطالعه دقیق فرایند یادگیری می شود.
  • یافتن انسان هایی که مایل به مشارکت در این آزمایش های طولانی باشند دشوار است.
  • پیشینه ارثی آزمودنی های غیر انسان به طور منظم می تواند دستکاری شود.
  • پژوهش درباره رابطه بین داروهای معین و یادگیری با آزمودنی های غیر انسان امکان پذیر است.
  • بر روی حیوانات می توان اعمال جراحی مختلفی را انجام داد.
  • آزمودنی های انسان بعضا وعده ملاقات برای شرکت در آزمایش را فراموش می کنند.

استفاده از الگو یا مدل

قیاس، شباهت نسبی بین جنبه های مشابه دو چیز که بر اساس آن می توان آن دو چیز را باهم مقایسه کرد می باشد. در علم اغلب دانستن اینکه دو چیز قابل قیاس هستند مفید است، به ویژه زمانی که یکی از آن دو کاملا شناخته شده و دیگری ناشناخته است. می توانیم آنچه را شناخته شده است به عنوان یک یک الگو ( مدل) برای درک آنچه کمتر شناخته شده است به کار بریم.

حوزه خبر پردازی یا پردازش اطلاعات، کامپیوتر و انسان را شبیه می داند زیرا هر دو خبر(درون داد) را از محیط دریافت می کنند، این خبر را به راه های مختلف پردازش می کنند، و سپس روی آن عمل (برون داد) می نمایند. همه روانشناسان پیرو نظریه خبر پردازی باور ندارند که کامپیوتر مدل مناسبی برای مطالعه فرایندهای شناختی انسان است.

بر خلاف نظریه، مدل معمولا برای تبیین فرایندهای پیچیده به کار نمی رود، بلکه از آن به منظور ساده کردن و قابل فهم تر کردن این فرایندها استفاده می شود. از مدل به اسن منظور استفاده می شود که معلوم گردد چگونه یک چیز شبیه چیز دیگری است.

یادگیری در آزمایشگاه در مقایسه با مشاهده طبیعی

علم با بیاناتی سر و کار دارد که از طریق آزمایش تایید می شوند. بر خلاف مشاهده طبیعی که در آن پژوهشگر هیچ گونه کنترلی بر آنچه مشاهده می کند ندارد، یک آزمایش را می توان به عنوان مشاهده کنترل شده تعریف کرد. در پژوهش آزمایشگاهی، اطلاعات هم بدست می آیند و هم از بین می روند. از جنبه مثبت، آزمایشگر موقعیت را کنترل می کند، و لذا می تواند به طور منظم تعدادی شرایط مختلف و اثر آنها را بر یادگیری آزمایش کند. از جنبه منفی آزمایشگر یک موقعیت مصنوعی ایجاد می کند که با مقتضیاتی که یادگیری به طور معمول در آن رخ می دهد بسیار فرق دارد.

نظر کوهن درباره چگونگی دگرگون شدن علم

دانشمندانی که در یک حوزه معین کار می کنند معمولا دیدگاه خاصی را درباره آنچه مورد مطالعه قرار می دهند می پذیرند. برای مثال در یک زمان اکثریت فیزیکدانان دیدگاه نیوتون را پذیرفته بودند. کوهن دیدگاه مورد پذیرش تعداد زیادی دانشمند را پارادایم می نامد. پارادایم، یک چهارچوب کلی برای پژوهش تجربی به دست می دهد، و از این لحاظ، معمولا فراتر از یک نظریه محدود است. یک پارادایم بیشتر شبیه به یک مکتب فکری یا یک ((ایسم)) گرایی است، مانند رفتارگرایی، تداعی گرایی، یا کارکرد گرایی. یک پارادایم راهی است برای بررسی یک موضوع که مسایل معینی را روشن می کند و راه هایی برای حل آنها پیشنهاد می دهد.

کوهن فعالیت های حل مسئله دانشمندانی را که از یک پارادایم پیروی می کنند علم نرمال می نامد. نتیجه مثبت کار پیروی از پارادایم این است که حوزه معینی از پدیده ها، یعنی آنهایی که پارادایم مورد تاکید قرارشان می دهد، به طور کامل کشف می شوند. نتیجه منفی این است که پیروی از یک پارادایم بخصوص، چشم دانشمندان را نسبت به راه های دیگر برخورد با موضوع علمی، می بندد. دانشمندانی که درگیر علم نرمال هستند کاری بجز عمل پاکسازی انجام نمی دهند.

بنا عقیده کوهن، یک علم دگرگون می شود ( گرچه الزاما پیشرفت نمی کند) و این عمل از طریق یگ رشته انقلاب های علمی که شبیه به انقلاب های سیاسی هستند صورت می پذیرد.

نظر پوپر درباره علم

نظر سنتی درباره علم، عبارت است از مشاهده طبیعی، تدوین نظریه، آزمون نظریه، بازبینی نظریه و جستجو برای روابط قانونمند.

پوپر نیز مانند کوهن، به این نظر سنتی درباره علم معترض است.  بنا به نظر پوپر، فعالیت علمی آن طور که غالبا ادعا می شود با مشاهده تجربی آغاز نمی شود، بلکه با یک مسئله آغاز می گردد. برای پوپر مسائل تعیین می کنند که دانشمندان چه مشاهداتی را انجام دهند. طبق نظر پوپر، گام بعدی در فعالیت علمی، پیشنهاد دادن یک راه حل برای مسئله است. یک نظریه علمی، یک راه حل پیشنهادی برای یک مسئله است. آنچه یک نظریه علمی را از یک نظریه غیر علمی باز می شناسد، اصل ابطال پذیری است. یک نظریه علمی باید درباره اینکه در اوضاع و احوال معین چه اتفاقاتی خواهند افتاد به پیش بینی های بخصوصی اقدام کند. علاوه بر این پیش بینی ها باید خطر پذیر باشد، یعنی امکان پیش بینی ها غلط باشند و لذا نظریه ای نیز که پیش بینی ها بر اساس آن درست شده ابطال گردد واقعا موجود باشد.

پوپر نظریه هایی را که در آزمون ابطال پذیری موفق نیستند مورد انتقاد قرار داد. برای مثال نظریه فروید هیچ گونه پیش بینی خطر به دست نمی دهد. هر عملی که فرد انجام می دهد با نظریه فروید قابل تبیین است. برای مثال اگر نظریه فروید پیش بینی کند که، بر اساس تجارب اولیه، یک مرد باید از زنان متنفر باشد، ولی معلوم شود که آن مرد زن ها را دوست دارد، فرویدی ها می توانند بگویند مرد از خود واکنش سازی نشان می دهد.  یعنی او در سطح ناهشیار واقعا از زنان متنفر است، اما برعکس عمل می کند تا اضطرابی را که از برملا شدن تنفر واقعی اش نسبت به زنان در او ایجاد می شود کاهش دهد. طالع بینی نیز سرنوشت مشابهی دارد، زیرا هیچ گونه مشاهده قابل تصوری که بتواند ادعاهای آن را باطل کند وجود ندارد.

کوهن در مقایسه با پوپر

به اعتقاد پوپر، آنچه کوهم علم نرمال می نامد اصلا علم نیست. برای پوپر پارادایم سبب بازداری حل مسئله می شوند. کوهن بر عوامل جامعه شناختی تاکید می ورزد در حالی که تحلیل پوپر ابطال منطقی راه حل های پیشنهادی برای مسائل را مورد تاکید قرار می دهد. به نظر پوپر در نظریه ها هیچ جایی برای ذهن گرایی وجود ندارد.

رابینسون معتقد است، ناسازگاری عمده بین دیدگاه های کوهن و پوپر، زمانی که تصور کنیم که کوهن توصیف می کند که روند تاریخی علم چه بوده است و پوپر می گوید علم چگونه می تواند باشد، محو می شود.

خلاصه فصل

علم، آگاهی و دانشی که قابل انتقال، تکرار پذیر و قابل اندازه گیری باشد را علم گویند. علم به مجموعه ای از دانسته های انسان که برای بهبود زندگی است اشاره می کند. علم عبارت است از گذاره هایی ابطال پذیر، برای مثال طالع بینی راه آزمایش درستی به ما نمی دهد پس علم نیست. موضوع علم، پدیده های طبیعی، هدف، پیش بینی، کنترل و تبیین و روش آن علمی است. پیش بینی بر اساس نظریه هاست که نظریه خود دارای فرضیه و قانون است. تحقیقات زیادی انجام می شود که نظریه ها را شکل می دهد. نظریه، یک سری مفاهیم و ارتباط بین مفاهیم است که دارای دو جنبه صوری و تجربی می باشد. جنبه تجربی، باید با واقعیت ارتباط داشته باشد، شکل بگیرد و محک زده شود. جنبه صوری، مفاهیم و ارتباط بین مفاهیم است. فرضیه، یک پاسخ احتمالی به یک سوال یا مشکل است که هنوز محقق در مورد آن اطمینان ندارد. یک پژوهش خوب باید پژوهش های دیگر را ایجاد کند (اکتشافی)، راه آزمایش نشان دهد، اقتصادی باشد، یعنی با کمترین مفاهیم موضوع را توضیح دهد (اصل ایجاز) و جامعیت داشته باشد.

قانون، اصل ثابت شده ایست و قطعیت آن از نظریه و فرضیه بیشتر است. فرظیه پایین ترین قاطعیت را دارد. اصل ایجاز، همان قانون مورگان است. دلیل سردرگمی انتخاب موضوع، عبور از سطح نظری به سطح عملی است. پارادایم، مجموعه ای از نظریه هاست که گاهی با یکدیگر در تضاد هستند. در دیدگاه سنتی، علم را باعث پیشرفت در نظر می گیرد، اما دیدگاه جدید، گاهی علم را باعث پس رفت می داند. ناخود آگاه، چیزی است که ما می دانیم و نمی دانیم.

کوهن معتقد است سه دوره در تحقق علم داریم، پارادایم، علم نرمال (نظریه جامع به وجود می آید و همه مطالب حوزه را به وسیله آن نظریه می توان توضیح داد) و انقلاب علمی ( سوالاتی که نظریه نتواند جواب بدهد، اگر تعداد سوال ها زیاد شود یک نظریه دیگر جایگزین می شود) پوپر، معتقد است علم از سوال شروع می شود و نباید در چارچوب قرار بگیرد. پوپر و کوهن هر دو اعتقاد دارند که نظر سنتی در مورد علم که از مشاهده شروع می شود اشتباه است.

منبع: خلاصه ای از نظریه های یادگیری السون و هرگنهان ترجمه علی اکبر سیف

 پیمان دوستی

۱۹ فروردین ۱۳۹۴