رشد شناختی: جوانی و بزرگ سالی

پژوهشگران به بررسی تفکر پس صوری پرداختند. منظور از تفکر پس صوری فراتر از مرحله ی عملیات صوری پیاژه است. پیاژه قبول داشت که بعد از اکتساب عملیات صوری، پیشرفت های مهمی در تفکر صورت می گیرد. او دریافت که نوجوانان اعتقاد به سیستم ها انتزاعی دارند و دیدگاه منطقی و باثبات اما نادرست در مورد دنیا را به دیدگاه های مبهم، متضاد و متناسب با موقعیت های خاص ترجیح می دهند.

  • تغییرات عمده شناختی در دوره بزرگسالی (۲۰ تا ۴۰ سالگی)

مساله یابی

توانایی مساله یابی عبارت است از به کارگیری دانش و اطلاعات برای طرح مسائل جدید. این توانایی با افزایش سن، افزایش پیدا می کند.

نسبی گرایی

افراد در سنین بزرگسالی توانایی نسبی گرایی را پیدا می کنند، یعنی نگاه آنها به اطلاعات به گونه ای نسبی است.

تفکر دیالکتیکی

تفکر دیالکتیکی، عبارت است از درک و شناسایی اندیشه های متضاد. پیاژه معتقد است که فرد با رسیدن به عملیات صوری به نوعی تعادل شناختی می رسد. اما منظور از تفکر دیالکتیکی این است که فرد به تعادل شناختی کامل نمی رسد
و همواره با تناقضاتی مواجه است.

تفکر درباره ماهیت نظام ها و سیستم ها

در سنین بزرگسالی توانایی درک کلی نظام های فکری بهبود می یابد(مثل در نظر گرفتن وجود تفاوت و تشابه نظام ها و نظریه ها).

  • نظریه شناخت معرفتی پری

ویلیام پری مفهوم شناختی را گسترش داد. شناخت معرفتی به تاملات ما درباره ی نحوه ای که به واقعیت ها، عقاید و اندیشه ها می رسیم، اشاره دارد. ویلیام پری، درتحقیق مشهوری که انجام داد متوجه شد که دانشجویان جوانتر نوعی تفکر دوگانه نگر دارند،  در واقع آن ها دانش را متشکل از واحدهای مجزا (عقاید و قضایا) در نظر می گیرند که درستی آنها را به وسیله مقایسه کردن با معیارهای انتزاعی تعیین می کنند، یعنی موقیعت هایی که جدا از فرد متفکر و موقعیت او وجود دارد.
آنها اطلاعات، ارزش ها و صاحبان قدرت را به درست و غلط، خوب و بد ما و آن ها تقسیم می کنند.
در مقابل دانشجویان مسن تر به سمت تفکر نسبیت گرا گرایش داشتند، که به در نظر گرفتن شرایط مختلف در مورد یک مساله مربوط می شود و به یافتن یک پاسخ برای آن مساله محدود نمی شود. در دو نظریه ی شای و لابووی – ویف، تفکر بزرگسالی نیز مطرح شده است.

  • نظریه لابووی ویف

از نظر لایووی ویف، نوجوانی به فرد امکان می دهد که در دنیای احتمالات عمل کند، اما بزرگسالی برگشت به مسائل عمل گرایانه را به همراه دارد. بنابراین حرکت از تفکر فرضی به تفکر عمل گرایانه، پیشرفتی است که در آن، منطق، ابزاری برای حل کردن مسائل واقعی زندگی می گردد. هنگامی که بزرگسالان از بین چندین گزینه یک مسیر را برای دنبال کردن انتخاب می کنند، از محدودیت های زندگی آگاه تر می گردند. بنابراین به عقیده ی لابووی ویف، نیاز به متخصص شدن، این تغییر را بر می انگیزد

لابووی – ویف، دریافت که از نوجوانی تا میانسالی افراد از نظر پیچیدگی شناختی– عاطفی
(آگاهی از احساس های مثبت و منفی و هماهنگ کردن آن ها در ساختاری پیچیده و منظم) پیشرفت می کنند. پیچیدگی شناختی – عاطفی آگاهی فرد را در مورد دیدگاه ها و انگیزه های خودش و دیگران بالا می برد. این نوع پیچیدگی، جنبه ی مهم هوش هیجانی بزرگسالان است. آگاهی از واقعیت های متعدد ادغام کردن منطق با واقعیت و تحمل کردن اختلاف بین ایده آل و واقعیت، تغییر شکل کیفی در سال های بزرگسالی را خلاصه می کند.

  • کاردانی و خلاقیت

کاردانی، عبارت است از فراگیری اطلاعات زیاد در یک رشته یا کار که تخصص به آن کمک می کند
و با انتخاب رشته ی دانشگاهی یا شغل آغاز می شود و سال های طول می کشد تا فرد در هر زمینه ی دشواری تسلط باید. بعد از این که کاردانی کسب شد، تاثیر عمیقی بر پردازش اطلاعات می گذارد. افراد کاردان در مقایسه با فراد تازه کار سریع تر و به نحو کارآمدتری یادآوری و استدلال می کنند. چرا که مفاهیم تخصصی بیشتری می دانند و آنها را در سطح عمیق تر و انتزاعی تری بازنمایی می کند، به طوری که ویژگی های بیشتری برای متصل شدن به سایر مفاهیم داشته باشند. مثلا یک فیزیکدان بسیار کارآزموده می فهمد که وقتی چند مساله با صرفه جویی انرژی رابطه دارند، می توانند به شیوه ی مشابه حل شوند. در مقابل یک دانشجوی مبتدی فیزیک فقط روی ویژگی های سطحی تمرکز می کند. افراد کاردان از لحاظ شناختی پخته ترند و می توانند برای حل مسائل، راه حل های مختلف را به کار برند.

کاردانی علاوه بر بهتر کردن مساله گشایی، برای خلاقیت نیز ضروری است. دستاوردهای خلاق بزرگسالی از نظر تازگی و گرایش به سمت نیاز اجتماعی و فقر شناختی، با دستاوردهای کودکی تفاوت دارند. در نتیجه خلاقیت پخته، جا افتاده و منحصر به فرد می شود. مثل طرح مسائلی که از لحاظ فرهنگی ارزشمند هستند و پرسیدن سوال هایی که قبلا مطرح نشده اند.

به عقیده ی پاتریشیا آرلین، انتقال از مساله گشایی و مساله یابی ویژگی برجسته ی تفکر پس صوری است که در هنرمندان و دانشمندان ورزیده یافت می شود.

یک قرن پژوهش نشان می دهد که دستاوردهای خلاق، در اوایل بزرگسالی افزایش می یابد،
در اواخر سی سالگی یا اوایل چهل سالگی به اوج می رسد و به تدریج افت می کند. افرادی که خلاقیت را زود آغاز کرده اند، زودتر به اوج و افول می رسند، در حالی که افراد دیر شکوفا شده، در سنین بالاتر، توان کامل خود را نشان می دهند. این بیانگر آن است که خلاقیت بیشتر حاصل سن شغلی تا سن زمانی است.

روند خلاقیت در رشته های گوناگون متفاوت است. برای مثال نقاشان و موسیقی دانان معمولا ظهور زود هنگام خلاقیت را نشان می دهند، چون قبل از رسیدن به نوآوری به تحصیلات رسمی زیادی نیاز ندارند، اما دانشمندان به علت نیاز به دستیابی به درجات عالی تحصیلی، معمولا دستاوردهای خود را دیرتر نشان می دهند.

زیربنای خلاقیت کاردانی است، اما همه ی افراد کاردان خلاق نیستند. برای خلاقیت ویژگی های دیگری نیز ضروری است که شیوه ی تفکر نوآورانه، تحمل کردن ابهام، انگیزه ای خاص برای موفق شدن، علاقمندی به آزمایش کردن، و در صورت شکست، تکرار کردن، از جمله ی آنهاست. در مجموع عوامل متعددی خلاقیت را ایجاد می کنند. در صورتی که عوامل شخصی و موقعیتی که خلاقیت را ترغیب می کنند وجود داشته باشند، می توانند سال ها و تا سنین پیری ادامه یابند.

  • میان سالی(۴۰ تا ۶۰ سالگی)

هوش سیال و متبلور

هوش سیال(ظرفیت عقلانی ژنتیکی) تا ۲۰ سالگی افزایش می یابد و پس از آن افت تدریجی پیدا می کند. هوش سیال بیشتر به مهارت های اساسی پردازش اطلاعات وابسته است(توانایی تشخیص دادن روابط بین محرک های دیداری، سرعت تحلیل کردن اطلاعات و توانایی حافظه ی فعال)

در مقابل، هوش متبلور (ظرفیت هایی که به یادگیری فرهنگی و افزایش دانش مربوط می شود) تا سنین پیری افزایش تدریجی نشان می دهد. هوش متبلور به مهارت هایی اشاره دارد که به دانش و تجربه ی انباشته شده قضاوت خوب و مهارت در آداب اجتماعی بستگی دارند. توانایی هایی که چون فرهنگ برای آنها ارزش قائل است، فراگیری شده اند. علت افزایش توانایی های متبلور این است که بزرگسالان در محیط های مختلفی مثل منزل، محیط کار و در فعالیت های تفریحی مرتبا به آگاهی ها و مهارت های خود می افزایند، در نتیجه مهارت های متبلور هر روز تمرین می شوند.

مسیر تغییر آنها نشان می دهد که میانسالی دوره ی اوج عملکرد در برخی توانایی های عقلانی پیچیده است. افراد میانسال بر خلاف پندارهای قالبی، از لحاظ عقلانی در بهار زندگی و نه در اوج پیری هستند.

توانایی دیگری نیز وجود دارد که سرعت ادراک خوانده می شود. سرعت ادراک مهارتی سیال است. برای مثال در یک زمان محدود باید تشخیص دهند که کدام یک از پنج شکل یا مدل همانند، یا یک جفت عدد چند رقمی همسان یا متفاوت هستند. سرعت ادراک از ۲۰ تا ۳۰ سالگی، الی اواخر ۸۰ سالگی افت می کند.

این یافته با پژوهش های زیادی که نشان می دهند پردازش شناختی با افزایش سن کند می شود همخوان است. بنابراین تا قبل از ۶۰ سالگی، افول عقلی به چشم نمی خورد بلکه افراد میانسال به یادگیری خود ادامه می دهند، حتی در پاره ای از قلمروها مثل خزانه ی لغات و اطلاعات عمومی بهبود نشان می دهند.

در بررسی ای طولی، نشان داده شده است که از اوایل تا اواسط میانسالی پنج توانایی عقلی افزایش می یابند، در ۵۰ الی ۶۰ سالگی این روند حفظ می شود و بعد از آن عملکرد به تدریج افت می کند. این پنج توانایی (توانایی کلامی، استدلال استقرایی، حافظه ی کلامی، موقعیت یابی فضایی و توانایی عددی) از مهارت های متبلور و سیال استفاده می کنند.

تفاوت های جنسیت نیز در این زمینه مشاهده می شوند. مثلا زنان در سرعت ادراک، زودتر از مردان تنزل کردند،  به طوری که به جای ۳۰ تا ۴۰ سالگی، در ۲۰ تا ۳۰ سالگی این تنزل را آغاز کردند،  اما زنان در توانایی های عقلانی که تا میانسالی افزایش می یابند، طولانی تر از مردان به افزایش این توانایی ها ادامه دادند، به طوری که به جای اوایل ۵۰ سالگی، در اوایل ۶۰ سالگی به اوج عملکرد رسیدند.

  • پردازش اطلاعات

زمانی که سرعت پردازش کند می شود، برخی از جنبه های توجه و حافظه کاهش می یابند. چون بزرگسالان دانش گسترده و تجربه ی زندگی خود را در حل کردن مسائل زندگی روزمره به کار می گیرند، میانسالی دوره ی گسترش کارایی شناختی نیز هست.

 

سرعت پردازش

علت کند شدن پردازش شناختی در افراد مسن چیست؟ با این که پژوهشگران قبول دارند که احتمالا تغییرات در مغز سبب آن است، اما اختلاف نظرهایی در این زمینه وجود دارد. طبق دیدگاه شبکه عصبی هنگامی که نورون های مغز می میرند در شبکه های عصبی گسیختگی هایی روی می دهد. مغز با تشکیل بای پس ها (گذرگاه های فرعی) با این وضعیت سازگار می شود، به این صورت که اتصالات سیناپسی تازه ای مناطق گسیخته را دور می زنند، اما کارایی کمتری دارند.

فرضیه ی دوم که دیدگاه از دست رفتن اطلاعات نامیده می شود، می گوید افراد مسن از نظر سرعت از دست رفتن اطلاعات هنگامی که در سیستم شناختی جابه جا می شوند با جوانان تفاوت دارند. مثلا یک دستگاه فتوکپی را در نظر بگیرید که با هر بار کپی گرفتن کپی کمرنگ تر می شود. همین طور با هر مرحله تفکر اطلاعات تنزل می یابد. هر چه فرد مسن تر باشد این عارضه شدیدتر است. در نتیجه کل سیستم برای وارسی و تغییر اطلاعات باید سرعت خود را کم کند. چون تکالیف پیچیده مراحل پردازش بیشتری دارند بیشتر تحت تاثیر از دست رفتن اطلاعات قرار می گیرند.
تمرین و تجربه می تواند کاهش سرعت پردازش اطلاعات را جبران کند.

تحقیقات درباره ی توجه، روی این موضوع تمرکز می کند که بزرگسالان در یک لحظه چه مقدار اطلاعات را می توانند در سیستم ذهنی خود جذب کنند، تا چه اندازه ای می توانند به صورت گزینشی توجه کنند، اطلاعات نامربوط را نادیده بگیرند و در صورتی که شرایط ایجاب کند با چه سهولتی می توانند توجه خود را از یک تکلیف به تکلیف دیگر جابه جا کنند؟ پژوهش ها نشان می دهد که انجام دو تکلیف دشوار در یک لحظه با افزایش سن دشوارتر می شود. کاهش توجه به افزایش سن می تواند مربوط به کند شدن پردازش اطلاعات باشد. زیرا کند شدن پردازش اطلاعات مقدار اطلاعاتی را که فرد در یک لحظه می تواند مورد توجه قرار دهد محدود می کند.

انجام بازداری شناختی (جلوگیری از تداخل اطلاعات) با افزایش سن مشکل تر می شود و به همین علت گاهی افراد مسن، حواس پرت به نظر می رسند، به عبارت دیگر، به شدت تحت سلطه ی افکار و ویژگی های محیط قرار می گیرند و نمی توانند به تکلیف در دست انجام برگردند.

  • حافظه

در میانسالی و پیری میزان اطلاعاتی که افراد می توانند در حافظه ی فعال(حافظه ی کوتاه مدت) خود نگه دارند کاهش می یابد. چرا که با فزایش سن، استفاده از راهبردهای حافظه مثل سازماندهی و گسترش کاهش می یابد. این دو راهبرد به فرد کمک می کنند تا اطلاعات جدید را به اطلاعات از پیش اندوخته شده متصل کنند. دلیل این که افراد مسن از سازماندهی و گسترش کمتر استفاده می کنند این است که بازیابی اطلاعات از حافظه ی بلند مدت که به یادآوری آنها کمک می کند برایشان دشوار است.

البته انواع مهارت های حافظه که در زندگی روزمره به کار می بریم، در میانسالی کاهش پیدا نمی کنند. مثلا اطلاعات عمومی مبتنی بر واقعیت مثل رویدادهای تاریخی دانش طرز کار مثل نحوه ی رانندگی کردن
دوچرخه سواری یا حل مسائل ریاضی و دانش مربوط به حرفه و شغل فرد در میانسالی یا بدون تغییر می مانند یا افزایش می یابند.

افراد میانسال زمانی که در به یاد آوردن چیزی، مشکل پیدا می کنند، از دانش فراشناختی خود استفاده می کنند.
مثلا اتومبیل خود را هر روز در یک قسمت مشخص پارک می کنند یا قبل از سخنرانی نکات عمده را یادداشت کرده و مرور می کنند.

  • مساله گشایی و کاردانی

مساله گشایی عملی در سنین میانسالی افزایش می یابد. مساله گشایی عملی به افراد کمک می کند تا موقعیت های دنیای واقعی را ارزیابی کنند و نحوه ی رسیدن به اهدافی را بررسی کنند که بسیار نامطمئن هستند.

کاردانی(دانش اجرایی بسیار منسجم که می توان آن را برای عملکرد عالی به کار گرفت) نیز در این سنین افزایش پیدا می کند. پرورش کاردانی در جوانی نیز جریان دارد ولی در میانسالی به اوج می رسد و به روش های بسیار کارآمد و موثر برای حل کردن مسائل می انجامد که پیرامون اصول انتزاعی و قضاوت های شهودی متمرکز هستند.

  • خلاقیت

خلاقیت نیز مانند مساله گشایی، می تواند با افزایش سن تغییر یابد. چند پژوهشگر معتقدند که خلاقیت از تمرکز بر ایجاد دستاوردهای غیرعادی (تفکرواگرا) به تاکید ادغام کردن تجربه و دانش در شیوه های منحصر به فرد تفکر و عمل تبدیل می شود.

بررسی هنرمندان تجسمی مشهور ۶۰ ساله و مسن تر معلوم کرد که آن ها کیفیت کار خود را به این صورت ارزیابی کردند که همواره در ۴۰ تا ۶۰ سالگی بهتر شده است. خلاقیت در میانسالی می تواند بیانگر انتقال از علاقه ی خود محور به ابزار وجود به سمت اهداف نوعدوستانه نیز باشد. یعنی افراد میانسال بعد از اینکه بر توهم زندگی مادام العمر غلبه می کنند،
میل به کمک کردن به بشریت و پرمایه کردن زندگی دیگران در آنها بیشتر می شود.

  • نظریه شای

به اعتقاد شای، توانایی های شناختی انسان به سختی از مرحله ی عملیات صوری فراتر می روند، اما به هر حال وقتی افراد به بزرگسالی می رسند موقعیت هایی که در آن ها فکر کنند بیشتر می شوند.

مراحل فعالیت ذهنی از نظر «وارنر شای» عبارتند از:

مرحله ی فراگیری(کودکی و نوجوانی): دو دهه اول زندگی معمولا صرف فراگیری دانش می شود. افراد جوان از تفکر عملیات عینی به تفکر عملیات صوری پیشروی می کنند. روش های قدرتمندتری برای اندوزش اطلاعات ابداع می کنند آن را ترکیب نموده و به نتایجی دست می یابند.

مرحله ی دستیابی(اوایل بزرگسالی): در این مرحله فرد در جهت سازکار کردن مهارت های شناختی خود با موقعیت هایی مثل زندگی زناشویی استخدام و … تلاش می کند تا به اهداف دراز مدت نائل شود. در نتیجه آنها کمتر روی فراگیری دانش تمرکز می کنند و بیشتر به کاربرد آن در زندگی روزمره تاکید می ورزند. مسائلی که افراد در محیط کار روابط صمیمانه و فرزند پروری با آن مواجه می شوند، بر خلاف مسائلی که در کلاس ها با آزمون های هوش مطرح می شوند،
یک راه حل درست ندارند. با این حال نحوه ای که فرد با این مسائل برخورد می کند می تواند کل روند زندگی را تحت تاثیر قرار دهد بنابراین آنها باید هم به مساله و هم به موقعیت توجه کنند.

مرحله ی مسئولیت(میانسالی): وقتی زندگی شغلی و خانوادگی فرد ثابت می شود «گسترش مسئولیت به سایرین» در زمینه شغل، جامعه و خانواده صورت می گیرد. افرادی که مسئولیت های پیچیده ای دارند، به مرحله ی تفکر اجرایی که پیشرفته ترین شکل تفکر است رسیده اند.

مرحله ی ادغام مجدد (اواخر بزرگسالی): در این مرحله افراد تمایلات نگرش ها و ارزش های خود را دوباره بررسی و ادغام می کنند تا از آن ها به عنوان راهنمایی برای این که چه دانشی را فرا بگیرند استفاده کنند. در این جا چالش های شناختی از «چه چیزی را باید بدانیم»؟ به «چرا باید بدانیم» تغییر می کنند. در نتیجه افراد سالخورده درباره ی موقعیت هایی که باید انرژی شناختی خود را صرف کنند سخت گیرتر می شوند. آن ها کمتر از جوانان وقت را برای کارهایی که به نظرشان بی معنی است هدر می دهند یا این کارها به ندرت در زندگی آن ها روی می دهند.

  • تغییرات در توانایی های عقلانی

آزمون های هوش برای ارزیابی تغییرات در انواع توانایی های ذهنی در سال های بزرگسالی ابزارهای مناسبی هستند. عوامل موجود در آزمون های مخصوص بزرگسالان شبیه عوامل ویژه ی کودکان دبستانی و نوجوانی هستند. آزمون های هوشی که برای ارزیابی مهارت های لازم جهت موفقیت تحصیلی مناسب هستند نمی توانند توانمندی های مربوط به زندگی روزمره ی بزرگسالان را ارزیابی کنند.

پژوهش های انجام شده نشان می دهد که وقتی ساختارهای مغزی روبه زوال می روند، هوش در بزرگسالی افت می کند. بررسی های مقطعی متعددی این حالت را نشان می دهند. اوج توانایی در عملکرد آزمون هوش در ۳۵ سالگی و به دنبال آن تنزل عملکرد در پیری می باشد. اما مطالعات طولی افزایش هوش مرتبط با سن را نشان دادند. شای برای پی بردن به علت این نتایج متفاوت، طرح طولی – زنجیره ای را در بررسی طولی سیاتل به کار برد و روش های طولی و مقطعی را با هم ترکیب کرد. یافته های تحقیق نشان می دهد که پنج توانایی ذهنی، کاهش مقطعی عادی بعد از اواسط سی سالگی دارند
اما گرایش های طولی افزایش عملکرد متوسطی را نشان دادند که تا پنجاه سالگی و اوایل شصت سالگی ادامه پیدا می کند.

  • رشد شناختی در پیری

تصور می شود تضعیف پردازش اطلاعات که در سر تا سر سال های بزرگسالی جریان دارد، جنبه های متعدد شناخت را در سن پیری تحت تآثیر قرار می دهد. هر چه توانایی عقلانی به هوش سیال بیشتر وابسته باشد(مهارتهای پردازش اطلاعات با زیر بنای زیستی )، زودتر تحلیل می رود. در مقابل توانایی های عقلانی وابسته به هوش متبلور(دانش مبتنی بر فرهنگ) برای مدت طولانی تری باقی می مانند.افزایش هوش متبلور به تداوم فرصتهای بهبود بخشیدن به مهارتهای شناختی بستگی دارد . در صورتی که این فرصتها وجود داشته باشند تواناییهای متبلور می توانند هوش سیال را جبران کنند .

به حداکثر رساندن گزینشی همراه با جبران

بالتس(۱۹۹۷) عنوان می کند، سالخوردگانی که حداکثر عملکرد شناختی خود را حفظ می کنند از روش به حداکثر رساندن گزینشی همراه با جبران استفاده می کنند. یعنی آنها هدف های خود را محدود می کنند و فعالیت هایی را انتخاب می کنند که برای آنها ارزش دارد و در آن فعالیت از حداکثر انرژی خود استفاده می کنند و نیز روش های جدیدی برای جبران ضعف های خود پیدا می کنند .

کاهش نهایی

کاهش نهایی، به کاهش زیاد در علکرد شناختی قبل از مرگ اشاره دارد. پژوهشگران مطمئن نیستند که آیا این کاهش به چند جنبه از هوش محدود می شود یا تمام جنبه های آن را تحت تاثیر قرار می دهد و از تباهی کلی خبر می دهد. برخی پژوهش ها مدت کاهش نهایی را ۱ تا ۳ سال تخمین زده اند. آنچه که با اطمینان می توان گفت این است که کاهش شدید و گسترده ی عملکرد شناختی، علامت از دست دادن سر زندگی و قریب الوقوع بودن مرگ است.

حافظه

هنگامی که سالخوردگان اطلاعات را آهسته تر درک می کنند و سخت تر می توانند راهبردها را به کار ببرند. از اطلاعات نامربوط جلوگیری کنند و اطلاعات مربوط را از حافظه بلند مدت بازیابی کنند، احتمال نارسایی حافظه بیشتر می شود.

حافظه عمدی در برابر حافظه خودکار

سرعت شناختی کندتر سالخوردگان بدان معنی بود که جزئیات کمتری را حفظ مي كردند، در ضمن چون حافظه فعال آنها در يك زمان اطلاعات كمتري را می توانست نگهدارد، به زمینه توجه مناسبی نکردند کاهش می یابد. آنها نمی توانند رویداد تجربه شده را از رویدادهای تجسم کرده متمایز کنند. در یادآوری منبع اطلاعات نیز مشکل دارند ـ کاهش های مربوط به سن در حافظه، در تکالیفی بیشتر است که به پردازش عمدی نیاز دارند. بازشناسی نوع خودکار حافظه که به تلاش ذهنی کمتری نیاز دارد در اواخر بزرگسالی کمتر از یادآوری صدمه می بیند زیرا نشان های محیطی زیادی برای کمک به یادآوری آن وجود دارد.

حافظه تداعی

مشکل برقرار کردن پیوند بین قطعه های اطلاعات و بازیابی کردن آن ها شکل ۷-۱۷: عملکرد جوانان و سالخوردگان در  آزمون های تک کلمه ای و کلمه های جفتی که نارسایی حافظه تداعی را در اواخر بزرگسالی تأیید می کند. بعد از مطالعه کلمه‌های جفتی نامربوط از برخی بزرگسالان خواستند کلمه های تکی را که دیده بودند مشخص کنند. از دیگران خواستند کلمه های جفتی را که دیده بودند مشخص کنند. سالخوردگان در آزمون حافظه تک کلمه ای به خوبی جوانان عمل کردند ولی در آزمون حافظه کلمه های جفتی بسیار بدتر عمل کردند. این یافته ها، نارسایی حافظه تداعی در اواخر بزرگسالی را تأیید می کند.

حافظه دور

حافظه دور یا یادآوری بلند مدت آن ها از حافظه ی رویدادهای اخیر آن ها واضح است ولی  پژوهش این نتیجه گیری را تأیید نمی کند.

حافظه زندگی نامه شخصی(حافظه رویدادهایی که اهمیت شخصی دارند)

افراد ۵۰ تا ۹۰ ساله رویددادهای دور و نزدیک را بیشتر از  رویدادهای که بینابین بوده به یاد می آورند طوری که به رویدادهای نزدیک بیشتر اشاره می شود.

چرا سالخوردگان رویدادهای دوران نوجوانی و اوایل بزرگسالی را بهتر از تجربیات میانسالی خود به یاد می‌آورند؟ رویدادهای جوانی که در دوره تغییر سریع اتفاق افتاده است که پر از تجربیات تازه ای بودند که از زندگی یکنواخت روزمره متمایز شده اند و نوجوانی و اوایل بزرگسالی دوران تشکیل هویت نیز هستند دورانی که بسیاری از تجربیات که برای فرد اهمیت دارد رخ می دهد.

حافظه مربوط به آینده

سالخوردگان، در مورد رویدادهای روزمره دچار حواسپرتی می شوند. حافظه مربوط به آینده به یادآوری پرداختن به اعمال برنامه  ریزی شده در آینده اشاره دارد ـ مقدار تلاش ذهنی لازم تعیین می کند که آیا سالخوردگان در حافظه مربوط به آینده مشکل دارند یا نه.

  • پردازش زبان

مهارت های زبان و حافظه رابطه نزدیکی با هم دارند. هنگام درک کردن زبان (پی برد به معنی جمله شفاهی یا کتبی) آنچه  را که شنیده یا خوانده ایم، بدون آگاهی هشیار به یاد می آوریم درک زبان شفاهی مانند حافظه نا آشکار در اواخر عمر خیلی کم تغییر می کند به شرط آنکه طرفین گفتگو خیلی سریع صحبت نکنند و به سالخوردگان وقت کافی برای پردازش دقیق متن نوشتاری داده شود.

برخلاف درک زبان، دو جنبه از تولید زبان کاهش های مرتبط با سن نشان می دهد. ۱- بازیابی کلمات از حافظه بلند مدت. ۲- برنامه ریزی برای اینکه چه چیزی و چگونه گفته شود.

مشکلات حافظه در گفتگوهای روزمره

در بازیابی کلمه خیلی آشکار است و کاهش گنجایش حافظه فعال نیز دخالت دارد. چون در یک زمان اطلاعات کمتری را می توان نگهداشت. سالخوردگان به سختی می‌توانند تکالیف متعدد لازم برای تولید گفتار منسجم را هماهنگ کنند. سالخوردگان مثل مورد حافظه برای مشکلات زبان خود روش های جبرانی را ابداع می کنند برای مثال آن ها ساختار دستوری خود را طوری ساده می کنند که بتوانند تلاش را صرف بازیابی کلمات و سازمان دادن افکار خود کنند. پیام خود را با جملات بیشتری منتقل نموده و کارایی را فدای وضوح بیشتر می کنند. به جای جزئیات به اصل مطلب می‌پردازند و به این طریق مشکل تولید زبان خود را جبران می کنند.

حل مسئله

حل مسئله سنتی که فاقد زمینه زندگی عملی است در اواخر بزرگسالی کاهش می یابد. محدودیت های حافظه سالخوردگان نگهداشتن  تمام واقعیت های مربوط در ذهن را هنگام پرداختن به مسئله فرضی پیچیده سخت تر می کند. معمولاً برای اجتناب از تعارض های میان فردی، هر کاری که بتوانند انجام می‌دهند و راهبرد حل مسئله برای سالخوردگان معنی دارد که برای حفظ کردن انرژی و محدود کردن استرس، انگیزه زیادی دارند. مثال: ۱- اقدام قاطع هنگام روبه رو شدن با مخاطرات تندرستی، عاقلانه است. ۲- زوج های سالخورده نسبت به زن و شوهرهای جوان بیشتر در حل مسئله همکاری می‌کنند. سالمندان با حل کردن مشترک مسئله مشکلات شناختی خود را جبران می کنند.

خردمندی

وسعت عمق دانش توانایی فکر کردن به دانش و به کاربردن آن به شیوه ای که زندگی را قابل  تحمل تر و با ارزش تر کند. پختگی هیجانی از جمله توانایی گوش کردن، ارزیابی کردن و توصیه دادن، خلاقیت نوع دوستانه کمک کردن به بشریت و غنی ساختن زندگی دیگران را شامل می شود ـ صفات شناختی و شخصیتی را که خردمندی را تشکیل می دهند به عنوان کاردانی در کردار و معنی زندگی خلاصه کردند.

پنج عنصد خردمندی عبارتند از:

۱- آگاهی درباره مسایل اساسی زندگی، از جمله ماهیت انسان، روابط اجتماعی و هیجانی.

۲- راهبردهای مؤثر برای به کار بردن این آگاهی در تصمیم گیری های زندگی، حل و فصل کردن تعارض‌ها و توصیه دادن.

۳- برداشت او از افراد به صورتی که ضروریات متعدد زندگی آن ها را در نظر داشته باشد.

۴- علاقه به ارزش های والای انسان، مانند صلاح همگانی و محترم شمردن تفاوت های فردی در ارزش ها.

۵- آگاهی از بلاتکلیفی های زندگی و مدیریت کردن آن ها ـ اینکه خیلی از مسایل راه حل عالی ندارد. (سن خردمندی را تضمین نمی کند.)

  • عوامل مربوط به تغییر شناختی

۱- زندگي ذهني فعال  ۲- تحصيلات بالاي متوسط  ۳- فعاليت هاي اوقات فراغت تحريك كننده
۴- مشاركت در جامعه   ۵- شخصيت انعطاف پذير   ۶- حفظ توانايي هاي ذهني تا سن بالاي پيري را پيش بيني مي كند.

وضعيت جسماني: انواع بيماري هاي مزمن از جمله: ۱- ضعف هاي بينايي و شنوايي  ۲- بيماري هاي قلبي- عروقي  ۳- آرتريت  ۴- پوكي  استخوان با ضعف شناختي در ارتباط هستند. (افراد باهوش تر شروع بيماري جدي را به تعويق مي اندازند)

بازنشستگي نيز به صورت مثبت و منفي بر تغيير شناختي تأثير دارد. درصورتي كه افراد مشاغل معمولي را براي فعاليت اوقات فراغت ترك كنند نتايج مطلوب است. ولي اگر بازنشستگي از شغل بسيار پيچيده بدون ايجاد كردن جايگزين هاي چالش انگيز باشد به ضعف هاي عقلاني شتاب مي دهد.

افراد سالخورده در آخر عمر ضعف شناختي شديدي دارند (كاهش نهايي به شتاب قابل ملاحظه در تباهي عملكرد شناختي قبل از مرگ اشاره دارد.) متوسط كاهش نهايي ۵-۴ سال است كه دليل ۱- فرايندهاي بيماري  ۲- فروپاشي زيستي ناشي از پيروي طبيعي باشد.

  • مداخله های شناختی

ضعف هاي شناختي در اواخر بزرگسالي تدريجي هستند با اينكه پيري مغز در آن دخالت دارد ولي مغز با پرورش دادن رشته هاي عصبي مي تواند آنها را جبران كند. ضعف هاي شناختي مي تواند به جاي پيري زيستي به علت عدم استفاده از مهارت هاي خاص باشد.

  • پروژه رشد و غنی سازی بزرگسالان

ارزيابي تأثيرات آموزش شناختي بر رشد بلندمدت

يك گروه از افراد بالاي ۶۴ سال انتخاب كردند بعد از ۵ جلسه آموزش ۱ ساعته در مهارت هاي شناختي  آزمودني ها عملكرد خود را در مهارت آموزش ديده بهبود بخشيدند و ۴۰% به سطح عملكرد ۱۴ سال قبل خود برگشتند بعد از ۷ سال پي گيري گرچه نمرات افت كرده بود ولي بهتر از سالخوردگاني كه آموزش نديده بودند بود (آموزش «تقويتي» در اين زمان عملكرد شناختي را افزايش داد.)

آموزش شناختي پيشرفته براي سالخوردگان مستقل و سرزنده

بيش از ۲۸۰۰ سالخوردة ۶۵ تا ۸۵ ساله به صورت تصادفي در يك برنامة آموزشي ۱۰ جلسه اي كه روي يكي از سه توانايي تمركز داشت (سرعت پردازش، حافظه، استدلال) و يا در گروه گواه بدون مداخله قرار داده شدند (سالخوردگان آموزش ديده در مقايسه با سالخوردگان گروه گواه پيشرفت فوري در مهارت آموزش ديده نشان دادند).

در سن پيري مهارت هاي شناختي گسترده اي را مي توان افزايش داد. مهم اين است كه از آزمايشگاه به جامعه انتقال يابد و با تجربه روزمرة سالخوردگان آميخته شود.

منبع: نظریه های رشد کرین و لورا برک

پیمان دوستی

۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۶