نظریه واکنشهای هیجانی : ماورر

ماورر از طرفداران نظریه کاهش سایق هال به شمار می آید. او دارای نظریه خاصی به نام واکنشهای هیجانی یا شرطی شدن اضطرابی است. به نظر ماورر شرطی شدن بازتابی پاولف بیشتر به وظایف دستگاه عصبی خود مختار و کنترل اندرونه ها و تنظیم دستگاه گردن خون ارتباط دارد.

دستگاه عصبی خود مختار یا غیر ارادی از دو شاخه سمپاتیک و پاراسمپاتیک تشکیل یافته است که عکس یکدیگر عمل می کنند. پاراسمپاتیک بازدارنده فعالیتهای سمپاتیک است.

از نظر ماورر درد و دیگر حالتهای ناخوشایند در هیجان ترس دارای سهم بزرگی می باشند. اگر هر بار که صدای زنگ شنیده می شود به شخص ضربه دردناک هیجانی وارد شود، پاسخ شرطی یک پاسخ هیجانی است که از ترس ناشی می شود.

الگوهای گوناگونی که با یکدیگر عمل متقابل دارند از الگوها یا دگرگونی های انگیزشی به وجود می آیند. محرک های دردآور به جای ترس به صورت محرکهای طبیعی یا غیر شرطی به کار می روند.

ماورر محرک های دردآوری را که در مورد یادگیری به کار رود تقویت کننده افزایشی و آن را که موجب آرامش یا کاهش انگیزش می شود ( غذا هنگام گرسنگی) تقویت کننده کاهشی می نامد. نظریه ماورر بر عامل تعادل حیاتی استوار است. به طور کلی تا انگیزشی در کار نباشد از موجود زنده هیچ گونه رفتاری سر نمی زند.

نقش آمادگی در رفتار

به عقیده هال انسان چیزی را می تواند بیاموزد که توانایی و آمادگی اجرای آن را داشته باشد. فرد فقط پاسخهای عاطفی یا هیجانی را در برابر محرکها می تواند بیاموزد. رفتارهای آموختنی دیگر، خواه ارادی و غیر ارادی، آنهایی هستند که در یادگیرنده، توانایی انجام دادن آنها وجود داشته باشد.

فراگشت

فراگشت یا پس فرست به معنای بازگشت اطلاعات به مرکز کنترل است. در یادگیری عبارت از اطلاع پیامد پاسخی است که در وقوع آینده آن موثر خواهد بود. این مفهوم را به طور خلاصه اطلاع از نتایج نیز گفته اند. فراگشت همانند دستگاه ترموستات انجام وظیفه می کند.

به عقیده ماورر هیجانها رفتار را به وجود می آورند، آن را راهنمایی و کنترل می کنند و به نوبه خود به وسیله رفتار و انگیزش خود به حود دستگاه حسی و جنبشی ایجاد یا راهنمایی می شوند.

روش تقلیددی و نمایشی

وقتی فردی در موقعیت خاصی ببیند که شخص دیگری عملی انجام می دهد که مورد پسند اوست در او آثار خوشی و رضایت پدیدار می شود و ممکن است همین فرد در موقعیت مشابه اعمالی انجام دهد که بی شباهت به کردار آن شخص نباشد. در این مورد می گوییم عمل تقلید به وقوع پیوسته است. یعنی در واقع رفتار شخص به صورت محرک در موقعیت معین عمل کرده است.

یادگیری بدون عمل

نظر ماورر بر آن است که عمل برای برای آموختن همیشه الزامی نیست.

۱-برای یادگیری، به ویژه در آغاز آن، ابراز پاسخ های عینی و عملی از جانب یادگیرنده ضرورت ندارد.

۲-فرد، حتی هنگامی که نشسته است، نگاه می کند و گوش می دهد، اگر به مقدار زیاد نیاموزد تا حدودی یاد میگرد.

۳- یادگیری مشتمل بر شرطی ساختن قبلی هیجان هاست که از طریق تقویت حاصل می شود و محرکهایی که در مقام واکنشهای هیجانی قرار میگیرند می توانند به صورت تقویت کننده های ثانوی عمل کنند.

۴- یادگیرنده برای اعمالی که انجام می دهد نیازی به دریافت پاداش ندارد فقط کافی است عمل فرد دیگر را مشاهده کند.

۵- یادگیرنده با زمینه مناسب شرطی شدن ممکن است نسبت به محرکی که ظاهرا جدید به نظر می رسد واکنش هیجانی مثبتی نشان دهد.

پاداش و تنبیه

تنبیه که یک هیجان نامطبوع و بازدارنده را به دنبال دارد به عنوان یک عامل اثر بخش در یادگیری به کار می رود. اگر انسان با انجام دادن رفتار معینی از یک مزیت دلخواه محروم می شود، سپس از اجرای آن خودداری ورزد، در اینجا ترس از محرومیت دارای اثر تنبیهی است.

تنبیه وقتی می تواند در کنترل رفتار موثر باشد که پس از وقوع رفتار بتواند محرکهای فراگشت را در مورد پاسخ ترسیدن شرطی سازد. پاداش نیز باید بی درنگ به دنبال پاسخ بیاید و محرکهای فراگشت را نسبت به هیجان امید شرطی سازد تا رفتار مشابه آن بتواند در آینده به وجود آید.

منبع: خلاصه ای از نظریه های یادگیری السون و هرگنهان ترجمه علی اکبر سیف

پیمان دوستی

۱۷ شهریور ۱۳۹۴