پرخاشگری: ماهیت، علل و کنترل آن

دیدگاه های نظری درباره پرخاشگری

نقش عوامل زیست شناختی: از غریزه تا چشم انداز تکاملی

این گونه نظریه ها معتقدند که خشونت انسان ناشی از تمایلات ذاتی به پرخاشگری است که معروف ترین آنها فروید می باشد. دیدگاه مشابه لورنز(۱۹۷۴) بیان می کند پرخاشگری اساسا از غریزه ذاتی جنگیدن ناشی می شود که تضمین می کند قوی ترین نرها جفت گیری کرده و ژن های خود را به نسل بعدی منتقل کند. برخی روان شناسان اجتماعی برای اعتراض به این نظر بیان می کنند: ۱) انسان ها به راه های مختلف زیادی مانند قهر کردن تا خشونت آشکار پرخاشگری می کنند. چطور می شود این موضوع را با ژنتیک توضیح داد؟ ۲) فراوانی اعمال پرخاشگری در جوامع مختلف انسانی متفاوت است و این تفاوت چطور با ژنتیک تعیین می شود؟

دیدگاه چشم انداز تکاملی، بیان می دارد مردانی که به دنبال جفت مطلب بودند ممکن بود منجر به ایجاد تمایلی ژنتیکی نسبت به مردان دیگر شده باشد و انتظار نمی رود که تمایل مشابهی برای پرخاشگری به زنان کسب کرده باشند، زیرا چنین مردانی برای خویشاوندان بالقوه خطرناک به نظر می رسند و شانس کمتری برای پیدا کردن جفت پیدا می کردند. برعکس، زنان ممکن است به طور مساوی نسبت به مردان و زنان و یا حتی بیشتر نسبت به مردان پرخاشگری کنند.

نظریه های سائق: انگیزه آسیب رساندن به دیگران

نظریه های سائق فرض می کنند که شرایط بیرونی(به ویژه ناکامی) انگیزه ای قوی را برای آسیب زدن به دیگران بر می انگیزد. معروف ترین نظریه در این زمینه، فرضیه ناکامی-پرخاشگری می باشد. طبق این نظریه، ناکامی منجر به برانگیختن سائق می شود که هدف اصلی آن آسیب رساندن به یک شخص یا شی است.

نظریه های نوین پرخاشگری: چشم انداز یادگیری اجتماعی و الگوی عمومی پرخاشگری

چشم انداز یادگیری اجتماعی بیان می دارد انسان ها با مجموعه بزرگی از پاسخ های پرخاشگرانه ذخیره شده در خزانه رفتاری خود به دنیا نمی آیند، بلکه آنها باید این رفتارها را به همان شیوه ای که بیشتر شکل های پیچیده رفتار اجتماعی را می آموزند، یعنی تجربه یا مشاهده رفتار دیگران، بیاموزند. این چشم انداز معتقد است پرخاشگری به عوامل زیادی از جمله تجربه های گذشته، پاداش ها، و نگرش ها بستگی دارد.

بر مبنای چشم انداز یادگیری اجتماعی، الگوی عمومی پرخاشگری زنجیره ای از رویدادهاست که ممکن است نهایتا به پرخاشگری آشکار بیانجامد و به وسیله دو نوع متغیر درون داد اصلی آغاز می شود. ۱) عوامل مربوط به موقعیت کنونی(عوامل موقعیتی)، و ۲) عوامل مربوط به شخص درگیر(عوامل شخصی). طبق این الگو، متغیرهای موقعیتی و فردی بعدا می توانند از طریق اثری که بر سه فرایند انگیختگی؛ حالت های عاطفی و شناخت دارند، منجر به پرخاشگری آشکار شوند. بسته به تعبیر و تفسیرها(ارزیابی ها) افراد از موقعیت کنونی و عوامل بازدارنده(مثل حضور پلیس)، یا به عمل عاقلانه یا به عمل تکانشی دست می زنند.

علل پرخاشگری انسان: اجتماعی، فرهنگی، شخصی و موقعیتی

علل اجتماعی پرخاشگری: ناکامی، تهییج و انگیختگی فزاینده

ناکامی

ناکامی احساسی است که وقتی کسی یا چیزی مانع به دست آوردن انتظار مطلوب فرد می شود، به او دست می دهد. این فرضیه دو ادعای بزرگ دارد. ۱) ناکامی همیشه منجر به شکلی از پرخاشگری می شود، و ۲) پرخاشگری همیشه ناشی از ناکامی است.

اما اولا، افراد وقتی ناکام می شوند، همیشه با پرخاشگری پاسخ نمی دهند و واکنش های بسیار گوناگونی از غمگینی، ناامیدی و افسردگی و … نشان می دهند و پرخاشگری به طور قطع پاسخی خودکار به ناکامی نیست. دوما، به همین ترتیب روشن است که همه پرخاشگری ها از ناکامی ناشی نمی شود و مردم به دلایل بسیار متفاوتی و در پاسخ به عوامل مختلف بسیاری پرخاشگری می کنند. برای مثال خلبان ها هدف های دشمن را در حالی بمباران می کنند که احساس شعف و هیجان و نه ناکامی دارند.

تحریک مستقیم: وقتی پرخاشگری، پرخاشگری می آورد

تحریک کلامی یا بدنی از سوی دیگران یکی از نیرومندترین علت های پرخاشگری انسان است. ما معمولا به مقابله بر می خیزیم و همان پرخاشگری، یا حتی اندکی بیشتر را که دریافت کرده ایم، به پرخاش کننده بر می گردانیم. برتری نمایی، انتقاد تند و غیرموجه و اظهارات اهانت آمیز، می توانند از جمله محرک هایی باشند که پرخاشگری را بر انگیخته می کنند.

انگیختگی فزاینده: هیجان، شناخت و پرخاشگری

تحت بعضی شرایط، انگیختگی فزاینده می تواند پرخاشگری را در پاسخ به تحریک، ناکامی، یا عوامل دیگر افزایش دهد. نظریه انتقال برانگیختگی معتقد است که چون انگیختگی فیزیولوژیکی در طول زمان به کندی محو می شود، بخشی از این انگیختگی ممکن است در حین آنکه شخص از یک موقعیت به موقعیتی دیگر حرکت می کند، همچنان موجود باشد.

در معرض خشونت رسانه ای قرار گرفتن: اثرات شاهد پرخاشگری بودن

اثرات در معرض خشونت رسانه قرار گرفتن واقعی، دیرپا و مهم هستند و سالانه افراد زیادی قربانی پرخاشگری هایی که به این طریق آموزش دیده اند، می شوند.

اثرات خشونت رسانه ای می تواند در بافت الگوی عمومی پرخاشگری فورا درک شود. این الگو حاکی از آن است که هم عوامل شخصی و هم عوامل موقعیتی بر حالت های درونی افراد تاثیر دارند و این حالت های درونی به نوبه خود ارزیابی های افراد را از یک موقعیت مورد نظر و تصمیم آنها در مورد اینکه چگونه رفتار کنند، شکل می دهد. در معرض مکرر قرار گرفتن خشونت رسانه ای می تواند سوگیری انتظار خصمانه ایجاد کند و باعث می شود افراد پرخاشگرتر شوند.

هرزه نگاری پرخاشگرانه: وقتی سکس و خشونت مخلوط و شاید منفجر می شوند

چون هرزه نگاری اغلب سطوح بالایی از انگیختگی را ایجاد می کند، ممکن است که چنین اثراتی حتی قوی تر از اثراتی باشند که خشونت رسانه ای فاقد محتوای جنسی می تواند ایجاد کند. در معرض قرار گرفتن مکرر به چنین موادی ظاهرا نوعی حساسیت زدایی ایجاد می کند که در آن واکنش های هیجانی منفی نسبت به سو رفتار یا آسیب رساندن به قربانی عمل جنسی به تدریج کاهش می یابد.

عوامل فرهنگی در پرخاشگری: فرهنگ های افتخار و حسادت جنسی

فرهنگ افتخار یعنی هنجارهایی که پرخاشگری را در پاسخ به توهین به شرافت شخص، مناسب می دانند. حسادت جنسی، یعنی بی وفایی واقعی یا تخیلی، یک اثر کلیدی درباره شرافت شخصی دارد. در فرهنگ های افتخار، بی وفایی جنسی حد اعلای توهین به شرافت مرد تلقی می شود.

علل شخصی پرخاشگری: نوع A، خودشیفتگی، احساس جویی و تفاوت های جنسی

الگوی رفتاری نوع A

الگوی رفتاری نوع A دارای ویژگی های ۱) شدیدا رقابت جو، ۲) همیشه درحال عجله، و ۳) زودرنج و پرخاشگر، هستند. الگوی رفتاری نوع B، زیادی رقابت طلب نیستند، همیشه با ساعت در جنگ نیستند و زود از کوره در نمی روند. افراد دارای الگوی نوع A، همیشه به دنبال برنده شدن و پیش بردن امور شغلی خود هستند. همچنین آنها ممکن است با اهداف دیگری به صورت پرخاشگری خصمانه می باشد، به قربانی خود آسیب وارد کنند. افراد نوع B احتمال درگیر شدن در پرخاشگری ابزاری را کمتر از افراد نوع A دارند.

تصور مقاصد شیطانی در دیگران: سوگیری اسنادی خصمانه

اسنادهای ما درباره علل رفتار دیگران نقش مهمی در پرخاشگری بازی می کنند. سوگیری اسناد خصمانه به تمایل یا تصور نیت یا انگیزه های خصمانه در اعمال دیگران، وقتی اعمال مبهم باشند، اطلاق می شود.

خودشیفتگی

اشخاصی که از لحاظ خودشیفتگی بالا هستند، به کوچکترین کم محلی از سوی دیگران، به صورتی استثنایی با پرخاشگری واکنش نشان می دهند. چنین اشخاصی درباره خودانگاره اغراق آمیز خود شکی آزار دهنده دارند و بنابراین نسبت به هرکسی که آنها را به تضعیف کردن تهدید کند، با خشم واکنش نشان می دهند.

احساس جویی و پرخاشگری

احساس جویی شبیه تکانشی بودن بالاست. افرادی که احساس جویی یا تکانشی بودن بالا دارند، بیش از دیگران خشم و احساسات خصمانه را تجربه می کنند، زیرا هیجان های آنها به آسانی برانگیخته می شود و بنابراین ممکن است آستانه پایین تری برای خشمگین شدن داشته باشند. از نظر آندرسون و استراتمن(۲۰۰۳)، نخست آنها جذب موقعیت های پرخاشگری برانگیز که برای آنان هیجان انگیز و جذاب است، می شوند. دوم امکان دارد که آنها خشم و خصومت را تجربه کنند. سوم بیشتر احتمال دارد که پرخاشگری بدنی یا کلامی از خود نشان دهند.

تفاوت های جنسیتی در پرخاشگری

وقتی که افراد به هیچ گونه ای تحریک نشده باشند، مردان به طور معنی داری بیشتر از زنان احتمال دارد که علیه دیگران پرخاشگری کنند. در موقعیت هایی که تحریک وجود دارد، این تفاوت ها از بین می رود. مردان بیش از زنان ممکن است به پرخاشگری مستقیم بپردازند. زنان بیشتر احتمال دارد به پرخاشگری غیر مستقیم دست بزنند که هویت خود را از قربانی پنهان کنند یا آن را غیر عمدی ابراز کنند.

تعیین کننده های موقعیتی پرخاشگری: اثرات دمای بالا و مصرف الکل

حرارت واقعا پرخاشگری را افزایش می دهد، اما اگر میزان حرارت از میزانی بالاتر رود، مردم آنچنان ناراحت و خسته می شوند که عملا ممکن است پرخاشگری کمتری داشته باشند. همچنین الکل نیز در پرخاشگری تاثیر گذار است و به نظر می رسد این اثر تا حدی به دلیل کاهش عملکرد شناختی و ادراک اجتماعی باشد.

پرخاشگری در روابط دراز مدت: زورگویی و خشونت در محل کار

زورگویی شکلی از پرخاشگری است که در آن پرخاشگری اساسا یک طرفه است. در زورگویی ظاهرا دو انگیزه نقشی کلیدی بازی می کنند. ۱) انگیزه حفظ قدرت در برابر دیگران و ۲) انگیزه بخشی از یک گروه بودن که خشن است و به اعضای خود پایگاه می بخشد.

بسیاری از افرادی که در یک زمینه زورگو هستند، در موقعیت های دیگر قربانی زورگویی می شوند و برعکس. به نظر می رسد که می توانیم سه دسته زورگویان خالص، قربانیان خاصل، و زورگو-قربانی داشته باشیم.

نخست زورگویان باور دارند که دیگران رفتاری را که نشان می دهند از روی قصد است. دوم زورگوها از نظر عزت نفس از دیگران پایین تر هستند و در نتیجه به آنها حمله می کنند تا خودانگاره خود را بنا کنند. آنان معتقدند که به دیگران نباید اعتماد کرد، بنابراین احساس می کنند که بهره برداری غیر منصفانه از دیگران موجه است. نهایتا آنها حتی دربرابر تحریک خفیف از سوی دیگران هم با پرخاشگری شدید پاسخ می دهند و این فرایند آغاز زورگو شدن است.

برای کاهش دادن وقوع زورگویی چهار راه پیشنهاد شده است. ۱) زورگویی به وسیله افراد دست اندر کار به عنوان یک مساله تلقی شود. ۲) افراد صاحب اقتدار به زورگویی توجه کنند. ۳) برای قربانیان ابزار برآمدن ازعهده زورگویی فراهم شود. ۴) کمک های بیرونی اغلب در مشخص کردن علت زورگویی سودمند است.

خشونت در محیط کار

حجم زیادی از خشونت ها در محیط کار از سوی بیرونی ها، یعنی کسانی که آنجا کار نمی کنند و برای دزدی آمده اند، اتفاق می افتد. تهدید به وارد کردن آسیب بدنی در محیط های کار نادر است(به جز مشاغل پر خطر). پرخاشگری محیط کار عمدتا پنهان است. بیشتر پرخاشگری ها در محیط کار معمولا در یکی از این سه مقلوله جا می گیرد. ۱) ابراز خصومت به صورت نمادین یا کلامی مثل تحقیر یا غیبت. ۲) ایجاد مانع، و ۳) پرخاشگری آشکار.

یکی از علل ایجاد پرخاشگری در محیط کار، بی عدالتی ادراک شده می باشد. همچنین سرپرستی بدر رفتارانه، رفتاری است که در آن سرپرستان رفتار کلامی و غیر کلامه خصمانه به کرات به زیر دستان خود اعمال می کنند که این موضوع نیز نمونه ای از خشونت در محیط کار می باشد. عامل دیگر که موجب پرخاشگری در محیط کار می شود، تغییرات درون سازمانی مثل کوچک کردن، کم کردن نیرو و … می باشد.

پیشگیری و کنترل پرخاشگری

تنبیه: بازداری از طریق تهدید به عمل متقابل

برای تنبیه افرادی که به پرخاشگری دست می زنند، دو مبنا وجود دارد: اولی شامل این بارو است که وقتی افراد درگیر اعمال پرخاشگرانه ای می شوند که در جامعه آنها ناپسند تلقی می شود، آنها مستحق تنبیه شدن هستند تا آسیب جبران شود. دلیل دوم به این دلیل است که آنها را از دست زدن به چنین رفتارهایی در آینده باز بدارند. منطق دیگر استفاده از تنبیه این است که تنبیه افراد خطرناک را از جامعه حذف می کند(مثل زندان).

تنبیه تحت چهار شرط می تواند پرخاشگری را کاهش دهد. ۱) باید فوری و بدون معطلی باشد. ۲) وقوع آن حتمی باشد. ۳) شدید باشد. ۴) دریافت کننده خود را مستحق آن بداند. به دلیلی که معمولا این چهار شرط اتفاق نمی افتد، قطعیت تنبیه پایین است.

مداخله های شناختی: عذر خواهی و غلبه کردن بر کمبودهای شناختی

عذرخواهی اغلب تاثیر زیادی در خنثی کردن پرخاشگری دارد. فن دیگر پیش اسناد است، یعنی اسناد دادن اعمال ناراحت کننده دیگران به علل غیر عمدی، پیش از آنکه تحریک عملا رخ دهد. منحرف کردن ذهن نیز می تواند فن موثر دیگری در این خصوص باشد.

بخشایش: شفقت به جای انتقام

انتقام جویی اغلب اثرات زیان باری برای افراد ذینفع دارد. افرادی که دیگران را می بخشند در دو جنبه شخصیت بالا هستند: تمایل به اعتماد و کمک به دیگران و ثبات هیجانی. یکی از فنون بخشش، هم حسی است، یعنی افراد سعی کنند احساسات، هیجان ها و اوضاع و احوالی را که سبب شده اند شخص حمله کننده به آنها آسیب وارد کند، درک کنند.

پیمان دوستی

بهار ۱۳۹۷

برگرفته از کتاب روان شناسی اجتماعی دکتر بارون و همکاران، ترجمه دکتر کریمی