روابط نزدیک: خانواده، دوستان، عشاق و همسران

روابط وابستگی متقابل با خانواده و دوستان در برابر تنهایی

وابستگی متقابل ویژگی مشترک همه روابط نزدیک است. وابستگی متقابل به یک ارتباط میان فردی اطلاق می شود که در آن دو فرد به طور مداوم بر زندگی های یکدیگر تاثیر می گذارند. نیاز ما به همدم و همراه یک مکانیسم انطباقی است که به اجداد ما سود می رساند و شانس بقا و تولید مثل را افزایش می داد.

خانواده: جایی که روابط و سبک های دلبستگی آغاز می شود

تعامل های والدین-فرزند دارای اهمیتی بنیادی است زیرا این تعامل ها معمولا نخستین تماس های ما با شخص دیگر است. در طول نخستین سال زندگی، ضمن تعامل مادر-فرزند، دو فرد یاد می گیرند که اعمال یکدیگر را تقویت کنند. افراد بزرگسال به ارتباط نوزادان به شیوه های مختلفی علاقه نشان می دهند از جمله گفتار کودکانه و نوزادان نیز به نوبه خود با تلاش برای ایجاد صداها علاقه نشان می دهند.

اهمیت دیرپای تعامل های والدین-کودک

به نظر می رسد که کیفیت تعامل بین مادر(یا مراقب دیگر) و نوزاد، تعیین کننده نگرش های متقابل و اعمال آینده او ضمن وارد شدن به دوران کودکی، نوجوانی و بعد از آن است. تحقیقات بالبی درباره دلبستگی به این فرضیه دامن زد. نوزاد در ابتدایی ترین تعامل های خود دو نگرش عزت نفس(دیگران برای من ارزش قائل هستند) و اعتماد متقابل(مراقبت کننده قابل اعتماد است) را کسب می کند.

اگر عزت نفس را به عنوان یک بعد و اعتماد متقابل را به عنوان بعد دیگر فرض کنیم، نتیجه این می شود که شخص می تواند در هر دو بعد بالا، در هر دو بعد پایین، یا در یکی بالا و در یکی پایین باشد که چهار وضع دلبستگی را ایجاد می کند. دلبستگی ایمن مشخصه فردی است که در هر دو بعد بالا می باشد و در سرتاسر زندگی خود می تواند روابط دیرپا، متعهدانه و رضایت بخشی تشکیل دهد و ترس از شکست کمتر و اعتماد به نفس بالاتری داشته باشد.

در سبک هراسان اجتنابی، عزت نفس و اعتماد متقابل پایین است و فرد از ایجاد روابط نزدیک به طور کامل اجتناب می کند یا ارتباط او نافرجام است. دلبستگی دلواپس با عزت نفس پایین و اعتماد متقابل بالا ایجاد می شود که فرد نزدیک بودن را می خواهد اما به دیگران می چسبد و دلواپس طرد شدن از سوی دیگران است. در سبک دلبستگی انفصالی فرد از نظر عزت نفس بالا و از لحاظ اعتماد متقابل پایین است که باعث می شود فرد استحقاق زیادی برای داشتن روابط خوب دارد در عین حال انتظار بدترین ها را در دیگران دارد، یعنی از ارتباط نزدیک واقعی می ترسند. شواهد قابل توجهی وجود دارند که نشان می دهند تجربه کردن روابط بسیار خوب یا بسیار بد می تواند منجر به تغییر در سبک دلبستگی شود.

تعامل با دیگر اعضای خانواده

علاوه بر مادر یا مراقب، دیگر اعضای خانواده نیز با نوزادان و کودکان خردسالان تعامل دارند، لذا کودکان می توانند به شیوه های مثبت و منفی مختلفی تحت تاثیر قرار گیرند. به عنوان مثال، اثرات منفی داشتن یک مادر انزواطلب و غیرقابل اتکا می تواند تا حدودی با حضور یک پدر بزرگ معاشرتی و قابل اتکا خنثی شود. هر تعاملی به طور بالقوه مهم است چون کودک در حال شکل دادن نگرش هایش درباره معنی و ارزش است.

هرچند نوجوانی گاهی به عنوان زمان آشوب هیجانی و طغیان توصیف شده، ولی بیشتر نوجوانان اغلب احساسات بسیار مثبتی به والدین خود دارند که این نوجوانان اغلب به عنوان بچه های خوب توصیف می شوند. این نوع روابط رضایت بخش بین یک نوجوان و والدین وی، تبدیل شدن به بزرگسالانی را به دنبال دارد که دارای حس همدلی است، عزت نفس بالا دارد، و اعتماد متقابل ابراز می کند.

روابط در میان و بین فرزندان(هم شیرها)

در میان کودکان ابتدایی، کسانی که هم شیری ندارند، کمتر مورد علاقه همکلاسی ها بوده و پرخاشگرترند(یا مورد پرخاشگری قرار می گیرند) زیرا تجربه های یادگیری کمتری دارند. روابط هم شیرها اغلب ترکیبی از محبت، خصومت، و رقابت است. روابط صمیمی هم شیرها مهم است زیرا عاطفه های مثبت و منفی آنها در تعامل با همسالان تجربه می شود. آنهایی که احساس نزدیک بودن به هم می کنند قادرند نگرش ها و خاطرات خود را با یکدیگر در میان بگذارند و دربرابر غریبه ها از هم دفاع کنند، از باهم بودن لذت ببرند و یکدیگر را حمایت کنند. هم شیرها ممکن است در بزرگسالی از هم جدا شوند اما در میانسالی دوباره روابط مثبت برقرار نمایند.

فراتر از خانواده: دوستی

دوستی نزدیک

روابط دوران کودکی اولیه می تواند به دوستی نزدیک تبدیل شود. چنین دوستی هایی دارای چند ویژگی است. بسیاری از افراد هنگام تعامل با دوستان نزدیک خود کم ادعایی و فروتنی نشان می دهند. دوستان کمتر احتمال دارد به هم دروغ بگویند، مگر آنکه دروغ به خاطر ایجاد احساس بهتر بیان شده باشد. دوستان معمولا ضمایر ما را به من ترجیح می دهند. دوستی نزدیک منجر می شود دو فرد زمان زیادی را باهم بگذرانند، در موقعیت های گوناگون تعامل داشته باشند، برای یکدیگر خودافشاسازی کنند و حمایت عاطفی متقابل فراهم کنند.

جنسیت و دوستی

زنان دوستان نزدیک بیشتری دارند و اهمیت بیشتری برای صمیمیت قائل هستند. دو مرد اغلب درباره زنان و روابط جنسی، گیر افتادن در یک رابطه، ورزش و الکل صحبت می کنند در حالی که دو زن تمایل دارند که درباره ارتباطشان با مردان، لباس، و مشکلات صحبت کنند.

تنهایی: زندگی بدون روابط نزدیک

افرادی که صرفا به داشتن دوست علاقه ندارند، تنهایی را تجربه نمی کنند. امکان دارد که یک فرد به دلایل بسیار مثبتی به تنهایی علاقه مند باشد. با این حال، به نظر می رسد تنهایی یک تجربه مشترک انسانی است.

پیامدهای تنها بودن

اگر کودکی تنها یک دوست داشته باشد کافی است که احساس تنهایی نکند. افرادی که احساس تنهایی می کنند تمایل دارند تا اوقات فراغت خود را در فعالیت های انفرادی بگذرانند. تنهایی احساس های ناخوشایند ایجاد می کند و ممکن است با بهداشت ضعیف و انتظار زندگی پایین همراه باشد.

چرا بعضی افراد تنها هستند؟

منشا تنهایی گرایشی ترکیبی از ژنتیک، سبک دلبستگی، و فرصت های موجود برای تجربه های اجتماعی اولیه با همسالان است که موجب می شود مهارت های اجتماعی مناسب آموزش دیده نشود.

کاهش دادن تنهایی

کسانی که در تعامل اجتماعی بد عمل می کنند، تشخیص می دهند که ناشاد، ناراضی و منفورند. یک پاسخ ناخوشایند به موقعیت این است که از دیگران تا آنجا که امکان دارد فاصله بگیرند. وقتی تنهایی ایجاد شد، امکان فراهم کردن مهارت های اجتماعی تازه و مناسب وجود ندارد.

تنهایی به عنوان پاسخی به عوامل بیرونی

علاوه بر تنهایی گرایشی، تنهایی موقعیتی می تواند از عوامل بیرونی مانند نقل مکان به جای دیگر ناشی شود. همچنین طرد اجتماعی نیز علت بیرونی دیگری است که مربوط به پیش داوری ها، تصورات قالبی، و نگرش های فرد طرد کننده است. فرد طرد شده ممکن است از سه راهبرد اجتناب(تعامل نکردن)، پس کشیدن(افشا نکردن اطلاعات درباره خود) و راهبرد مستقیم گسستگی شناختی(خوار کردن و بی ارزش کردن شخص دیگر)، استفاده کند.

کنار گذاشتن اجتماعی وقتی روی می دهد که طرد صرفا از سوی یک فرد انجام نمی شود بلکه به وسیله کل یک گروه صورت می گیرد. این کار نه تنها خلق منفی ایجاد می کند، بلکه عملکرد بد در زمینه های مختلف، و احساس خستگی را نیز ایجاد می کند.

روابط عاشقانه و عاشق شدن

مردم انتظار دارند که یک رابطه عاشقانه شامل جاذبه جنسی، شباهت نگرش ها و ارزش ها، صرف وقت با یکدیگر و اشتراک باشد.

دلدادگی: رفتن به سوی فراسوی دوستی

از میان آشکارترین تفاوت های بین دوستی و دلدادگی، جاذبه جنسی و صمیمیت جسمانی است. جاذبه جنسی ممکن است منجر به بعضی اشکال رفتار جنسی شود و صمیمیت جسمانی ممکن است محدود به گرفتن دست یکدیگر، در آغوش گرفتن و بوسیدن شود.

شباهت ها و تفاوت ها بین دوستی و دلدادگی

اکثر اوقات جاذبه دلدادگی مانند دیگر روابط میان فردی با ترکیبی از نیاز به وابستگی، انگیختگی عاطفه، مجاورت، واکنش به ویژگی های قابل مشاهده، شباهتت و دوست داشتن دوجانبه، شروع می شود. یک ویژگی اساسی دلدادگی تفسیری است از انگیختگی هیجانی یک فرد به عنوان شاخص یک جاذبه نیرومند که حداقل شامل احتمال بالقوه برای عشق و رابطه جنسی است.

فراتر از آثار جنسیتی، بیشتر مردم شریکی را ترجیح می دهند که بازخورد درستی به آنان بدهد. اندیشیدن درباره یک رابطه دلدادگی بر حسب سه طرحواره همپوش ممکن است مفید باشد. یکی از آنها طرحواره خود است، دومی طرحواره تصور شخص از شریک خود و سومی رابطه بین خود و شریک را در بر می گیرد.

طرحواره شامل شریک، اغلب غیر واقعی است و هر فردی می خواهد باور کند که شخص دیگر یک شریک کامل است. دلدادگی تا حدودی روی تخیلات و توهمات بنا می شود و این توهمات ممکن است در ایجاد رابطه هم برای زنان و هم برای مردان، اساسی باشند. به نظر می رسد زنان بر مبنایی کلی خیالبافی می کنند در حالی که مردان باید پیش از آنکه تخیلشان آغاز شود، قویا به یک رابطه متعهد باشند.

انتخاب جفت بالقوه: معیارهای متفاوت برای مردان و زنان

مردان بر جذابیت جسمانی یک شریک بالقوه تاکید دارند و زنان بر مقام و امکانات شریک بیشتر تاکید می ورزند. برای هر دو جنس شخصیت و منش مهم است و هر دو جنس از شریکی با تاریخچه عدم وفاداری اجتناب می کنند.

مردان جذابیت زنان را می خواهند: جوانی و زیبایی مترادف است با مناسب بودن برای تولید مثل

از چشم اندازه تکاملی، اعتقاد بر این است که زیبایی زن به این خاطر از نظر جنسی برای مرد جذابیت دارد که زیبایی با جوانی، سلامت و باروری تداعی می شود، زیرا مردان پیش آمادگی ژنتیکی دارند که به زیبایی به صورت مثبت پاسخ بدهند.

زنان به دنبال مردان دارای امکانات هستند: قدرت مساوی است با توانایی پرورش دادن و حمایت از فرزندان

زنان بیشتر به امکانات مرد توجه می کنند، اعم از اینکه این امکانات یک غار گرم و نیروی بدنی برای جنگیدن باشد در نیاکان باشد، یا قدرت اقتصادی و اجتماعی در جهان امروز. آنان به زیبایی و جوانی مردان بی توجه هستند زیرا بر خلاف زنان، مردان معمولا قادرند از زمان بلوغ تا سن پیری تولید مثل کنند.

یافتن یک جفت

مبنای ترجیح جفت جویی، یک مانع عینی و عملی بر سر راه دلدادگی است. از لحاظ تاریخی، ازدواج از طریق دو مجموعه از والدین که غالبا دارای انگیزه و هدف های مالی یا سیاسی بودند انجام می شد. برعکس امروزه در بیشتر نقاط جهان ما قضیه را به دو فردی که مستقیما دست اندر کار هستند واگذار می کنیم.

عشق

عشق تا حدودی یک واکنش هیجانی است که به نظر می رسد به اندازه خشم، اندوه، خوشحالی و ترس، اساسی است و شاید عاشق شدن منجر به افزایش خودکارآمدی و عزت نفس شود. امروزه فقط می دانیم عشق چه چیزی نیست. یعنی عشق چیزی است بیش از یک دوستی نزدیک و چیزی بیش از صرفا از نظر جنسی علاقمند بودند به شخص دیگری.

عشق آتشین

آرون و همکاران(۱۹۸۹) اشاره می کنند که بسیاری از مردم به دام عشق می افتد اما هیچ کس به دام دوستی نمی افتد. برخلاف جاذبه و یا دلدادگی، عشق آتشین اغلب شامل یک واکنش شدید غیر واقع گرایانه نسبت به شخص دیگر است. عشق آتشین معمولا به صورت یک واکنش مثبت فوری، کوبنده، خروشان و شدید نسبت به شخص دیگر است، واکنشی که احساس می شود فراتر از کنترل شماست و تجربه عشق آتشین به صورت کله پا در دام عشق افتادن توصیف شده است.

جاذبه جنسی یکی از شرایط لازم ولی نه کافی برای عاشق شدن است. برای بسیاری از مردم، عشق رابطه جنسی را قابل قبول تر می کند و فعالیت جنسی می تواند عاشقانه شود. دوست داشتن و دوست داشته شدن تجربه های مثبتی هستند، اما در عین حال با ترسی متناوب همراه است که مبادا اتفاقی بیافتد که به این رابطه پایان بدهد.

امکان عاشق شدن وجود دارد، حتی اگر عشق یک طرفه باشد که در بین افراد دارای سبک دلبستگی تعارض آمیز رواج دارد. مردان به ویژه در اواخر نوجوانی و اوایل بزرگسالی بیشتر از زنان عشق یک طرفه را گزارش می دهند. شخصی که بیهوده عاشق است احساس طرد شدگی می کند، در حالی که کسی که نمی تواند به عشق او پاسخ بدهد احساس گناه دارد.

هاتفلد و والستر(۱۹۸۱) معتقدند که برای رخ دادن هر نوع عشق آتشین وجود سه عامل لازم است. نخست شما باید درباره عشق اطلاعات داشته باشید، دوم یک هدف یا موضوع عشق داشته باشید و سوم بر مبنای نظریه دو عاملی هیجان شاکتر، در حالت انگیختگی فیزیولوژیک(تهییج جنسی، ترس، اضطراب و …) باشید.

منشا و ریشه عشق چیست؟

ممکن است عشق فقط یک تخیل خوشایند باشد که ما با دیگران به اشتراک می گذاریم. شاید نظریه روان کاوی که عشق را به عنوان جانشین قابل قبولی برای میل جنسی کودک به یکی از والدین تعبیر می کند، درست باشد.

احتمالا دو ویژگی مهم عشق یعنی شهوت و تعهد متقابل، مبتنی بر زیست شناسی هستند و انگیزه های سازگارانه و انطباقی می باشند. در نتیجه انسان امروزی مامور است در جستجوی رابطه جنسی باشد، عاشق شود و والدینی مراقبت کننده شوند.

اجزا و عوامل تشکیل دهنده عشق

عشق آتشین نمی تواند به عنوان یک حالت هیجانی دائمی حفظ شود، اما نوع دیگری از عشق می تواند دیرپا باشد. هافتلید عشق مشفقانه را به عنوان علاقه ای که ما نسبت به کسانی که زندگی ما با آنها عمیقا درهم تنیده شده، تعریف می کند. عشق مشفقانه بر یک دوستی بسیار نزدیک است که در آن دو فرد از لحاظ جنسی جذب یکدیگر می شوند، اشتراکات زیادی باهم دارند، به رفاه و آسایش یکدیگر اهمیت می دهند و محبت و  احترام متقابل ابراز می کنند.

علاوه بر این دو نوع عشق، چهار سبک عشقی دیگر هم مشخص شده اند. عشق بازگرانه شامل رفتارهایی مانند داشتن دو عاشق همزمان، عشق مالکانه متمرکز بر ترس از دست دادن معشوق، عشق عاقلانه مبتنی بر تصمیم گیری در این باره که آیا شریک عشقی مناسب است یا نه و عشق فداکارانه یک پدیده کمیاب است که در آن عاشق ترجیح می دهد خودش رنج بکشد تا معشوقش.

مردان بیشتر به عشق بازیگرانه می پردازند تا زنان، اما عکس آن در مورد عشق عاقلانه و مالکانه صادق است. به طور کلی عشق مشفقانه و فداکارانه مطلوب ترین و عشق بازیگرانه نامطلوب ترین نوع عشق است.

استرنبرگ مفهوم متفاوتی از عشق را بیان می کند. او برای عشق سه جز شهوت، تعهد و صمیمیت را بیان می کرد که هر نوع ترکیب، یک عشق متفاوت را ایجاد می کند. ۱) فقدان عشق، زمانی است که ابعاد سه گانه عشق در روابط افراد بسیار کمرنگ است یا اصلاً وجود ندارد. ۲) دوست داشتن، زمانی است که فقط عامل صمیمیت وجود داشته باشد و از دو بعد دیگر خبری نیست یا بسیار کمرنگ است. ۳) شیفتگی (دلباختگی)، در این نوع عشق بعد شور و شوق (شهوت) بر روابط افراد یا احساس یک فرد نسبت به دیگری حاکم است درحالی که تعهد و صمیمیت واقعی وجود ندارد. ۴) عشق پوچ (تهی(، در این نوع عشق فقط بعد تصمیم/تعهد وجود دارد و سایر ابعاد وجود ندارد یا بسیار کمرنگ است. ۵) عشق رمانتیک، این نوع عشق ترکیبی از صمیمیت و شور و شوق است که بر اساس دو جنبه جذابیت فیزیکی و عاطفی استوار است. به دلیل نداشتن بینش و تعهد، امکان تداوم این عشق اندک است و در صورتی که رابطه به علت ارضای نیازهای زوجین تداوم یابد به مرور زمان تعهد در روابط آن‌ها به وجود می‌آید. ۶) عشق رفاقتی، این نوع عشق ترکیبی از صمیمیت و تعهد است. یک رابطه دوستانه پایدار، طولانی مدت و متعهدانه که همراه با مقدار زیادی صمیمیت است. بسیاری از عشق‌های آرمانی که دوام یابد و پایدار شود، تبدیل به عشق رفاقت آمیز خواهد شد. ۷) عشق ابلهانه، این نوع عشق، از ترکیب شور و شوق (شهوت) و تصمیم/تعهد به وجود می‌آید و صمیمیت درآن دیده نمی‌شود. ۸) عشق کامل (آرمانی)، این نوع عشق ترکیبی از سه حالت صمیمیت، شور و شوق (شهوت) و تصمیم/تعهد است.

یافته ها نشان می دهد که وضع ظاهر نه فقط از لحاظ اشتیاق و شهوت، بلکه در تمام طول رابطه به اندازه آغاز رابطه، در صمیمیت و تعهد نیز مهم است.

دلدادگی: عشق و رابطه جنسی

به نظر می رسد سهل گیری جنسی در دهه ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ در آمریکا موجب حاملگی های ناخواسته در نوجوانان و ظهور ویروس HIV شد. سهل گیری که مشخصه انقلاب جنسی بود، اثرات دراز مدتی بر جای گذاشت. بیشتر زوج هایی که در اوایل قرن بیست و یکم ازدواج کردند، به نوعی باهم و یا حتی با کسان دیگر، رابطه جنسی پیش از ازدواج داشته اند.

ازدواج: با خوشی تا آخر عمر و شکل دیگر

ازدواج با خود چالش هایی از قبیل مسائل اقتصادی، والدین بودن، و مشاغلی که گاهی با تکالیف دشوار حفظ یک رابطه دراز مدت در تعارض هستند، به همراه می آورد.

موفقیت و رضایت در ازدواج: شباهت، شخصیت و رابطه جنسی

شباهت و شباهت فرضی

افراد شبیه به هم ازدواج می کنند و شباهت آنها طی سال ها افزایش می یابد. شباهت همچنین در دوستان همجنس و غیر همجنس نیز دیده می شود. در واقع ضدها همدیگر را جذب نمی کنند و برای زوج ها بهتر است که توجه بیشتری به شباهت ها و عدم شباهت ها داشته باشند تا به جذابیت و رابطه جنسی. آنهایی که ازدواج سعادتمند دارند معتقدند که حتی بیش از آنکه فکر می کنند به هم شباهت دارند که به این پدیده شباهت فرضی گفته می شود.

عوامل گرایشی(شخصیت)

موفقیت ازدواج تحت تاثیر بعضی گرایش های شخصیتی خاص نیز قرار می گیرد. برای مثال به عنوان یک قاعده استثنا برای شباهت ها، دو فرد خودشیفته نمی توانند باهم روابط خوشایندی داشته باشند. گرایش های شخصیتی مهم دیگری به رفتار میان فردی و سبک های دلبستگی ربط دارند. از این رو افراد دارای سبک دلبستگی هراسان-اجتناب کننده و دلواپس روابط کمتر رضایت بخشی دارند تا افراد دارای سبک دلبستگی ایمن و انفصالی، اما به طور کلی دلبستگی ایمن با رضایت بالاتری همراه است.  همچنین ویژگی های دیگری مثل مضطرب، روان رنجور، افسرده، منفی بودن و … نیز در مسائل بعدی رابطه مهم تلقی می شوند.

رابطه جنسی ازدواج

تعامل های جنسی هرچه زمان می گذرد، کمتر می شود و سریع ترین کاهش در اولین چهارسال بعد از ازدواج رخ می دهد. این کاهش فراوانی تعامل جنسی با زوج هایی که باهم زندگی نمی کنند هم صادق است. شگفت آنکه کارکردن حتی تمام وقت اثری منفی بر زندگی زوج ها ندارد. همچنین مردان بیشتر از زنان احتمال دارد که رضایتمندی جنسی را با کیفیت رابطه زناشویی برابر بداند.

عشق و ازدواج: شغل، والدین بودن و ترکیب خانواده

دو فرد می بایستی هر روز باهم تعامل داشته باشند و راه هایی برای حل فهرست تقریبا بی پایانی از مسائل بالقوه پیدا کنند.

بهتر است ازدواج کنیم یا نه؟

در مقایسه با افراد مجرد، مردان متاهل شادتر و سالم تر هستند، اما در مورد زنان تنها یک ازدواج رضایت بخش مزایای سلامت بودن را به همراه دارد. اما به طور کل، افراد متاهل احساس بهزیستی بیشتری دارند، آمار خودکشی در آنها کمتر است و حداقل تا اواخر سی سالگی این مزایا ادامه دارد که با افزایش سن شروع به از بین رفتن می کند.

عشق و ازدواج

زنانی که احساس عاشقانه شدیدی نسبت به شوهران خود دارند از روابط خود رضایت بیشتری دارند تا آنهایی که چنان احساس عاشقانه ای ندارند، اما عشق مشفقانه برای هردو جنس مهم است.

کارکردن در داخل و در خارج از خانه

تعارض و عدم رضایت زناشویی اغلب به علت تصور منصفانه نبودن نحوه تقسیم کارها می باشد. زن و شوهری که دارای سبک دلبستگی ایمن باشند به موثرترین شکل با این تقاضاهای رقابت آمیز کنار می آیند، در حالی که افراد دارای سبک هراسان اجتنابی بیشترین دشواری را دارند. افراد دارای سبک انفصالی و دلواپس بین این دو حد قرار می گیرند.

والدین بودن

والدین شدن احتمالا مانع روابط جنسی زوجین می شود و بچه داشتن منابع تعارض بالقوه زیادی را در روابط به وجود می آورد که اغلب با کاهش در رضایت از زناشویی همراه است. علی رغم این مشکلات، والدین گزارش می کنند از داشتن فرزند خوشحال هستند، اما تعداد بالاتر بچه باعث نارضایتی زنان و رضایت مردان می شود.

تغییر در ترکیب خانواده

امروزه سبک خانواده ها تغییراتی داشته است به طوری که اداره سرشماری آمریکا نشان می دهد خانواده های دارای یک مادر مجرد رو به افزایش است. همچنین به جز این مورد، ازدواج های مجدد و یا ازدواج های همجنس نیز، روند روبه رشدی داشته است.

وقتی روابط شکست می خورند: علل، پیشگیری کننده ها و پیامدها

هزینه ها و سودها در تعامل های ازدواج

کلارک و گرات(۱۹۹۸) چند نوع سود و زیان را برای ازدواج مشخص کرده اند. یکی از آنها رفتارهای اشتراکی است که برای انجام دهنده هزینه و برای دریافت کننده سود دارد. در مجموع رضایت از رابطه بستگی به حداکثر رساندن سودها و حداقل رساندن هزینه ها دارد.

مشکلات بین زن و شوهرها

هیچ همسری کامل نیست و میزان شباهت های واقعی زوجین کمتر از شباهت های فرضی آنهاست. همچنین در طول زمان ویژگی های منفی شخصیتی کمتر قابل تحمل می شوند و عیوب جزئی می توانند رنج آور شوند. یک مساله دیگر در هر رابطه حسادت و واکنش منفی به جذب شدن واقعی یا خیالی شریک زندگی به فردی دیگر است.

حل و فصل مسائل زناشویی

در بحث و جدل ها تمرکز روی برنده شدن در برابر بازنده شدن، فایده ای ندارد. الگوی مثبت و سازنده شامل تمرکز و تاکید روی موضوع مورد بحث و تلاش برای حل تعارض است. رفتارهای منفی مخرب شامل ۱) اجتناب و عوض کردن موضوع صحبت، ۲) تعامل منفی مستقیم مثل مقصر دانستن، انتقاد یا طرد کردن و ۳) تعامل های منفی غیر مستقیم مثل اجتناب از مسئولیت یا پرسیدن سوال های خصمانه است.

پیامدهای یک رابطه شکست خورده

شکست ازدواج می تواند موجب رنج و عذاب و خشم شدید شود. وقتی یک رابطه دارای مسائل جدی است، هر شریک می تواند به صورتی فعال یا منفعل به موقعیت پاسخ دهد. پاسخ فعال می تواند شامل پایان دادن به رابطه(طلاق) یا تلاش برای بهبود بخشیدن به رابطه باشد. پاسخ منفعل شامل فقط صبر کردن و امیدوار بودن است. افراد دارای سبک ایمن بیشتر به صورت فعال سعی می کنند رابطه را بهبود بخشند در حالی که افراد دارای دلبستگی ناایمن منفعل عمل می کنند یا رابطه را خاتمه می دهند.

کودکان قربانیان یک رابطه شکست خورده هستند. آنها ممکن است مشکلات رفتاری در مدرسه و احتمال طلاق بیشتری در آینده نشان دهند. این اثرات منفی وقتی یکی از والدین نقل مکان می کند بیشتر نیز می شود. البته والدین دارای ازدواج های ناموفق نیز پیش بینی کننده مشکلات ازدواج آینده فرزندان است.

پیمان دوستی

بهار ۱۳۹۷

برگرفته از کتاب روان شناسی اجتماعی بارون، ترجمه دکتر کریمی