دیدن، خوش آمدن، آشنا شدن

انسان ها انگیزه دارند که با یکدیگر پیوند برقرار کنند. ما از لحاظ نوعی نیاز دلبستگی، یعنی نیاز به ارتباط یافتن با هم قطاران، به صورتی دوستانه با یکدیگر تعاون داریم. ما انتخاب می کنیم که با بعضی ها باشیم و از بعضی ها دوری کنیم.

جاذبه متقابل به نگرشی اطلاق می شود که شخص درباره فردی دیگر دارد. این ارزیابی ها از افراد روی پیوستاری قرار می گیرند که شامل دوست داشتن در یک انتهاب و دوست نداششتن در انتهای دیگر است. وقتی ما هیجان های مثبت را تجربه می کنیم، ارزش یابی های مثبت انجام می دهیم و وقتی هیجان های منفی را تجربه می کنیم، ارزش یابی های ما نیز به تبع آن منفی خواهد بود. در واقع دوست داشتن یا نداشتن افراد تا حدی به حالت های عاطفی بستگی دارد.

یکی از عوامل موثر بر جاذبه، مجاورت فیزیکی است. همچنین هیجان ها تا حدودی به وسیله عواملی چون ویژگی های قابل مشاهده مثل لحن صدا یا بو تعیین می شود. یک شکل شدیدتر جاذبه به وسیله پی بردن به حیطه های شباهت یا عدم شباهت تعیین می شود. سرانجام مثبت ترین هیجان ها و راحت بخش ترین احساس ها وقتی روی می دهد که دو فرد با گفته ها یا رفتارهایی که انجام می دهند علاقه دوجانبه را به نمایش می گذارند و جاذبه به سوی نوعی از روابط نزدیک پیش می رود.

تعیین کننده های درونی جاذبه: نیاز به دلبستگی و نقش اساسی عاطفه

فرض بر این است که نیاز به دلبستکی به دیگران و پذیرفته شدن از سوی آنان برای بهزیستی روان شناختی ماست.

اهمیت دلبستگی برای وجود انسان

برای نیاکان ما تعامل اجتماعی و همکاری یک مزیت به حساب می آمد که به بقای ما کمک کرده است.

تفاوت های فردی در نیاز به دلبستگی

مردم آن مقدار تماس اجتماعی را می جویند که برای آنها مطلوب است و ترجیح می دهند بعضی اوقات تنها باشند، لذا همه مردم از لحاظ شدت نیاز به دلبستگی با یکدیگر یکسان نیستند.

عوامل موقعیتی موثر بر نیاز به دلبستگی

علاوه بر تفاوت های فردی، رویدادهای بیرونی نیز می تواند در نیاز به دلبستگی موثر باشد. خیلی از مردم ترجیح می دهند وقت خود را با دیگرانی بگذرانند که با تجربه ای مشابه تجربه آنها روبرو هستند. این نوع دلبستگی فرصتی برای مقایسه اجتماعی به وجود می آورد که روشن گری شناختی و روشن گری اجتماعی از راه تماس با دیگران می توانند تسلی بخش باشند.

عاطفه به عنوان یک نظام پاسخ اساسی

حالت هیجانی شما بر فرایند فکری شما تاثیر می گذارد. دو ویژگی مهم عاطفه درجه نیرومندی(شدت) و جهت(مثبت یا منفی) می باشند. به اعتقاد جان کاچیوپو، نظام عاطفی مسئول هدایت رفتار ما نسبت به کل طبقات محرک هاست و رویدادهای دوستانه را از خصمانه تمیز می دهد. ما ذاتا برای لذت ساخته شده ایم، زیرا شانس بقا و تولید مثل را افزایش می دهد.  ما اغلب به موقعیت ها به صورتی دوگانه پاسخ می دهیم که این خود نیز اهمیت تکاملی دارد، زیرا عاطفه مثبت ما را بر می انگیزد تا جنبه های تازه و نو محیط را کشف کنیم و عاطفه منفی به ما هشدار گوش به زنگی می دهد. بسته به اوضاع، عاطفه مثبت و منفی می تواند در تعیین ارزشیابی ما به طور مساوی اهمیت داشته باشد. عاطفه دارای تقسیمات فرعی دیگر نیز می باشد.

عاطفه و جاذبه

اثر مستقیم هیجان ها و جاذبه

وقتی شخصی چیزی می گوید یا کاری انجام می دهد که احساس خوب یا بدی در شما ایجاد می کند، هیجان ها اثر مستقیمی بر جاذبه خواهند داشت.

اثر تداعی شده هیجان ها بر جاذبه

این اثر وقتی روی می دهد که شخص دیگر صرفا در همان زمان که حالت هیجانی شخص به وسیله یک فرد دیگر یا چیز دیگری برانگیخته شده است، حضور داشته باشد. تبیین کلی برای اینگونه اثرات تداعی در شرطی شدن کلاسیک نهفته است.

تلویحات دیگر رابطه عاطفه-جاذبه

خنده و دوست داشتن

یکی از راه هایی که مردم می توانند هنگام سر و کار پیدا کردن با یکدیگر بیشترین راحتی را احساس کنند این است که باهم بخندند. شوخی نه تنها خوشایند است، بلکه شیوه ای عاری از تهدید برای سر و کار پیدا کردن مردم با یکدیگر فراهم می آورد. همچنین خنده به تقویت پیوندهای اجتماعی کمک می کند و نقش روغن کاری اجتماعی را بازی می کند که باعث می شود رفتار متقابل نرم تر و روان تر کار کند.

دستکاری عاطفه به منظور اثر گذاری بر رفتار

چنین دستکاری هایی(مانند تبلیغات) تبدیل به جنبه آشنا از زندگی ما شده اند. هدف آنها این است که ما را وادار کنند تا از هر چیز یا هرکسی که می خواهند خوشمان بیاید و گاهی از رغیب احساس نفرت پیدا کنیم.

تعیین کننده های بیرونی جاذبه: مجاورت و ویژگی های قابل مشاهده

وقتی که مجاورت فیزیکی تماسی را ایجاد کرد، برداشت های اولیه آنها از یکدیگر غالبا به وسیله باورها و نگرش های از پیش موجود آنها تعیین می شود.

نیروی مجاورت: تماس های برنامه ریزی نشده

بیشتر ما نسبت به شیوه ای که رفتار متقابل ما چگونه به وسیله محیط اطرافمان شکل می گیرد هشیار نیستیم.

چرا مجاورت مهم است؟ مواجه شدن مکرر کلید کار است

دیدن یک چهره آشنا خوشایند  است. افرادی که در مجاورت هم زندگی می کنند یا کار می کنند و… احتمال دارد که باهم آشنا شوند یا دوستی به هم بزنند. قرار گرفتن مکرر در معرض یک محرک تازه به صورتی فزاینده به ارزیابی مثبت از آن محرک می انجامد. به این یافته ها گاهی اثر در معرض قرار گرفتن صرف می گویند، حتی نوزادان به عکس کسی که قبلا دیده اند لبخند می زنند.

گسترش اثر در معرض قرار گرفتن مکرر

عاطفه مثبت ایجاد شده به وسیله در معرض قرار گرفتن مکرر به محرک های زیر آستانه ای، به دیگر محرک های مشابه، و حتی به محرک های کاملا متفاوت تازه نیز تعمیم می یابد. اما همه افراد به طور یکسان در برابر اثر در معرض قرار گرفتن مکرر پاسخ نمی دهند. افرادی که دارای نیاز بالا به ساختار هستند، بیشتر اثر را برای دوست داشتن از این شیوه دریافت می کنند.

کاربرد دانش درباره اثرات مجاورت

چون می دانیم که رفتار میان فردی تحت تاثیر جزئیات محیط فیزیکی ما قرار می گیرد، بهره برداری از آنچه می دانیم و ایجاد یا انتخاب نوع محیطی که بازده های مورد نظر ما را به حداکثر می رساند، موجه است. مانند اینکه معماران خانه ها را طوری طراحی می کنند که بیشترین معاشرت در آنها اتفاق بیافتد.

ویژگی های قابل مشاهده: ارزشیابی های فوری

گاهی ممکن است جذب کسی شوید که در مجاورت شما نیست. هرگاه ما در اولیت دیدار از کسی خوشمان بیاید یا بدمان بیاید، حکایت از آن دارد که چیزی در آن فرد هست که عاطفه مثبت یا منفی را برانگیخته است که احتمالا مبتنی بر تجربه های گذشته، تصورات قالبی یا اسنادها هستند.

جذابیت جسمانی: قضاوت درباره کتاب ها از روی جلد آنها

ظاهر افراد نقشی اساسی درباره جذابیت افراد برای ما بازی می کند که به آن جذابیت جسمانی می گویند. شاید یکی از دلایل آن تصور قالبی این باشد که هرچه زیباست خوب هم هست. به نظر می رسد موضوع ظاهر برای زنان حاد تر است هرچند هر دو جنس ممکن است اضطراب ظاهر داشته باشند.همچنین به طور معمول جذابیت با محبوبیت و مهارت های روابط متقابل خوب و عزت نفس بالا همراه می باشد.

چه چیزهایی جذابیت را تشکیل می دهند؟

زنانی که جذاب شناخته شده اند در یکی از این دو گروه قرار می گرفتند: یا خصوصیات بچه گانه مثل چشم درشت و دور از هم با بینی و چانه کوچک داشتند که بامزه تلقی می شوند. یا در مقوله خصوصیات پخته قرار می گیرند که استخوان های گونه برجسته، ابروهای بالا و لبخند گشاد دارند.

همچنین محققان با استفاده از رایانه سعی کردند چهره های مختلف را ترکیب و یک چهره واحد ایجاد کنند. نتایج نشان می دهد هرچه تعداد چهره های مورد استفاده برای میانگین بیشتر باشد، چهره میانگین حاصل زیباتر است. اما در حیوانات چنین نیست که یافته ها نشان می دهد ادراک ما از صورت های ترکیبی انسان متفاوت است، زیرا از لحاظ تاریخی برای گونه انسانی مهم تر بوده است که دوستان، دشمنان و جفت بالقوه خود را تشخیص بدهند.

همچنین یافته ها در بارها نشان می دهد که هرچه به آخر شب نزدیک تر می شویم، جنس مخالف جذاب تر به نظر می رسد که شاید از این واقعیت ناشی می شود که کم شدن تعداد شریک های عشقی باعث کمیابی حاصله شده و ارزش یابی مثبت تر از افراد باقی مانده بیشتر می شود.

جنبه های دیگری از ظاهر و رفتار که بر جذابیت اثر دارند

هر قرینه قابل مشاهده، صرف نظر از اینکه چقدر سطحی باشد، ممکن است یک تصور قالبی را در ما ایجاد کند و واکنش های هیجانی حاصله با علاقه یا عدم علاقه فوری منجر شوند. یکی از عواملی که در این رابطه مورد بررسی قرار می گیرد، نوع لباس پوشیدن است. از میان ویژگی های قابل مشاهده دیگر، اندام یک شخص نیز با تصوراتی قالبی تداعی می شود که واکنش های هیجانی و جذابیت افتراقی را بر می انگیزد. یک عامل موثر دیگر، اسم کوچک یک فرد است و اسامی زیبا، آشنا یا افرادی که هم نام ما هستند، می توانند جذابیت بیشتری برای ما ایجاد کنند.

تعیین کننده های تعاملی جاذبه: شباهت و دوست داشتن دو جانبه

شباهت: کبوتر با کبوتر باز با باز / کند همجنس با همجنس پرواز

شباهت نقش زیادی در جاذبه ایفا می کند.

شباهت-عدم شباهت: پیش بینی کننده پایای جاذبه

مردم به صورت باثباتی نشان می دهد که غریبه های شبیه خودشان را بیشتر از غریبه های غیر شبیه، دوست دارند. ما نه تنها کسانی که شبیه خودمان باشند دوست داریم، بلکه داوری ما درباره آنها این است که باهوش تر، مطلع تر، اخلاقی تر، و سازگارتر هستند.

فرضیه پس زدن به عنوان بدیلی برای اثر شباهت- عدم شباهت پیش کشیده شد. اندیشه محوری در این فرضیه این است که اطلاعات مربوط به شباهت اثری بر جاذبه ندارد-مردم صرفا با اطلاعات مربوط به عدم شباهت پس زده می شوند. تحقیقات بعدی توانست نشان دهد که این اندیشه غلط است، اما در فرضیه پس زدن رگه هایی از حقیقت نهفته است.

تبیین اثر شباهت-عدم شباهت بر جاذبه

نظریه تعادل نیوکام و هایدر اظهار می کند که مردم به طور طبیعی علاقه و عدم علاقه خود را به شکلی متوازن سازمان می دهند. وقتی دو فرد یکدیگر را دوست دارند و پی می برند که از جهات ویژه ای به هم شباهت دارند، این حالت تعادل به وجود می آورد که از لحاظ هیجانی خوشایند است. وقتی دو نفر یکدیگر را دوست دارند و پی می برند از بعضی جهات غیر شبیه هستند، عدم تعادل و در نتیجه ناخوشایندی به همراه دارد که باعث می شود مردم سعی کنند یکدیگر را به تغییر وادار یا با درک تفاوت ها، یا صرفا با تصمیم به دوست نداشتن یکدیگر، تعادل ایجاد کنند.

نظریه مقایسه اجتماعی فستینگر می گوید شما نگرش ها و باورهای خود را با دیگران مقایسه می کنید زیرا تنها راهی که می توانید درستی و بهنجاری خود را ارزیابی کنید، پی بردن به این مطلب است که مردم دیگر با شما موافق هستند. ما به دیگران رو می کنیم تا اعتبار هم رایی به دست آوریم و در نتیجه احساس خوبی ایجاد می شود.

نظریه پاسخ انطباقی گولد معتقد است که واکنش منفی ما به دیگران غیر شبیه به خودمان ممکن است زمانی پیدا شده باشد که انسان ها در گروه های کوچک شکارگر زندگی می کردند.

جاذبه: پیشروی از تکه ها و قطعه های به سوی یک تصویر کلی

جاذبه مبتنی بر عاطفه مثبت و منفی، الگوی عاطفه محور جاذبه نامیده می شود. اما تاکید روی عاطفه بدان معنی نیست که فرایندهای شناختی در آن دخالت ندارد. فرض کنید برای شخص ب، لازم است که دست به پردازش شناختی همه اطلاعات موجود(تصورات قالبی، باورها، دانش و …) درباره شخص الف بزند که تاثیری اضافی روی برانگیختگی عاطفی و ارزشیابی اولیه را تقویت یا تعدیل می کند. به طور مثال، مهارت های شناختی و زبانی ما را قادر می سازند تا از کسی انسانیت زدایی کنیم و پرخاشگری به او را توجیه کنیم. بندورا نیز با مفهوم برداشتن کنترل اخلاقی به این موضوع اشاره می کند.

ارزش یابی های دوجانبه: دوست داشتن یا دوست نداشتن متقابل

تعامل های دو نفره می تواند منجر به حرکت دو فرد در یک رابطه مبتنی بر دوست داشتن متقابل و یا دور شدن از ارتباط گردد. ارزش یابی مثبت یکی از طرفین که آن را منتقل می کند، یک تجربه مثبت اضافی برای دیگری محسوب می شود. بیشتر ما حتی از تملق گویی هم خوشنود می شویم.

در یک معنای کلی تر، زندگی ما با انتقال احساسات مثبت اصیل و صمیمانه درباره یکدیگر خوشایندتر می شود و برعکس آن، واکنش های منفی بر می انگیزد.

پیمان دوستی

بهار ۱۳۹۷

برگرفته از کتاب روان شناسی اجتماعی دکتر بارون، ترجمه دکتر کریمی