پیش داوری: علت ها، معلول ها و درمان

ماهیت و منشا تصور قالبی، پیش داوری و تبعیض

تصورات قالبی به عنوان جز شناختی نگرش نسبت به یک گروه اجتماعی در نظر گرفته می شوند و شامل باورهایی درباره اینکه یک گروه خاص چگونه است، هستند. پیش داوری جز عاطفی نگرش محسوب شده یا عبارت از احساساتی است که ما درباره یک گروه خاص داریم. تبعیض شامل جز رفتاری نگرش یا اعمال افتراقی انجام گرفته نسبت به اعضای یک گروه اجتماعی خاص است.

تصور قالبی پیداکردن: باورها درباره گروه های اجتماعی

تصور قالبی درباره گروه ها به باورها و انتظاراتی درباره اینکه اعضای آن گروه ها چگونه اند، اشاره دارد و تصورات قالبی جنسیتی به باورها درباره ویژگی های زنان و مردان گفته می شود. چنانچه یک گروه، مثلا زنان، به عنوان تهدیدی برای گروه دیگر، مثلا مشاغل مربوط به مردان، محسوب شود، ممکن است تصورات قالبی مشکلاتی را برای گروه اول ایجاد کند. به عنوان مثال، زنان با یک مشکل کلیدی مواجه هستند که تصورات قالبی درباره صفاتشان باعث می شود که آنها برای مشاغل حمایتی مانند پرستاری، مناسب به نظر برسند که دارای پایگاه پایین تر و دستمزد کمتری است.

تصورات قالبی و سقف شیشه ای

نسبت مدیران زن در سطوح بالا بسیار کم است، در واقع اصطلاح سقف شیشه ای یعنی یک مانع که از رسیدن زنان به مقام های بالا در محیط های کاری جلوگیری می کند. وقتی زنان به عنوان رهبر خدمت می کنند، ارزش یابی های پایین تری از زیر دستان خود، حتی اگر مشابه مردان عمل کنند، دریافت می کنند. اگر زنان از تصورات قالبی زنان درباره گرم بودن و تربیت کنندگی تخلف کنند و مطابق الگوی یک رهبر عمل کنند، احتمال دارد که طرد شوند.

پیامدهای بودن زنان سهمیه ای در جایگاه های بالا

به میزانی که موفقیت زنان به عنوان دلیلی تلقی شود که جنسیت دیگر اهمیت ندارد، ممکن است مردم نتیجه بگیرند که عدم حضور زنان در جایگاه های بالا به علت فقدان قابلیت های لازم برای موفقیت در آنهاست و حضور چند نمونه زن موفق در جایگاه های بالا ممکن است مردم را به این باور برسانند آنهایی که به چنین جایگاهی نرسیده اند فقط باید خودشان را سرزنش کنند.

پیامد منفی دیگر این است که اگر روزی بفهمید تنها به این دلیل این شغل را دارید که عضو گروه خاصی هستید (مثلا زن هستید تا نشان داده شود تبعیض جنستی وجود ندارد)، یعنی سهمیه گرایی، ممکن است رنج آور باشد و از سوی دیگران منفی ارزیابی شوید. در واقع سهمیه گرایی به هر شکلی حداقل دو اثر منفی دارد. نخست به افراد پیش داوری کننده امکان نجات از گرفتاری را می دهد؛ آنها می توانند از سهمیه دادن به عنوان مدرک آشکاری که ثابت کند آنها متعصب نیستند استفاده کنند. دوم اینکه عزت نفس و اعتماد به نفس فردی که به صورت سهمیه ای انتخاب شده است، کاسته می شود.

آیا افراد گروه آماج با تصور سازی قالبی از گروهشان موافق هستند؟

تبعیض جنسی عطوفت آمیز، دیدگاهی حاکی از این است که زنان به راه های مختلفی برتر از مردان هستند(مثلا سلیقه بهتری دارند) و آنها نقش ضروری در خوشبختی مردان ایفا می کنند. زنان اغلب با این صفات متمایز کننده مثبت موافقند. همچنین گروه های دارای پایگاه پایین با چنین پاسخ هایی، خلاقیت اجتماعی از خود نشان دهند.

مردان به طور مداوم تبعیض جنسی خصمانه بیشتری را گزارش می دهند تا زنان و علت آن تهدیدی است که مردان از جانب زنان نسبت به جایگاه خود احساس می کنند. برای مثال زنان می کوشند تا قدرت را از چنگ مردانی که نباید آن را داشته باشند بیرون بیاورند.

گلیک و همکاران(۲۰۰۰) گزارش کردند هرچه نابرابری جنسیتی در یک کشور بیشتر باشد، هر دو نوع تبعیض جنسی در آن کشور بیشتر وجود دارد.

تصورات قالبی جنسیتی و احترام افتراقی

جکسون، اسس، و بوریس (۲۰۰۱) معتقدند احترام افتراقی برای زنانی که مواضع بالا را به دست می آورند، حیاتی است. دقیقا به این خاطر که مردان مواضع قدرت بیشتر را اشغال می کنند و در جامعه دارای پایگاه بالاتری هستند، مردم ممکن است استنباط کنند که آنان استحقاق احترام بیشتری دارند تا زنان که بیشتر احتمال دارد در جایگاه های پایین تر قرار گیرند. به طور خلاصه، احترام افتراقی برای هر دو جنس به میزان زیادی کمک می کند.

آیا تصورات قالبی جنسیتی درست هستند؟

تفاوت های جنسیتی، حتی اگر دیده شوند، ممکن است بیشتر بازتاب اثر تصورات قالبی و ماهیت خودتاییدکنندگی آنها باشد تا تفاوت های اساسی بین زنان و مردان، اما شواهد موجود به نتایج زیر اشاره دارد: بین زنان و مردان از لحاظ جنبه های مختلف رفتار مقداری تفاوت وجود دارد اما به طور کلی، مقدار این تفاوت ها به مراتب کمتر از آن است که تصورات قالبی جنسیتی رایج ممکن است قایل باشند.

تصورات قالبی جنسیتی ممکن است مبالغه هایی باشد که بازتاب رفتارهایی است که مخصوص نقش های اشغال شده به وسیله مردان و زنان است. همچنان که این نقش ها تغییر کرده اند، همین طور هم رفتارهایی که بیشتر مخصوص هر دو جنس بوده اند، عوض شده اند.

چرا مردم تصورات قالبی می سازند و به کار می برند؟

تصورات قالبی اغلب به عنوان طرحواره ها عمل می کنند، آنها چهارچوب هایی شناختی برای سازماندهی تعبیر و تفسیر و یادآوری اطلاعات هستند. همچنین انسان ها، شناختی های خسیس هستند، یعنی حداقل مقدار تلاش شناختی ممکن را در بیشتر موقعیت ها صرف می کنند. از این رو، یک دلیل مهم برای داشتن تصورات قالبی آن است که این کار می تواند صرفه جویی قابل توجهی در تلاش های شناختی به همراه داشته باشد و به پردازش سریع و گمانه زنی سرانگشتی اکتفا کنیم.

تصورات قالبی می توانند در خدمت اهداف انگیزشی مهمی باشند، علاوه بر فراهم کردن این احساس برای ما که جهان را درک می کنیم، آنها می توانند به ما در داشتن احساس مثبتی درباره هویت گروهی خودمان در مقایسه با دیگر گروه های اجتماعی، کمک کنند.

تصورات قابی: آنها چگونه عمل می کنند؟

تصورات قالبی به عنوان نظریه هایی عمل می کنند و توجه ما را به سوی آنچه به آنها توجه می کنیم هدایت می کنند و اثرات نیرومند بر چگونگی پردازش اطلاعات اجتماعی به وسیله ما اعمال می کنند. اطلاعات مربوط به یک تصور قالبی فعال شده اغلب سریعتر پردازش شده و بهتر از اطلاعات بی ارتباط به تصور قالبی به خاطر می آیند. به همین ترتیب، تصورات قالبی افراد را به توجه کردن به اطلاعات از نوع خاصی هدایت می کند. معمولا اطلاعاتی که با آن تصورات قالبی همخوان باشد، به علاوه وقتی اطلاعات ناهمخوان با تصورات قالبی به هشیاری راه پیدا می کنند، ممکن است به شیوه هایی ظریف فعالانه رد شده یا تغییر یابند، به طوری که با تصور قالبی همسان به نظر بیاید.

وقتی با چنین اطلاعات ناهمخوان با تصورات قالبی روبرو می شویم، به سرعت دست به یک استنباط دیگر می زنیم که امکان می دهد به این اطلاعات غیر منتظره معنی ببخشیم. این گونه استنباط می تواند به بی عیب ماندن تصور قالبی شما، علی رغم وجود اطلاعات مخالف، کمک کند. در پرتو چنین اثراتی، تصورات قالبی را زندان های استنباطی می نامند، یعنی وقتی تصورات قالبی شکل گرفت، ادراک های ما را شکل می دهند به طوری که اطلاعات جدید درباره اعضای گروه های مورد تصور قالبی به عنوان تایید کننده تصور قالبی ما ادراک می شود، حتی اگر اینگونه نباشد.

وقتی با کسی روبرو می شویم که متعلق به گروهی است که درباره آن تصوری قالبی داریم و به نظر می رسد که این شخص در تصور قالبی نمی گنجد، ما الزاما تصور قالبی خود را درباره آن گروه تغییر نمی دهیم، بلکه چنین شخصی را در یک مقوله خاص یا نوع فرعی که شخصی است که طرحواره یا تصور قالبی را تایید نمی کند، قرار می دهیم.

شکل دادن همبستگی های واهی

همبستگی های واهی به تمایل ما برای بیش برآوردکردن نرخ رفتارهای منفی در گروه های نسبتا کوچک گفته می شود. چنین اثراتی شامل احساس وجود پیوند بین متغیرهایی است که وجود ندارند. همبستگی های واهی می تواند به تبیین این مطلب کمک کند که چرا رفتارهای منفی اغلب به اعضای گروه های مختلف اغلیت نسبت داده می شود.

جالب اینکه مارک اسکالر و آن ماآس(۱۹۸۹) نشان دادند که اثرات همبستگی واهی در بین اعضای گروه های اقلیت رخ نمی دهد. یک تبیین این قضیه مبتنی بر متمایز بودن رویدادها و محرک های نادر است. طبق این دیدگاه رویدادهای کم بسامد متمایز بوده و فورا مورد توجه واقع می شوند. به این دلیل وقتی با این گونه رویدادا مواجه می شویم ممکن است آنها را با گستردگی بیشتری رمزگردانی کنیم و بنابراین در حافظه ما بیشتر دسترسی پذیر می شوند. این همان دلیلی است که آمریکایی های سفید پوست به بیش برآورد نرخ جرایم در سیاه پوستان گرایش دارند.

همگنی برون گروهی(گروه بیگانه): آنها همه مثل هم هستند

تمایل به شبیه تر بودن اعضای گروه های دیگر در مقایسه با اعضای گروه خودمان، اثر همگنی برون گروهی(گروه بیگانه) نامیده می شود. تصویر آینه ای این مفهوم، افتراق درون گروهی است، یعنی تمایل به متفاوت دیدن اعضای گروه خودی بیشتر(بیشتر ناهمگن بودن) در مقایسه با اعضای گروه های دیگر. یک  تبیین برای این اثر این است که ما تجربه زیادی با اعضای خودمان داریم و در معرض گستره وسیعی از گوناگونی ها قرار می گیریم.

عکس این حالت، یعنی اثر همگنی گروه خودی(درون گروهی) که در آن ما همه شبیه به یکدیگر دیده می شویم، اغلب در میان گروه های اغلیت دیده می شود و این امر در زمینه های اجتماعی که در آنها اقلیت آماده می شود که به بی عدالتی ادراک شده پاسخ دهد، بیشتر احتمال وقوع دارد.

آیا تصورات قالبی تغییر می کنند؟

داوری های حاوی تصور قالبی تا زمانی که ماهیت رابطه میان گروهی که بین هر دو گروه وجود دارد، پایدار باشد، پایدار خواهند بود. یعنی چون ما تصوراتی قالبی می سازیم که بازتابی است از اینکه رفتار کردن اعضای گروه ها را چگونه می بینیم، تغییر تصور قالبی باید اساسا وقتی روی دهد که روابط بین گروه ها تغییر کند. به علاوه، تصورات قالبی گروه هایی که ما عضو آنها نیستیم می توانند باثبات تر بمانند. با این حال، وقتی ارزش ها و مقوله بندی های به کار رفته تغییر کنند، یا سهم ما در روابط پایگاه کنونی تغییر کند، تصورات قالبی هم تغییر می کنند.

پیش داوری و تبعیض: احساسات و اعمال نسبت به گروه های اجتماعی

شخصی که نسبت به یک فرد یا گروه پیش داوری دارد، تمایل دارد که اعضای آن را به شیوه خاصی(معمولا منفی) ارزشیابی کند، زیرا آنها به آن گروه تعلق ندارند. تبعیض به برخورد نامطلوب یا اعمال منفی نسبت به اعضای گروه هایی که آماج پیش داوری هستند، اطلاق می شود. وقتی پیش داوری به شکل عمل آشکار ابراز شود، اساسا به هنجارهای ادراک شده و قابل قبول بودن انجام این کار، وابسته خواهد بود. تغییرات در هنجارها یا همرایی های ادراک شده کافی است که ابراز پیش داوری را تغییر دهند.

افرادی که نسبت به گروه خاصی پیش داوری دارند، گرایش به این دارند که اطلاعات مربوط به آن گروه را متفاوت با شیوه ای که اطلاعات مربوط به گروه های دیگر را پردازش می کنند، پردازش کنند. به همین ترتیب اطلاعاتی که با دیدگاه های پیش داوری آمیز فرد همخوان باشد، اغلب توجه دقیق تری را دریافت می کند و بنابراین بهتر به خاطر می ماند تا اطلاعاتی که با این دیدگاه ها ناهمخوان باشد.

ممکن است ما نیاز داشته باشیم تا بین پیش داوری هایی که مربوط به هیجان های بین گروهی خاص نظیر ترس، خشم، رشک، گناه و … است، تمیز قائل شویم. بسته به اینکه چه هیجانی زیربنای پیش داوری ماست، اعمال پیش داورانه متفاوتی به دنبال خواهد داشت.

تداعی های ناآشکار یعنی پیوند بین عضویت گروهی و پاسخ های ارزشیابانه که می تواند به شیوه ای ظاهرا خودکار و به عنوان حاصل مقوله بندی های برون گروهی یا دورن گروهی و بر اثر قرار گرفتن در معرض اعضای گروه هایی که به سوی آنها هدایت می شوند، به وجود آید. چنین پیش داوری های ناآشکاری می تواند بر رفتار ما اثر بگذارند، حتی وقتی وجود آن را قویا انکار می کنیم. در واقع کاواکی و داویدیو(۲۰۰۱) نشان دادند که محرک های زیرآستانه ای تصور قالبی و پیش داوری های مارا تحت تاثیر قرار می دهند.

منشا پیش داوری: دیدگاه های متضاد

تهدید برای عزت نفس

افراد می خواهند گروه خودشان را مثبت تر از گروه های مقایسه ای ارزیابی کنند. وقتی یک رویداد ادراک افراد از ارزش های گروهی آنان را مورد تهدید قرار می دهد، آنان ممکن است با طرد منبع تهدید دست به تلافی بزنند.

داشتن دیدگاه های پیش داورانه از یک گروه بیگانه، به اعضای گروه امکان می دهد تصویر ذهنی از گروه خودشان را تقویت کنند. به عبارت دیگر، پیش داوری می تواند نقش مهمی در حمایت یا افزایش خودپنداره افراد داشته باشد. زمانی که از سوی گروه دیگر تهدید احساس شود، تحقیر اعضای آن گروه می تواند به افراد گروه خودی احساس برتری دهد. در مجموع، گروه ها بیشترین پیش داوری نسبت به گروه های بیگانه را وقتی نشان می دهند که نسبت به تصویر ذهنی و علایق گروهی خود احساس تهدید کنند.

رقابت برای منابع به عنوان یک منبع پیش داوری

کشمکش ها برای منابع مادی در چارچوب نظریه تعارض واقع بینانه به عنوان یک علت اصلی پیش داوری در نظر گرفته می شود. علاوه بر این، نظریه تعارض واقع بینانه بر این باور است که هرقدر رقابت تشدید پیدا می کند و هر دو طرف احساس زیان می کنند، اعضای گروه های درگیر به صورت فزاینده تری یکدیگر را منفی می بینند. در نتیجه چیزی که به عنوان یک رقابت ساده شروع شده باشد می تواند منجر به نتایج تشدید شده و به صورت پیش داوری بارهیجانی شدید درآید.

نقش مقوله بندی اجتماعی: اثر ما در برابر آنها

مقوله بندی اجتماعی خاص یعنی ما عضوی از یک مقوله هستیم، از این رو مردم می توانند جهان اجتماعی را تقریبا بر هر مبنایی، در مقوله های متمایز قرار دهند و انجام این کار می تواند منجر به ادراک های متفاوتی از ما (گروه خودی) در برابر آنها(گروه بیگانه) گردد.

در جهان ما مقوله بندی هایی که اهمیت دارند مبتنی بر نژاد، عضویت گروهی مذهبی، جنسیت، سن و … هستند. بعضی تفاوت ها اهمیت ویژه ای پیدا کرده اند و برای هویت ما معنای خاصی دارند.

افراد مقوله ما با دید مطلوب تر و مساعدتری دیده می شوند، حال آنکه به افراد مقوله آنها با دید منفی تری نگاه می شود. این تمایل را خطای غایی اسناد می گویند، چون حامل سوگیری خدمت به خود است. نظریه هویت اجتماعی حاکی از آن است که افراد به دنبال آن هستند که در مورد گروه خودی احساس مثبتی داشته باشند و عزت نفس آنان بستگی به همانند سازی با آن گروه اجتماعی دارد. تمایل ما به بی  غرض بودن می تواند این گرایش را تا حدی تعدیل کند اما در نهایت نیاز شدید به افزایش عزت نفس ما برنده می شود و گروه های دیگر را حقیر می بینیم.

تبعیض: پیش داوری در عمل

قوانین، فشار اجتماعی، ترس از تلافی و …، همه مانع از آن هستند که مردم دیدگاه های پیش داورانه خود را به صورت عمل آشکار نشان دهند. بنابه این دلالیل، شکل های آشکار تبعیض در سال های اخیر کاهش یافته است. اما این بدان معنا نیست که ابراز افراطی پیش داوری به طور کامل از بین رفته است. برعکس، موارد بارزی از جنایات تنفری همچنان و با فراوانی رخ می دهد.

نژاد پرستی نوین: ظریف تر اما به همان اندازه مرگبار

نژاد پرستی نوین شامل پنهان کردن پیش داوری از دیگران در زمینه های عمومی و آشکار اما ابراز نگرش های تعصب آمیز وقتی خطری وجود ندارد، می باشد. آنها دارای نارضایتی از مزایایی که تصور می کنند اقلیت ها به ناحق دریافت می کنند می باشند.

اندازه گیری نگرش های نژادی ناآشکار: از کانال دروغین تا کانال راستین

سر راست ترین روش برای اندازه گیری پیش داوری این است که از مردم بخواهیم دیدگاهشان را درباره گروه های نژادی ابراز کنند، اما بسیاری از مردم مایل نیستند این کار را انجام دهند. یکی از راه های دیگر استفاده از کانال دروغین است که به آزمودنی ها گفته می شود دستگاهی با سنجش امواج مغزی دروغ های آزمودنی ها را مشخص می کند. گرچه کانال دروغین دارای فریب است، اما به میزانی می تواند موفق شود که آزمودنی ها عبارت های دروغ را درباره کارکرد دستگاه باور کنند و به سنجش نگرش های آشکار کمک کند. فنون دیگر نگرش های مبتنی بر راه اندازی هستند که در آنها آزمودنی در معرض محرک ها یا رویدادهای معین اطلاعات نگهداری شده و تاثیر گذاری واکنش های کنونی را بیشتر در دسترس قرار می دهد.

فنون کانال راستین به این شکل است که آزمودنی ها صفات مختلفی را می بیند و از آنها خواسته می شود تا با فشار دادن دو دکمه مشخص کنند که آیا آن صفات معنی خوب می دهند یا معنی بد، اما پیش از دیدن هر صفت، زمان بسیار کوتاهی در معرض چهره هایی از افراد متعلق به گروه های نژادی مختلف قرار می گرفتند. نگرش های نژادی ناآشکار از روی سرعتی که آزمودنی ها به واژه ها پاسخ می دهند، آشکار خواهند شد.

پیامدهای قرار گرفتن در معرض پیش داوری دیگران

قرار گرفتن در معرض برچسب های قومی طرد کننده می توانند پیش داوری را به یک بیماری اجتماعی قابل انتقال تبدیل کند. قرار گرفتن در معرض چنین اظهار نظرهایی می تواند فشار برای همرنگی ایجاد کند و مردم هم مایل هستند با دیگران جور باشند و طبق آنچه که فکر می کنند هنجار اجتماعی موجود است، رفتار می کنند.

افراد دارای نگرش های قومی دوسوگرا، یعنی کسانی که احساسات مثبت و منفی هر دو را نسبت به گروه دارند، پس از مواجه شدن با برچسب های طرد کننده قومی، مثبت ترین ارزشیابی را از آزمودنی های سیاه پوست دارند. برای این آزمودنی ها، تحقیر قومی ممکن است به یادآنها بیاورد که می خواهند چگونه نباشند، اما می ترسند که باشند و بدین سان مثبت ترین ارزشیابی را از سیاه پوستان فرا می خواند.

چرا پیش داوری غیر قابل اجتناب نیست: فنون مقابله با اثرات آن

پیش داوری یک جنبه بسیار شایع زندگی در بیشتر جوامع است. نگاهی به چند فن نوید بخش برای کاهش آن می اندازیم.

آموختن نفرت نداشتن

طبق دیدگاه یادگیری اجتماعی، کودکان نگرش های منفی را با شیوه مشاهده، خصوصا آنهایی که تقویت دریافت می کنند، می آموزند. بنابراین پدر و مادر می تواند نقش زیادی در آموزش تعصب داشتن به کودکان داشته باشند. یک گام کلیدی این است که نگرش تعصب آمیز والدین را زیر سوال ببریم، یا اینکه توجه والدین را به زیان های داشتن نگرش های پیش داورانه فرزندانشان جلب کنیم. همچنین افزایش تماس بین افراد گروه های مختلف می تواند منجر به تغییر مقوله بندی ها شود.

مقوله بندی دوباره: تغییر دادن مرزبندی ها

سعی کنیم مقوله بندی دوباره انجام دهیم، یعنی مقوله بندی هایی که در آنها مرز بین ما و آنها وجود دارد را تغییر دهیم، مانند دو تیم فوتبال رغیب که در تیم ملی یکی می شوند. الگوی هویت مشترک درون گروهی معتقد است که چنین کاری امکان پذیر است.

فواید احساس گناه برای کاهش پیش داوری

وقتی مردم با آسیب هایی مواجه می شوند که پیش داوری های گروه آنها نسبت به گروه دیگری باعث آنها شده است، به خاطر اعمال دیگر اعضای گروه خود ممکن است احساس گناه جمعی داشته باشند و شواهد نشان می دهند احساس گناه جمعی می تواند نژاد پرستی را کم کند.

آیا می توانیم یادبگیریم که به تصورات قالبی فقط نه بگوییم؟

چنین شیوه ای می تواند اتکای افراد را به تصورات قالبی کاهش دهد. اتکا به تصور قالبی با تکرار فرایند نه گفتن مکرر به آنها کاهش می یابد.

نفوذ اجتماعی به عنوان وسیله ای برای کاهش پیش داوری

اگر بتوان در افراد متعصب این باور را ایجاد کرد که دیدگاه های آنها خارج از دیدگاه بیشتر افراد به ویژه دیدگاه افراد مورد احترام آنها می باشد، ممکن است آن دیدگاه ها را در جهت کمتر پیش داورانه تغییر دهند.

پیمان دوستی

بهار ۱۳۹۷

برگرفته از کتاب روان شناسی اجتماعی دکتر بارون، ترجمه دکتر کریمی