نظریه عاملی زیستی هانس آیزنک

آیزنک نظریه عاملی خیلی شبیه به نظریه مک کری و کاستا به وجود آورد، ولی او اصولا طبقه بندی خود را بر مبنای تحلیل عاملی و زیست شناسی استوار کرد و به جای پنج بعد شخصیت، فقط سه بعد ۱) برون گرایی/درون گرایی، ۲) روان رنجورخویی/استواری و ۳) روان پریش خویی/فراخود را به دست آورد. نکته اصلی برای آیزنک این بود که تفاوت های فردی در شخصیت افراد جنبه زیستی و نه صرفا روان شناختی شخصیت است.   شواهد برای مبنای زیستی شخصیت از چند منبع مختلف به دست می آید.

اول اینکه خلق و خو گرایش زیستی به رفتار کردن به شیوه های خاص از همان اویل کودکی است. محیط پیش از تولد ممکن است نقش مهمی در شکل دادن به شخصیت ایفا کند. در واقع، مقدار استرسی که مادر در طول حاملگی تجربه می کند ممکن است پاسخ استرس کودک را تغییر دهد.

دوم اینکه، روان شناسان برای اینکه بدانند چگونه وراثت بر رفتار و شخصیت تاثیر می گذارد، به علم وراثت رفتاری یا مطالعه علمی نقش وراثت در رفتار روی می آورند. میزانی که یک ویژگی تحت تاثیر وراثت قرار داد؛ به توارث پذیری معروف است. پژوهشگران برای مطالعه توارث پذیری، از تحقیقات دوقلویی، فرزندخواندگی و تحقیقات تعامل ژن-محیط استفاده می کنند. روش دوم در مطالعه وراثت، پژوهش تعامل ژن-محیط است که به پژوهشگران امکان می دهد ارزیابی کنند که چگونه تفاوت های ژنتیکی با محیط تعامل می کنند تا رفتار خاصی را در برخی افراد، اما نه در همه افراد ایجاد کنند.

سوم اینکه، جنبه های زیستی شخصیت با استفاده از فنون تصویربرداری از مغز ارزیابی می شوند که دو نوع بسیار رایج آن برق نگاری مغزی(EEG) و تصویربرداری طنین مغناطیسی کارکردی(fMRI) هستند. برق نگاری مغزی در نشان دادن زمانی که فعالیت مغزی روی می دهد، از فنون دیگر تصویربرداری از مغز، برتر است، اما نشان دادن محلی که فعالیت روی می دهد خیلی دقیق نیست. تصاویر به دست آمده از MRI کارکردی با ردیابی مصرف اکسیژن خون در بافت مغز، به ما می گوید که هنگام تکالیف خاص، فعالیت در کدام محل مغز روی می دهد.

  • نظریه عاملی آیزنک

نظریه شخصیت هانس آیزنک مولفه های روان سنجی و زیستی نیرومندی دارد. آیزنک چهار ملاک را برای مشخص کردن یک عامل ذکر کرد.

اول اینکه، برای وجود یک عامل باید شواهد روان سنجی ثابت شوند. لازمه این ملاک این است که عامل باید پایا و تکرار پذیر باشد.

ملاک دوم این است که عامل باید از توارث پذیری برخوردار بوده و با مدل ژنتیکی ثابت شده ای متناسب باشد. این ملاک ویژگی های آموخته شده مانند توانایی تقلید صداهای افراد مشهور یا عقاید سیاسی را حذف می کند.

سوم اینکه عامل باید از دیدگاه نظری معنی داشته باشد. آیزنک از روش قیاسی تحقیق استفاده کرد؛ به این صورت که با نظریه شروع کرد و بعد داده هایی را گرد آوری نمود که از لحاظ منطقی با آن نظریه هماهنگ بودند.

آخرین ملاک برای وجود یک عامل، این است که باید از ارتباط اجتماعی برخوردار باشد، یعنی باید ثابت شده باشد که عوامل به دست آمده به صورت ریاضی، با متغیرهای اجتماعی مربوط، مانند اعتیاد به دارو، آمادگی برای صدمات غیر عمدی، عملکرد برجسته در ورزش ها، رفتار روان پریش، تبهکاری و … رابطه دارد.

سلسله مراتب سازمان رفتار

آیزنک(۱۹۴۷/۱۹۹۴) یک سلسله مراتب چهار سطحی سازمان رفتار را مشخص کرد. اعمال یا شناخت های خاص در پایین ترین سطح هستند، یعنی رفتارها یا افکار فرد که ممکن است مخصوص او باشند یا نباشند. اعمال یا شناخت های عادی در سطح دوم هستند، یعنی پاسخ هایی که تحت شرایط مشابه، تکرار می شوند. پاسخ های عادی برخلاف پاسخ های خاص، باید پایدار و باثبات باشند.

چندین پاسخ عادی مرتبط، صفت را تشکیل می دهند که سطح سوم رفتار است. آیزنک صفات را به صورت آمادگی های شخصیت نیمه پایدار مهم تعریف کرد. گرچه می توان صفات را به صورت شهودی تشخیص داد، اما نظریه های صفت و عاملی بر مبنای رویکرد منظم، یعنی تحلیل عاملی استوار هستند. رفتارها در سطح صفت، از طریق تحلیل عاملی پاسخ های سطح عادت به دست می آیند، درست به همان صورتی که پاسخ های عادتی به صورت ریاضی از طریق تحلیل عاملی پاسخ های خاص استخراج می شوند. بنابراین، صفات«برحسب همبستگی معنی دار بین رفتارهای عادتی مختلف تعریف می شوند».

اغلب ۳۵ صفت عمقی بهنجار و نابهنجار کتل در این سطح سوم سازمان دهی قرار دارند. آیزنک بر سطح چهارم، سطح تیپ ها یا عوامل برتر تمرکز کرد. یک صفت از چند صفت مرتبط باهم تشکیل شده است. برای مثال، استقامت ممکن است با حقارت؛ سازگاری هیجانی ضعیف، کم رویی اجتماعی و چند صفت دیگر ارتباط داشته باشد، به طوری که کل این مجموعه، تیپ درون گرا را تشکیل دهند. هریک از چهار سطح سازمان رفتار در جدول زیر نشان داده شده است.

تیپ درون گرایی
صفات پایداری کم رویی اجتماعی
عادت ها در تکالیف درسی کوشش به خرج می دهد. در سرگرمی ها پافشاری می کند. یک کار را تمام می کند. تنها مطالعه می کند. دعوت ها را رد می کند. تنها به سرگرمی ها می پردازد.
  • ابعاد شخصیت

شماری از نظریه پردازان عاملی کنونی تاکید دارند که پنج و نه بیشتر از پنج عامل کلی وجود دارد که از تقریبا تمام تحلیل های عاملی صفات شخصیت پدیدار می شوند. اما آیزنک، فقط سه عامل برتر کلی را استخراج کرد. سه بعد شخصیت او ۱) برون گرایی(E)، ۲) روان رنجور خویی(N)، و ۳) روان پریش خویی(P) می باشند. هرچند او احتمال داد ممکن است بعدا ابعاد بیشتری اضافه شوند. جدول های زیر ساختار سلسله مراتبی P، E و N آیزنک را نشان می دهد.

P
تکانشی خشک و بی روح

سخت اندیش
خود محور

خلاق فاقد احساس همدردی
بی احساس

ضد اجتماعی
پرخاشگر
E
هیجان خواه جسور

ماجراجو
فعال

خوش مشرب سلطه گر
سرزنده

بی خیال
معاشرتی
N
تنیده عزت نفس پایین

هیجانی
احساس گناه

دمدمی کمرو
افسرده

غیرمنطقی
مضطرب

روان رنجور خویی و روان پریش خویی به افراد بیمارگون محدد نمی شود، هرچند افراد آشفته از افراد بهنجار نمره بالاتری می گیرند. آیزنک هر سه عامل را به صورت بخشی از ساختار شخصیت بهنجار در نظر گرفت. هر سه عامل دو قطبی هستند؛ به طوری که برون گرایی در یک انتهای عامل E قرار دارد و درون گرایی قطب دیگر را اشغال می کند. همچنین، عامل N روان رنجور خویی را در یک قطب و استواری را در قطب دیگر شامل می شود و عامل P روان پریش خویی را در یک قطب و عملکرد فراخود را در قطب دیگر در بر دارد.

دو قطبی بودن عوامل آیزنک به معنی آن نیست که اغلب افراد در یک انتها یا انتهای دیگر سه قطب اصلی قرار دارند. هر عامل به جای دو نمایی؛ به صورت یک نمایی توزیع شده است. برای مثال، برون گرایی خیلی شبیه به هوش یا قد، کاملا به صورت طبیعی توزیع شده است. یعنی، اغلب افراد نزدیک به مرکز توزیع زنگوله شکل قرار دارند. آیزنک معتقد بود که هر یک از این عوامل، چهار ملاک او را برای مشخص کردن ابعاد شخصیت برآورده می کند.

اول اینکه شواهد روان سنجی نیرومندی برای هریک به ویژه عوامل E و N وجود دارد. عامل P بعدا در تحقیقات آیزنک ظاهر شد. برون گرایی و روان رنجور خویی تقریبا در تمام تحقیقات عاملی شخصیت انسان، عوامل بنیادی هستند.

دوم اینکه، آیزنک(۱۹۹۴) معتقد بود برای هریک از سه عامل برتر او، مبنای زیستی نیرومندی وجود دارد. او در عین حال مدعی بود که صفت هایی نظیر خوشایندی و وظیفه شناسی که بخشی از طبقه بندی پنج عاملی هستند، مبنای زیستی ندارند.

سوم اینکه، سه بعد شخصیت آیزنک از لحاظ نظری در تحقیقات یونگ، فروید و مزلو معنی دار هستند.

چهارم اینکه، آیزنک بارها ثابت کرد که سه عامل او با مسایل اجتماعی مانند مصرف مواد مخدر، رفتارهای جنسی، تبهکاری، پیشگیری از سرطان و بیماری قلبی و خلاقیت ارتباط دارند.

برون گرایی

یونگ افراد برون گرا را به صورتی که نظری عینی و غیر شخصی درباره دنیا دارند، در حالی که درون گرایان اصولا شیوه ذهنی یا فردی در نگریستن به مسایل دارند، در نظر داشت. مفاهیم برون گرایی و درون گرایی آیزنک، به کاربرد رایج این دو اصطلاح نزدیک تر است. برون گرایان عمدتا با صفات معاشرتی و تکانشگری مشخص می شوند،  اما شوخ طبعی، سرزندگی، حاضر جوابی؛ خوش بینی، و صفات دیگری که بیانگر افرادی است که به خاطر ارتباط شان با دیگران تقویت می شوند نیز، آنها را مشخص می کند.

درون گرایان به وسیله صافت مخالف با صفات برون گرایان مشخص می شوند. آنها را می توان به صورت آرام، نا فعال، غیر معاشرتی، محتاط، خوددار، فکور، بدبین، صلح جو، هشیار و مقید توصیف کرد. با این حال از دیدگاه آیزنک تفاوت بین آن دو از نظر زیستی و ژنتیکی است.

آیزنک معتقد بود که علت اصلی این تفاوت به سطح برانگیختگی مغزی آنها، وضعیت فیزیولوژیکی که عمدتا ارثی است مربوط می شود. چون برون گرایان سطح برانگیختگی مغزی پایین تر از درون گرایان دارند، آستانه حسی آنها بالاتر است و به تحریک حسی، واکنش کمتری نشان می دهند. درون گرایان با سطح برانگیختگی بالاتر مشخص می شوند و در نتیجه آستانه حسی پایین تر، به تحریک حسی واکنش بیشتری نشان می دهند. درون گرایان برای اینکه سطح مطلوب تحریک را حفظ کنند، چون ذاتا آستانه حسی پایین تری دارند، از موقعیت هایی که موجب برانگیختگی خیلی زیاد می شوند، اجتناب می کنند. بنابراین درون گرایان از فعالیت هایی نظیر رویدادهای اجتماعی دیوانه وار و شلوغ، اسکی در شیب های تند، سقوط آزاد، ورزش های رقابتی و مواردی از این قبیل دوری می کنند.

چون برون گرایان به صورت فطری سطح برانگیختگی مغزی پایین دارند، برای اینکه سطح مطلوب تحریک را حفظ کنند، به سطح بالای تحریک حسی نیاز دارند. بنابراین برون گرایان به دفعات بیشتری در فعالیت های هیجان انگیز و تحریک کننده شرکت می کنند. آنها از فعالیت هایی چون کوهنوردی، قماربازی، رانندگی با سرعت زیاد؛ الکل و کشیدن ماری جوانا لذت می برند.

آیزنک(۱۹۷۶) فرض کرد که برون گرایان بر خلاف درون گرایان، زودتر، به دفعات بیشتر، با همسران متنوع تر، به آمیزش جنسی می پردازند. با این حال چون برون گرایان سطح برانگیختگی مغزی پایین تر دارند، به محرک های قوی سریع تر عادت می کنند و به محرک های یکسان کمتر پاسخ می دهند.

روان رنجور خویی

دومین عامل برتر که آیزنک استخراج کرد، روان رنجور خویی/استواری(N) است. عامل N مولفه ارثی نیرومندی دارد. افرادی که در روان رنجور خویی نمره بالا می گیرند، اغلب واکنش هیجانی مفرط نشان می دهند و بعد از برانگیختگی هیجانی؛ به سختی به حالت طبیعی بر می گردند. آنها غالبا از نشانه های جسمانی مانند سر درد و کمر درد و مشکلات روانی مبهم نظیر نگرانی و اضطراب شاکی هستند. با این حال، روان رنجور خویی لزوما به روان رنجوری به معنی مرسوم این اصطلاح اشاره ندارد. افراد می توانند در روان رنجور خویی نمره بالا بگیرند، ولی عاری از نشانه های روانی ناتوان کننده باشند.

آیزنک مدل بیماری پذیری ارثی-استرس را قبول داشت. او معتقد بود افرادی که در انتهای سالم مقیاس N قرار دارند، حتی در دوره های استرس شدید، توانایی مقاومت در برابر اختلال روان رنجور را دارند.

چون روان رنجور خویی می تواند با نقاط مختلف در مقیاس برون گرایی ترکیب شود، هیچ نشانگان واحدی نمی تواند رفتار روان رنجور را توصیف کند. عوامل مستقل هستند؛ بدین معنی که مقیاس روان رنجور خویی نسبت به مقیاس برون گرایی، در زاویه راست قرار دارد(که بیانگر همبستگی صفر است). بنابراین چند نفر می توانند در مقیاس N نمره بالا بگیرند و با این حال بسته به درجه درون گرایی و برون گرایی شان، نشانه های کاملا متفاوتی را آشکار سازند.

روان پریش خویی

مانند برون گرایی و درون گرایی، P عاملی دو قطبی است؛ به طوری که روان پریش خویی در یک قطب و فراخود در قطب دیگر است. افرادی که نمره P بالا می گیرند، معمولا خودمحور، بی تفاوت، نامتعارف، تکانشی، متخاصم، سایکوپاتیک، مظنون، پرخاشگر و ضد اجتماعی هستند. افرادی که در روان پریش خویی نمره پایین می گیرند، گرایش دارند به اینکه نوع دوست؛ اجتماعی؛ همدل، دلسوز، یاری گر، همرنگ و متعارف باشند.

افرادی که در روان پریش خویی نمره بالا می گیرند و تحت استرس نیز قرار دارند، بیشتر احتمال دارد که دچار اختلال روانی شوند. مدل بیماری پذیری ارثی-استرس حکایت دارد افرادی که در P نمره بالا می گیرند از آنهایی که نمره پایین می گیرند، از لحاظ ژنتیکی نسبت به استرس آسیب پذیر تر هستند. روان پریش خویی/فراخود(P) از E و N مستقل است. نظر آیزنک در مورد شخصیت به ما امکان می دهد تا هرکسی را در فضایی که سه مختصات دارد، ترسیم کنیم.

  • ارزیابی شخصیت

آیزنک چهار پرسشنامه ۱) پرسشنامه شخصیت مادزلی(MPI) فقط برای عامل E و N، ۲) پرسشنامه شخصیت آیزنک(EPI) به همراه یک دروغ سنج و سنجش جداگانه مقیاس های E و N، ۳) آزمون شخصیت آیزنک(EPQ) که مقیاس سنجش P را داشت و تجدید نظر شده EPI است و ۴) آزمون شخصیت آیزنک-تجدید نظر شده، را ساخت.

  • مبانی زیستی شخصیت

به عقیده آیزنک، عوامل شخصیت P، E و N تعیین کننده های زیستی قدرتمندی دارند. او برآورد کرد که نزدیک به سه چهارم در هر بعد شخصیت می تواند با وراثت و یک چهارم با عوامل محیطی توجیه شود.

در نظریه شخصیت آیزنک، روان پریش خویی، برون گرایی، و روان رنجور خویی هم شرایط پیشایند و هم پیامد دارند. شرایط پیشایند، عوامل زیستی و ژنتیکی هستند، در حالی که پیامدها، متغیرهای تجربه ای مانند تجربیات شرطی سازی، حساسیت و حافظه به علاوه رفتارهای اجتماعی نظیر تبهکاری، خلاقیت، آسیب روانی و رفتار جنسی را شامل می شوند.

P، E و N در وسط پیشروی پنج مرحله ای از DNA به رفتار اجتماعی قرار دارند، به طوری که میانجی های زیستی و شواهد تجربی، این سه بعد اصلی شخصیت را تثبیت می کنند. به عبارت دیگر، شخصیت تعیین کننده های ژنتیکی دارد که به طور غیر مستقیم میانجی های زیستی را شکل می دهند و این میانجی های زیستی به شکل گیری P، E و N کمک می کنند. این سه عامل به نوبه خود در انواع یادگیری های آزمایشگاهی و رفتارهای ضد اجتماعی مشارکت دارند.

  • شخصیت به عنوان پیش بینی کننده

مدل شخصیت پیچیده آیزنک حکایت دارد که صفات روان سنجی P، E و N می توانند با یکدیگر و با تعیین کننده های ژنتیکی، میانجی های زیستی و تحقیقات تجربی ترکیب شوند تا انواعی از رفتارهای اجتماعی از جمله آنهایی که در بیماری دخالت دارند را پیش بینی کنند.

شخصیت و رفتار

روان پریش خویی، برون گرایی و روان رنجور خویی باید نتایج تحقیقات آزمایشی و رفتارهای اجتماعی را پیش بینی کنند. آیزنک معتقد بود که نظریه مفید شخصیت باید بتواند پیامدهای نزدیک و دور را پیش بینی کند. او و پسرش مایکل تحقیقاتی را نقل کردند که نشان داد برون گرایان در تحقیقات آزمایشگاهی و تحقیقات رفتار اجتماعی، تغییر و تازگی بیشتری را می طلبند. آیزنک همچنین معتقد بود که بسیاری از تحقیقات روان شناسی به دلیل نادیده گرفتن عوامل شخصیت، به نتایج اشتباهی رسیده اند.

آیزنک همچنین فرض کرد که روان پریش خویی با نبوغ و خلاقیت ارتباط دارد. همچنین آیزنک گزارش داد افرادی که در P و آنهایی که در E نمرات بالا می گیرند، احتمالا در کودکی مشکل آفرین بوده اند. کودکان مشکل آفرینی که نمره E بالا می گیرند، بزرگسالان ثمر بخش می شوند، در حالی که کودکان مشکل آفرین که نمره P بالا می گیرند، همچنان مشکلات یادگیری خواهند داشت، به سمت تبهکاری کشیده می شوند و در دوست یابی مشکل دارند.

شخصیت و بیماری

آیزنک و دیوید کیسن معلوم کردند افرادی که نمره روان رنجور خویی پایین می گیرند، از هیجان خود جلوگیری می کنند و خیلی بیشتر از افرادی که در این مقیاس نمره بالا می گیرند، بعدها مبتلا به سرطان ریه می شوند.

آیزنک(۱۹۹۶) خاطر نشان کرد، بیماری در اثر تقابل چندین عامل به وجود می آید. او معتقد بود که سیگار کشیدن به تنهایی موجب سرطان یا بیماری قلبی-عروقی نمی شود، اما وقتی با استرس و عوامل شخصیت ترکیب شود، به مرگ در اثر این دو بیماری کمک می کند.

  • انقاد از نظری زیستی آیزنک

این نظریه از لحاظ تولید پژوهش بسیار بالا ارزیابی می شود. نظریه های صفت و عاملی از نظر ابطال پذیری متوسط تا بالا ارزیابی می شوند. سوم اینکه نظریه های صفت و عاملی از لحاظ توانایی سازمان دادن دانش، بالا ارزیابی می شوند.

چهارم اینکه، نظریه های زیستی از لحاظ توان هدایت کردن اقدامات کارورزان، نسبتا پایین ارزیابی می شوند. نظریه آیزنک مدلی از همسانی است؛ ولی وقتی با مدل پنج عاملی مقایسه می شود، قدری ناهمسان است. آخرین ملاک نظریه مفید، ایجاز است. مدل شخصیت آیزنک توجیه بسیار موجزی در مورد شخصیت ارائه می دهد.

  • برداشت از انسان

نظریه آیزنک در رابطه با بعد جبرگرایی در برابر انتخاب آزاد، قدری به سمت جبرگرایی گرایش دارد. در رابطه با خوشبینی در برابر بد بینی، آیزنک قدری برجسته است؛ اما از نظر غایتمندی در برابر علیت، به سمت علیت گرایش دارد. رویکرد آیزنک در مورد مسئله عوامل تعیین کننده هشیار در برابر ناهشیار رفتار، به سمت تعیین کننده های ناهشیار گرایش دارد.

موضوع تاثیرات زیستی در برابر اجتماعی، شاید قدری شگفت آور باشد که بگوییم آیزنک خیلی زیاد طرفدار طبیعت و تربیت بود. در مورد بعد تفاوت های فردی در برابر شباهت ها، نظریه زیستی تا حدودی به سمت تفاوت های فردی گرایش دارد.

منبع: خلاصه ای از نظریه های شخصیت شولتز و فیست ترجمه یحیی سید محمدی

پیمان دوستی

۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۶